تاریخ انتشار •به روز شده در
ده روز تا انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی مانده است و هنوز نمیتوان حدس زد که کدامیک از نامزدها موفق به کسب کرسی ریاست جمهوری میشوند. با اینحال به نظر میرسد که بخت همه این چهرههای «اصلح» نظام یکسان نیست. نظر رضا علیجانی، تقی آزاد ارمکی و احمد زیدآبادی را دراینباره جویا شدیم.
برخی صاحبنظران معتقدند که در بین شش نامزد حاضر، امیرحسین قاضیزاده هاشمی، مصطفی پورمحمدی و علیرضا زاکانی شانس چندانی برای نشستن بر صندلی ریاست جمهوری ندارند و برخی کارشناسان سیاسی رقابت اصلی را بین محمدباقر قالیباف، مسعود پزشکیان و سعید جلیلی میدانند. نامزدان اصولگرا خودشان را متعلق به «جبهه انقلاب» میدانند و گفتهاند که این تشکل نهایتا باید بر روی یک نامزد به اجماع برسد.
در این صورت، محتمل به نظر میرسد که زاکانی و قاضیزاده هاشمی در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی، به نفع قالیباف یا جلیلی از عرصه رقابت کنارروند. اما مسئله مهم در جناح اصولگرا این است که آیا از بین جلیلی و قالیباف نیز یکی حاضر است به نفع دیگری کنار برود تا اصولگرایان با نامزدی واحد به مصاف تک نامزد جناح اصلاحطلب بروند؟
دیگر موضوع مهم درصد مشارکت مردم در انتخابات است. اصلاحطلبان امیدوارند افزایش حضور مردم در این انتخابات، در قیاس با انتخابات سال ۱۴۰۰، موجب پیروزی مسعود پزشکیان شود. نظام سیاسی هم امیدوار است مشارکت مردم در این انتخابات «آبرومندانه» باشد. برخی از ناظران سیاسی بر این باورند که تایید صلاحیت مسعود پزشکیان از سوی شورای نگهبان با هدف افزایش مشارکت مردم در انتخابات صورت گرفته است.
در این میان مخالفان جمهوری اسلامی تاکید دارند که رای دادن به پزشکیان هیچ تغییر معناداری در عملکرد این رژیم ایجاد نخواهد کرد و فقط موجب مشروعیت بخشیدن به حکومتی میشود که در عمل به رای و مطالبات اکثریت مردم ایران تن نمیدهد. بنابراین از نظر برخی از موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی، مسئله اصلی در این انتخابات نه کیستی رئیس جمهور آینده که میزان مشارکت مردم است.
«نشانهای از عقبنشینی حکومت دیده نمیشود»
رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی مقیم فرانسه، در پاسخ به این سؤال یورونیوز که آیا مشارکت مردم در این انتخابات در حدی خواهد بود که بحرانهای مشارکت و مشروعیت در جمهوری اسلامی تا حدی رفع شوند، میگوید:
«در این زمینه سخنان یدالله جوانی، از سرداران سپاه، قابل توجه است که گفته سه انتخابات اخیر زیبندۀ نظام نبود. البته اینها تا چند روز قبل این سه انتخابات را حماسه میخواندند. این سخن یدالله جوانی یک اعتراف مهم است و نشان میدهد که پشت پرده نظام هم به این مسئله اذعان دارد. این سردار سپاه همچنین گفت که مشارکت پایین مردم در انتخابات، باعث میشود دشمنان در برخورد با نظام به طمع بیفتند. تعبیر “طمع دشمنان” را آقای پزشکیان هم به کار برده. نمیدانم این کلیدواژۀ مشترک از کجا میآید. ضمنا آقای پزشکیان هم گفت که انگیزۀ اولیهاش از حضور در انتخابات، افزایش مشارکت مردم است. این حرفها نشان میدهد که اگرچه مسئلۀ “مشارکت” برای ساختار سیاسی نظام ولایت فقیه، اولویت ندارد ولی مورد توجه قرار گرفته است. یعنی همزمان میخواهند سیاستهای نظام در کنار مشارکت بالا پیش برود.»
