ماشاءالله شمس‌الواعظین، تحلیلگر مسائل خاورمیانه در گفتگو با یورونیوز گفت که تنش نظامی اخیر بین ایران و اسرائیل منجر به بهبود «موقعیت ژئوپلتیک ایران» شد.

آگهی

پس از درگیری نظامی ایران و اسرائیل، در روزهای اخیر این بحث هم در محافل و مطبوعات سیاسی مطرح شده که آیا این زد و خورد، عمدتا جنبۀ بازدارنده داشته یا مقدمه‌ای برای درگیری‌های مستقیم بعدی بین دو کشور است. ماشاءالله شمس‌الواعظین، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، معتقد است آنچه میان ایران و اسرائیل گذشت، در خدمت بازدارندگی متقابل بوده و در آیندۀ نزدیک نباید منتظر درگیری نظامی مستقیم مجددی بین این دو کشور بود. او در تایید نظرش به جملۀ مشهور وینستون چرچیل، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، اشاره می‌کند که هدف «جنگ» را برقراری «صلح» می‌دانست. گفت‌وگوی یورونیوز است با ماشاءالله شمس‌الواعظین را می‌توانید در ادامه بخوانید.

در زد و خورد نظامی بین ایران و اسرائیل، شما در مجموع برتری را از آن کدام یک از طرفین درگیری دیدید؟

ماشاءالله شمس‌الواعظین: «برتری پدیده‌ای نسبی است. من این مساله را از زاویۀ دیگری بررسی می‌کنم. ملاحظه کنید که ایران و اسرائیل طی سه دهۀ اخیر در مربع خاکستری بحران‌های خود را مدیریت می‌کردند. اسرائیل با حملۀ موشکی به کنسولگری ایران در دمشق در واقع از این قلمرو خارج شد و تلاش کرد سطحی از بازدارندگی را به ایران تحمیل کند. تقریبا همۀ کارشناسان و استراتژیست‌های اسرائیل روی این نقطه اشتراک نظر داشتند که ایران از این قلمرو و یا آنچه در تهران دکترین “صبر استراتژیک” خوانده می‌شود خارج نخواهد شد، اما این ارزیابی اسرائیلی‌ها غلط از آب درآمد و ایران با دکترین سی سالۀ خود خداحافظی کرد و وارد دکترین “بازدارندگی فعال” شد. حملۀ گستردۀ پهپادی و موشکی ایران به اسرائیل در واقع ترجمان عملی دکترین نوین ایران بود. ایران با این حمله همۀ خطوط قرمز اسرائیل را درهم شکست و سطحی از بازدارندگی را به تل‌آویو تحمیل کرد. واکنش اسرائیل به این حمله ایران فروتر از حد انتظار و فراتر از بی‌عملی بود. ازاین رو و در یک جمله، سطح بازدارندگی تحمیل‌شدۀ ایران همچنان فعال است و نتیجۀ این رویارویی تا این مرحله یک بر هیچ به نفع ایران است. ارزیابی نهایی من در این زمینه بازگشت دو طرف به مربع خاکستری است. از این به بعد مجددا دو طرف سایۀ خود را فعال خواهند کرد.»

در پس دستور حمله به اسرائیل از سوی رهبر جمهوری اسلامی، ظاهرا این تحلیل وجود داشت که ما به اسرائیل حمله می‌کنیم ولی کار به جنگ نمی‌کشد. اینکه تحلیل آقای خامنه‌ای در این شرایط خطیر درست بوده، آیا به سود موقعیت وی نزد طرفداران داخلی‌اش و حتی در بین برخی ناسیونالیست‌های ایرانی و البته در جهان عرب تمام نشده است؟