آقای علیجانی میافزاید: «هیچ علامت بهبودی در اوضاع مشاهده نمیشود. هیچ عقبنشینی مهمی دیده نمیشود. به تعبیر مذهبی، میشود به متشابهاتی اشاره کرد ولی محکمات رفتار جمهوری اسلامی نشان میدهد که علی خامنهای قصد عقبنشینی ندارد. او در سخنرانیاش در مقبره روحالله خمینی، عمق استراتژیک را جزو مبانی انقلاب دانست که کاندیداها باید آن را قبول داشته باشند. یا در سخنرانیاش برای به اصطلاح نخبگان، گفت هر رئیس جمهوری سر کار بیاید، باید سیاست استقلال را، که از نظر خامنهای ستیزهجویی با غرب است، دنبال کند. همین چند روز پیش اجازه ندادند مراسم سالگرد فوت آقای سحابی در خانۀ شخصیاش در لواسان برگزار شود. و یا آقای زیباکلام را انداختهاند زندان. این اوضاع نشان میدهد خامنهای نمیخواهد دستفرمان نظام را هیچ تغییری بدهد. بنابراین به تعبیر به کار رفته در بیانه اخیر آقای قدیانی، این انتخابات “مکر جدید خامنهای” است.»
این فعال سیاسی متعلق به جریان ملی-مذهبی درباره میزان مشارکت مردم در این انتخابات میگوید: «تا اینجا نیمموجی بین نیروهای سیاسی و اهالی رسانه راه افتاده است. البته یک عده در موافقت با مشارکت در انتخابات و حمایت از آقای پزشکیان نظر دادهاند، عدهای هم در مخالفت. اما تا این لحظه هیچ موج مردمیای راه نیفتاده است. بنابراین باید منتظر فضای پس از مناظرهها بود. البته ممکن است دربارۀ مشارکت مردم در انتخابات، عددسازی هم بشود ولی به هر حال یکی از انگیزههای تایید صلاحیت آقای پزشکیان از سوی حکومت، میتواند افزایش مشارکت مردم در انتخابات باشد.»
«مشارکت بالا به معنای مشروعیت نظام نیست»
اما تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی در دانشگاه تهران، درباره میزان مشارکت مردم در انتخابات آتی و معنای این مشارکت میگوید: «به نظر میآید که مشارکت اگر هم بالا باشد، برای نظام مشروعیت ایجاد نمیکند بلکه امکان مشارکت «دیگری» را فراهم میکند. یعنی فضای تولید «دیگری» نسبت به اصولگرایی را فراهم میکند. در واقع نیروی منتقدی که در بیرون قرار داشت، وارد صحنه منازعات سیاسی میشود و یکسانسازی مد نظر اصولگرایان مرتفع میشود. ولی این به معنای مشروعیت بخشیدن به نظام سیاسی نیست؛ چون مشروعیت یک پدیده تاریخی و فرایندی و زمانبر است و باید خیلی چیزها تغییر کند تا مشروعیت تولید شود. مشروعیت با کارآمدی همراه است. کارآمدی صرفا سیاسی نیست بلکه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هم است. به نظر من اگر در این انتخابات دوباره شاهد مشارکت بالای مردم باشیم، که هنوز نشانههایش وجود ندارد، همین مشارکت بالا عاملی میشود برای شکلگیری منازعات در درون نظام سیاسی.»
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی نیز میگوید: «به نظرم مشارکت به حول و حوش ۵۰ درصد می رسد و برای مدتی خیال حکومت از مشکلات ناشی از مشارکت پایین و به چالش کشیدن مشروعیتش توسط نیروهای مخالف راحت می شود.»
قالیباف گزینه مطلوب نظام است یا جلیلی؟
رضا علیجانی در پاسخ به این سوال که بین قالیباف و جلیلی کدام یک گزینه مطلوب نظام است، میگوید:
«نظام را اگر بیت آقای خامنهای و تیم اطرافش بدانیم، اینها دلشان با جلیلی است و عقلشان با قالیباف. جلیلی نسخه اصلیتر و واقعیتری از تفکر علی خامنهای در همه حوزهها (سیاست خارجی، سیاست داخلی) است. جلیلی حتی در پرسش و پاسخ صداوسیما، ولو با لکنت زبان، طرح نور را تایید میکرد. میگفت قانون است و باید اجرا شود. ولی قالیباف فرد توانمندتری است به لحاظ اجرایی. او یک مدیریت همراه با فساد و ریختوپاش دارد ولی به هر حال تیپ میدانی است. جلیلی بیشتر تیپ حرفزن است. قالیباف هم به طعنه در نقد او میگوید سیاست و حکومت جای آزمون و خطا روی نظریهها نیست. حرفهای جلیلی درباره اقتصاد هم نشان میدهد چقدر عقبمانده است. بخصوص که حجتالله عبدالملکی را هم در گفتوگوهای تلویزیونی همراه خودش آورده است. جلیلی در حوزه اقتصاد همان سیاست دولت رئیسی را دنبال خواهد کرد.»
آزاد ارمکی در پاسخ به این سوال میگوید: «اگر هدف عبارت باشد از سامانبخشی به جمهوری اسلامی و مشروعیتزایی برای این نظام، هیچ یک از این دو کاندیدا گزینه مناسبی برای این امور نیستند. جلیلی نماد بنیادگرایی است و ایران را به سمت افزایش تحریمها و جنگ و افزایش نابرابری و فقر میبرد. قالیباف شاید ما را به سمت جنگ و افزایش تنش نبرد، ولی وضعیت موجود را همچنان حفظ و مسائل کشور را با یک بوروکراسی قدرتمند، از طریق مدیریت نظامی، پنهان خواهد کرد.»
آقای زیدآبادی هم میگوید: «جلیلی برای نظام بحران زاست و پتانسیل رای آوری ندارد و فقط شمار محدود و ثابتی از طیف رادیکال تر اصولگرایان به او رای می دهند.»
آیا پزشکیان نامزد اصلی نظام است؟
برخی از ناظران سیاسی معتقدند نامزد اصلی نظام در این انتخابات مسعود پزشکیان است و هدف از تایید صلاحیت چهار یا پنج اصولگرا در برابر یک اصلاحطلب غیر رادیکال، پیروزی همین اصلاحطلب بوده است. رضا علیجانی درباره این گمانه میگوید:
«بله، برخی چنین نظری دارند. حتی آقای قدیانی در آن بیانیه بسیار مهمش، این فرض را مطرح میکند و میگوید ممکن است مکر دیگری در کار شده باشد و حاکم خودکامه به این نتیجه رسیده باشد که باید به یک فرد نیمبسملِ به اصطلاح اصلاحطلب تن دهد تا اولا مشروعیت بینالمللی برای خودش بتراشد، ثانیا پشت این دولت پنهان شود برای مذاکره با آمریکا. همان طور که در برجام چنین کاری کرد. پشت دولت روحانی پنهان شد و بعدا هم خودش شد اولین مخالف برجام. این سیاست باعث میشود علی خامنهای بتواند وجهه خودش را به عنوان “رهبر مقاومت” همچنان حفظ کند. دلیل دیگری که آقای قدیانی در بیانیهاش آورده، این است که سیاست داخلی خامنهای هم مثل سیاست خارجی اوست و او به دولتی نظیر دولت روحانی نیاز دارد. مثلا در سیاست مربوط به فرآوردههای سوختی، نظام مجبور شد قیمت بنزین را افزایش دهد ولی بحران معیشتی و اعتراضات به جای اینکه به گردن مسبب اصلی، یعنی شخص خامنهای بیفتد، به گردن دولت روحانی افتاد. سومین دلیل بیانیه آقای قدیانی هم این است که این جنگ و نزاع فعلی بین نیروهای ولایتگرا، با روی کار آمدن یک دولت نیمهاصلاحطلبِ غیرخودی، از بین برود و این نیروها دوباره متحد شوند چراکه در زمان یکدست شدن قدرت بدجوری به جان هم افتاده بودند.»