ماشاءالله شمس‌الواعظین: «من براین باورم که چالش اخیر فراتر از اشخاص و یا رهبران، موقعیت ژئوپلتیک ایران را بهبود بخشید. این البته به شرطی است که مراجع ذیربط از موقعیت نوین ایران تفسیر بلندپروازانه نکنند بلکه فرصت‌های به وجود آمده را به فاز دیپلماتیک ارتقا دهند. البته آقای خامنه‌ای فرماندۀ کل قوا در ایران است ولی اینکه حملۀ ایران به اسرائیل محصول قاطعیت سپاه پاسداران بوده یا ناشی از اراده و قاطعیت شخص رهبر، سوالی است که من جوابش را نمی‌دانم. ولی بگذارید نکتۀ جالبی را بگویم. در روزهای اخیر یکی از شخصیت‌های اپوزیسیون با من تماس گرفت و حرف عجیبی به من زد. او گفت: من تمام‌قد بلند می‌شوم و کلاهم را به احترام آقای خامنه‌ای بالا می‌برم؛ به دلیل این اقدام شجاعانه‌اش. چرا چنین حرفی زد؟ چون معتقد بود حملۀ ایران به اسرائیل باعث شد کودکان غزه دست کم یک شب در آرامش بخوابند. من دربارۀ چنین سخنانی، که مصداق تشفی خاطرند، واقعا نظری ندارم. در مجموع این بحث مربوط به بخش پاپیولار ماجراست. برخی از مردم اهل تحلیل نیستند و به عوامل کلان توجهی ندارند و توجه ویژه‌ای به نقش “افراد” دارند. من ترجیح می‌دهم که بحث را فراتر از اشخاص پیش ببرم و به ذکر همان نکتۀ آغازین اکتفا کنم که حمله به اسرائیل، موقعیت ژئوپلتیک ایران را بهبود بخشد.»

کشوری که سلاح اتمی دارد قاعدتا باید قدرت بازدارندگی داشته باشد. حملۀ جمهوری اسلامی به اسرائیل، آیا ناقض اصل کلاسیک “بازدارندگی اتمی” نبود؟ در واقع معلوم شد یک کشور ممکن است سلاح اتمی داشته باشد ولی باز مورد حملۀ کشور دیگری قرار گیرد و این می‌تواند دربارۀ “ایران اتمی” هم صادق باشد. دربارۀ این موضوع چه نظری دارید؟

ماشاءالله شمس‌الواعظین: «دقت کنید که روسیه دومین قدرت اتمی جهان پس از جنگ جهانی دوم است، اما آیا این مزیت روسیه در جنگ با اوکراین مفید بود و آیا مانع از حملات کی‌یف به مسکو شد؟ پاسخ منفی است. چرا؟ برای اینکه فاز بحران‌ها حتی درمیان قدرت‌های اتمی مثلا هند و پاکستان هنوز به فاز رویارویی اتمی ارتقا نیافته است. از این رو ما همچنان با معیارهای کلاسیک، عنصر بازدارندگی را تفسیر می‌کنیم و یا آن را سامان می‌دهیم.»

با توجه به حملات اسرائیل به نیروهای جمهوری اسلامی، به نظر می‌آید که مقامات جمهوری اسلامی چنین تحلیلی داشتند که ما دیر یا زود ناچاریم با اسرائیل یک درگیری نظامی داشته باشیم؛ بنابراین بهتر است این درگیری در دوران بایدن رقم بخورد تا در دوران ترامپ. به نظرتان این تحلیل یکی از دلایل حملۀ جمهوری اسلامی به اسرائیل بوده است؟