آقای علیجانی میافزاید: «بنابراین این فرض که پزشکیان نامزد مطلوب نظام است، منتفی نیست ولی برای داوری نهایی در این خصوص باید صبر کرد. هر چند که من فکر میکنم از حکومت چنین چیزی بعید نیست. اگرچه خامنهای ترجیحش این است که افراد خودیتری در دولت مستقر شوند. البته آقای پزشکیان هم علیرغم حرفهای مثبتی که میزند و ما را تا لب چشمه میبرد، هیچ موقع نمیگوید بالای چشمه یک میرغضب ایستاده و اجازه نمیدهد قولهای من اجرا شوند. پزشکیان که الان این طور محافظهکارانه حرف میزند و همیشه هم زیر چتر ولایت حرف زده و مرتب هم ارجاع میدهد به بیانات و دستورات رهبری، بعید است که بخواهد جلوی رهبر جمهوری اسلامی بایستد. ضمن اینکه در آخرین انتخابات مجلس، هیاتهای اجرایی در استان آذربایجان شرقی، پزشکیان را رد صلاحیت کرده بودند و به گفته خودش، بیت و شخص آقای خامنهای او را تایید کرد. پزشکیان حتی این تعبیر را به کار برده که مقام رهبری مرا مدیون خودش کرده. به هر حال مجموع شواهد و قرائن دربارۀ آقای پزشکیان، نشان میدهد حتی در صورتی که او رئیس جمهور شود، مشکلی برای آقای خامنهای پیش نخواهد آمد.»
«تایید صلاحیت پزشکان خطای شورای نگهبان بوده»
تقی آزاد ارمکی این احتمال که پزشکیان نامزد مطلوب و اصلی نظام است میگوید:
«به نظرم تایید صلاحیت پزشکیان، خطای اصولگرایان بوده. شورای نگهبان تصور نمیکرد بعد از تایید صلاحیت پزشکیان، اصلاحطلبان منسجم شوند و پشت سر پزشکیان قرار گیرند. ماجرا این است که هسته مرکزی قدرت، اصلاحطلبان را بیرون کرده بود ولی حالا حضور پزشکیان در انتخابات موجب بازگشت اصلاحطلبان به صحنه سیاست شده. این امر، چه اصلاحطلبان پیروز شوند چه نشوند، میتواند دردسرهایی برای اصولگرایان ایجاد کند. اصلاحطلبان بیصدا شده بودند ولی الان تایید صلاحیت پزشکیان موجب تغییر وضعیت آنها شده و صدای بلند آنها میتواند بحث بحران مشروعیت و بحران مشارکت و مسائلی از این دست را در جامعه پررنگتر کند. اصولگرایانی که مدافع تایید صلاحیت پزشکیان بودند به این نکته توجه نداشتند.»
احمد زیدآبادی هم درباره نسبت نظام با نامزدی پزشکیان چنین میگوید:
«در مورد تایید صلاحیت آقای پزشکیان نمیتوان با قاطعیت اظهار نظر کرد. برای من هنوز مکشوف نشده که آیا این اقدام نوعی آمادگی برای ریاست جمهوری او و همکاری در جهت برنامههایش است و یا اینکه به قصد افزایش مشارکت و یا حتی ناکام کردن او پس از پیروزی احتمالیاش تایید صلاحیت شده است.»
«اصلاحطلبان دو گروهاند: اندکخواه و رویافروش»
برخی از مدافعان رای دادن به پزشکیان اگرچه منتقد جمهوری اسلامی هستند و قبول دارند که این رای به سود نظام است، ولی تاکید هم میکنند که ریاست جمهوری پزشکیان فقط برای نظام سیاسی مفید نیست بلکه برای جامعه و مردم نیز فایده دارد. رضا علیجانی درباره فواید ریاست جمهوری پزشکیان برای نظام و جامعه میگوید:
«ما الان شاهد نوعی صفآرایی هستیم متاسفانه. ورود جبهه اصلاحات به عرصه انتخابات، (با همۀ طیفبندی درونیاش: از آدمهایی که حسن نیت دارند و سالمترند تا آدمهای فرصتطلب و رانتخوار با ارتباطات بعضا مشکوک با حکومت) در فضایی که در حال حرکت به سمت نوعی همسویی ملی در نقد حکومت یکهسالار و دیکتاتوری دینی بود، شکافی عمیق ایجاد کرده. در دو سر طیف اصلاحطلب، اندکخواهان و رویافروشان قرار دارند. اندکخواهان واقعبینترند و میگویند با انتخاب پزشکیان، وضع اندکی هم بهتر شود خوب است. ولی رویافروشان چنان حرف میزنند که گویی قرار است تغییر مهمی رخ دهد. آقای کرباسچی چند روز قبل از اعلام نظر شورای نگهبان گفت اگر اصلاحطلبان سیگنالی از طرف بیت دریافت نکنند، ورودشان به انتخابات کاملا اشتباه خواهد بود. آیا واقعا اصلاحطلبان سیگنالی دریافت کردهاند و این سیگنال را باور میکنند که علی خامنهای به دولت پزشکیان اجازه کار کردن میدهد؟ این یک نوع رویافروشی است.»
آقای عیلجانی میافزاید: «من این را از یک شهروندی عادی میپذیرم که برای اندکی بهبودی در زندگیاش به پزشکیان رای بدهد. ولی یک جریان سیاسی که میخواهد اعتبارش را وسط بیاورد و به آقای خامنهای این امکان را بدهد که به دنیا بگوید که من انتخابات برگزار کردم و خاتمی هم آمد رای داد و ۵۵ درصد مردم هم رای دادند؛ بنابراین دیگر چه میگویید؟ این یک نوع مشروعیتتراشی برای حکومت است. حالا شما اصلاحطلبان این مشروعیت را به حکومت میدهید ولی در ازایش چه میگیرید؟ مثل یک زندانی که در سلول انفرادی است و اجازه هواخوری به او نمیدهند ولی به او میگویند به شرطی حق هواخوری داری که در حیاط زندان، باغچه ما را هم شخم بزنی و بعدش هم دوباره باید برگردی انفرادی. انتخابات در ایران واقعا این طور شده است.»
این تحلیلگر ملی-مذهبی با انتقاد از نقش رهبر جمهوری اسلامی در بیاثر شدن نهادهای سیاسی میگوید:
«من اندکخواهی را رد نمیکنم. هر تیم اجرایی، بالاخره تغییرات اندکی ایجاد میکند ولی این فضا و روند به قدری تغییر کرده که نمیتوان با استدلالهای بیست سال قبل، که دولت و مجلس تا حدی عاملیت داشتند، در فضای کنونی نتیجه گرفت. ما نمیتوانیم این روند را نادیده بگیریم که خامنهای در این بیستوچند سال گذشته، چقدر مجلس را از عاملیت انداخته. آخر چطور میشود بگوییم اگر پزشکیان رئیس جمهور شود استقلال دانشگاهها را احیا میکند. آقای خامنهای در اردوهای تفریحی و علمی دانشجویان هم دخالت میکند. اینکه بگوییم پزشکیان در این حوزه جرات میکند در برابر خامنهای بایستد، رویافروشی عجیبی است. بنابراین انتخاب پزشکیان به ریاست جمهوری، برای نظام فایده زیادی دارد ولی برای جامعه، جز اندک تغییراتی، هیچ فایدهای ندارد و رویاهای برخی از اصلاحطلبان سرابی بیش نیست.»
«پزشکیان یک احمدینژاد جدید میشود»
تقی آزاد ارمکی نگاه دیگری به ریاست جمهوری احتمالی پزشکیان دارد و میگوید:
«اگر پزشکیان در جمهوری اسلامی موفق شود، فوایدش بیش از آنکه برای جمهوری اسلامی باشد، برای دموکراسیخواهی است؛ چون پروژه دموکراسیخواهی به علت خطاهای اصلاحطلبان و مقاومت و ماجراهای اصولگرایان، تعطیل شده بود یا به حاشیه رفته بود. این بیاعتنایی اکثریت جامعه به مشارکت سیاسی، از کجا آمده؟ به محاق رفتن اصلاحطلبان امکان شکلگیری توتالیتاریسم یا رادیکالیسم و ارتجاع را تشدید میکرد. پیروزی پزشکیان در این انتخابات، پروژه دموکراسیخواهی را دوباره زنده میکند و این اتفاق مبارکی است.»