ماشاءالله شمس‌الواعظین: «بر این باورم که عملکرد تعامل سایه‌ها میان ایران و اسرائیل کارآمدتر از رویارویی تنه‌هاست؛ برای اینکه هیبت قدرت دو طرف در تعامل سایه‌ها محفوظ می‌ماند و گاهی حتی این دکترین آن قدر کارآمد می‌شود که ارزشی برابر بازدارندگی اتمی پیدا می‌کند. شما وقتی رویارویی سایه‌ها را به فاز رویارویی تنه‌ها ارتقا می‌دهید در واقع توان واقعی خود را در معرض نمایش قرار می‌دهید. در واقع شما تا وقتی که از پیروزی‌تان در رویارویی تنه‌ها اطمینان مطلق نداشته باشید نباید قلمروی رویارویی سایه‌ها را ترک کنید. با این حال باید بگویم جمهوری اسلامی اصلا مایل نبود درگیر جنگ اسرائیل و فلسطینی‌ها شود. این رویکرد جدیدی هم نبود بلکه برآمده از اصل استراتژیک پرهیز از جنگ بود که چند دهه است بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی حاکم است. به نظر من حملۀ اسرائیل به کنسولگری ایران، مساله‌ای حیثیتی برای جمهوری اسلامی شد و مهم‌تر اینکه، حملۀ مذکور اقدامی بود که با عرف دیپلماتیک سازگاری نداشت؛ چنانکه وزیر خارجۀ بریتانیا هم گفت اگر کسی به کنسولگری ما حمله می‌کرد، ما نیز واکنش نشان می‌دادیم. در واقع اقدام اسرائیل نوعی مشروعیت به واکنش جمهوری اسلامی بخشید. غربی‌ها عمدتا از شدت واکنش جمهوری اسلامی ناراحت شدند وگرنه می‌دانستند که حملۀ نظامی به کنسولگری یک کشور نمی‌تواند بی‌پاسخ بماند. اگر واکنش ایران متناسب بود، جهان غرب کمتر اعتراض می‌کرد. به هر حال جمهوری اسلامی چنین برآوردی نداشت که جنگ غزه منتهی به درگیری نظامی مستقیم خودش با اسرائیل شود. دلیل شدت واکنش ایران، انباشت واکنش‌های محقق نشده در برابر حملات قبلی اسرائیل در طی سالیان اخیر بود. در مجموع به نظر من، در چنین شرایطی، فرقی نداشت چه کسی رئیس‌جمهور آمریکا باشد. اگر ترامپ هم رئیس‌جمهور آمریکا بود، ایران چنین واکنشی را نشان می‌داد چراکه اولا مساله حیثیتی بود، ثانیا اسرائیل فراتر از عرف دیپلماتیک عمل کرده بود، ثالثا کاسۀ صبر ایران با این اقدام اسرائیل لبریز شد. به هر حال حملۀ نظامی ایران، در بلندمدت، سطحی از بازدارندگی را برای ایران تامین کرد. یعنی ارتش اسرائیل از این به بعد دیگر تا مدت‌ها به نیروهای سپاه قدس حمله نخواهد کرد.»

اما عده‌ای هم احتمال می‌دهند این زد و خورد نظامی، دور اول درگیری مستقیم ایران و اسرائیل باشد. آیا روند وقایع در مجموع در حال حرکت به سوی یک جنگ تمام‌عیار نیست؟

ماشاءالله شمس‌الواعظین: «نه، اتفاقا من به یاد آن حرف چرچیل در کنفرانس تهران می‌افتم. آن‌جا در گفت‌وگوهای چرچیل و روزولت و استالین این سوال مطرح شد که هدف جنگ‌ها چیست؟ روزولت می‌گوید کشورگشایی هدف جنگ‌هاست. استالین می‌گوید هدف از جنگ، شکستن هیبت حریف و حوزه‌های حفاظت شدۀ او است. چرچیل عصایش را تکان می‌دهد و می‌گوید هدف جنگ‌ها برقراری صلح است. این جملۀ تاریخی، یعنی شما می‌جنگید برای برقراری صلح. اتفاقا از وقتی که اسرائیل به اصفهان حمله کرده، نحوۀ برخورد روزنامه‌ها و رهبران سیاسی ایران با اسرائیل، در مقایسه با قبل، تفاوت پیدا کرده است. این یعنی ایران هم متوجه شده است که باید اسرائیل را به عنوان یک بازیگر قدرتمند به رسمیت بشناسد؛ چراکه علاوه بر توانایی نظامی خود اسرائیل، ده کشور هم در کنارش ایستادند و به نفعش وارد صحنۀ درگیری شدند. بنابراین باید گفت این درگیری نظامی، که کشتاری هم در بر نداشت، نه در راستای وقوع جنگ بلکه در راستای ممانعت از وقوع جنگ بوده است.»

source
سئو سایت

توسط jahankhabari.ir