این استاد دانشگاه میافزاید: «اینکه پزشکیان میتواند چیزی را حل کند؟ اصلا نخواهد توانست. آیا اصلاحطلبی میتواند چیزی را پیش ببرد؟ به یک معنا نمیتواند. آیا جمهوری اسلامی میتواند با پزشکیان موفق شود؟ اتفاقا به نظر من جمهوری اسلامی بعد از یکسال جلوی پزشکیان را خواهد گرفت و پزشکیان تبدیل به یک احمدینژاد جدید خواهد شد که تازه میفهمد که نمیتواند کار کند و گیر کار کجاست. یعنی گیر کار بیش از چیزی است که او تا دیروز میفهمید. پس مشکلی برای نظام سیاسی پیدا میشود و نظام سیاسی برای حل این مشکل باید خودش را بازنگری کند ولی این کار را نخواهد کرد (کمااینکه تا به حال بارها باید چنین میکرده و نکرده) و این موجب میشود که اصلاحطلبی میانهروی فعلی دوباره رادیکال شود و سیر تحولات کشور به سمت دیگری برود. پس جمهوری اسلامی، چه با جلیلی یا قالیباف به عنوان روسای جمهور اصولگرا، چه با پزشکیان به عنوان یک اصلاحطلب اعتدالی، سرنوشت خطرناکی خواهد داشت. به همین دلیل جمهوری اسلامی باید به اصلاحات بنیادین تن دهد. یعنی اصلاح قانون اساسی و مناسبات بین نهادی و مراودات اجتماعی و روابط بینالمللی، بویژه رابطه با آمریکا و اروپا.»
«پزشکیان بنیصدر و خاتمی نیست»
رضا علیجانی در پاسخ به این سوال که آیا ریاست جمهوری پزشکیان به معنای بازتولید حاکمیت دوگانه خواهد بود، میگوید:
«به هر حال ریاست جمهوری پزشکیان و رئیسی فرق دارند ولی آن حاکمیت دوگانهای که در زمان بنیصدر یا خاتمی و یا حتی در زمان روحانی وجود داشت، به نظرم به هیچ وجه بازتولید نخواهد شد؛ چون پزشکیان شخصیتی مانند بنیصدر یا سابقه و اعتباری مانند هاشمی یا وجاهت روشنفکرانهای مثل خاتمی یا رویای رهبر شدن مثل روحانی ندارد. سطح آقای پزشکیان در حد نمایندگی مجلس است و همیشه کرنشگرانه در برابر خامنهای رفتار میکند. بنابراین در دوره ریاست جمهوری احتمالی او، حتی اگر حاکمیت دوگانهای شکل بگیرد، بسیار ضعیفتر از حاکمیت دوگانه دولت روحانی خواهد بود چه رسد به خاتمی و بنیصدر. فکر نمیکنم پزشکیان حتی در حد روحانی جسارت داشته باشد که با متلک و تمسخر جواب سخنان خامنهای را میداد.»
مردم هر دو جناح را مسئول وضع موجود میدانند
تقی آزاد ارمکی درباره نسبت ریاست جمهوری احتمالی پزشکیان با حاکمیت دوگانه نظر دیگری دارد. او میگوید:
«به نظرم ریاست جمهوری پزشکیان مصداق بازتولید حاکمیت دوگانه نخواهد بود. قبلا حاکمیت دوگانه منطقی داشت که مایه نزاع و آشتی نیروهای موجود در ساختار سیاسی بود. الان سرنوشت جمهوری اسلامی موضوعیت پیدا کرده. بحث کارآمدی جمهوری اسلامی با همه عناصر و اجزائش است. دیگر اصلاحطلبان نمیتوانند مشکل ناکارآمدی را به گردن اصولگرایان بیاندازند. چنین چیزی را در مناظرهها هم میبینیم. مردم دیگر نمیپذیرند که یکی از این دو جناح مسئول وضع موجود نیست. حرف مردم این است که اصلاحطلب و اصولگرا هر دو با هم مسئول این وضعاند. این کاندیداها هم نمیتوانند خودشان را از پذیرش مسئولیت وضع موجود تبرئه کنند. مقاومت مردم در برابر رای دادن معنایی جز این ندارد که هر دو جناح را مقصر وضعیت فعلی کشور میداند.»
آقای آزاد ارمکی میافزاید: «رای به پزشکیان به بازتولید حاکمیت دوگانه منتهی نخواهد شد بلکه به سمت فرو ریختن جمهوری اسلامی از درون و یا تن دادن این نظام به تغییرات بنیادین ختم خواهد شد. پیروزی پزشکیان، در حالت مثبت، میتواند کمک کند که اصلاحات بدون فروپاشی اتفاق بیفتد. و این لزوما ربطی به عملکرد پزشکیان ندارد بلکه در دوران ریاست جمهوری او ممکن است گفتمان “نجات ایران” شکل بگیرد و ارادهای ملی پدید آید تا بدون وقوع انقلاب و خونریزی، کشور از بحرانهای کنونی عبور کند.»
احمد زیدآبادی میگوید: «اگر سیستم خود را برای همکاری با آقای پزشکیان در مقام ریاست جمهوری آماده نکرده باشد، آقای پزشکیان هر چند هم که بر تعامل اصرار داشته و خواهان پیشگیری از تنش در داخل حکومت شود، حاکمیت دوگانه اجتنابناپذیر می شود مگر آنکه با او همکاری شود و یا اینکه خودش اصولا بخواهد مثل ابراهیم رئیسی کار کند.»
از لمپنیسم زاکانی تا خوارجگری جلیلی
رضا علیجانی در پاسخ به این سوال که در بین این شش کاندیدا، کدام یک بدترین گزینه برای ایران است، میگوید:
«به عنوان یک شهروند ایرانی، به نظرم جلیلی و زاکانی بدترین گزینهها برای ریاست جمهوریاند. شهردار تهران نوعی لمپنیسم و حامیپروری دارد. جلیلی هم گرفتار خشکمغزی و خوارجگری فکری است. تیم این دو نفر هم نشان میدهد که واقعا ویرانگرند و سختگیریهای بیشتری متوجه مردم کنند. این دو نفر مصداق افرادیاند که اگر رهبری به آنها بگوید برو کلاه بیار، میروند سر میآورند.»
آقای علیجانی میافزاید: «شهروندان عادی میتوانند در همین مقیاس زندگی عادی تصمیم بگیرند نسبت به این انتخابات. این رویکرد قابل احترام و قابل فهم است. ولی برای نیروهای سیاسیای که دموکراسیخواه و توسعهگرا هستند، ورود به این انتخابات، سیاستی دوسرباخت است. یعنی هم تنور خامنهای را گرم میکنند، هم باید چهار سال پاسخگوی عملکرد دولتی باشند که در واقع نقابی بر صورت واقعی خامنهای یا دولت پنهان است. حتی همان مردمی که رای میدهند، بعدا دبه میکنند و این نیروهای سیاسی میگویند شما ما را سوق دادید به سمت رای دادن. اگر هم پزشکیان انتخابات را ببازد، نیروهای سیاسی حامی او از همان فردای انتخابات با انتقادهای زیادی مواجه میشوند که سیاستتان در قبال انتخابات نادرست بود و فقط مشارکت مردم را به سود رهبری نظام بالا بردید. بنابراین کوبیدن مجدد بر طبل میانتهی و رسوای انتخابات، یک اشتباه تکراری است و کسانی که از تاریخ درس نگیرند، مجبورند اشتباهاتشان را تکرار کنند و هزینهاش را بپردازند.»
از بنیادگرایی جلیلی تا بوروکراسی نظامی قالیباف
تقی آزاد ارمکی هم درباره بدترین نامزد میگوید:
«یکی از نامزدهای نامطلوب سعید جلیلی است که نماد بنیادگرایی است. دیگری قالیباف است که نماد تکنوکراسی و بوروکراسی نظامی در ایران است. پورمحمدی هم با اینکه حرفهای خوبی میزند، نماد حضور روحانیت در عرصه اجرایی است. او البته علیرغم سابقه خاصش، الان نماد روحانیت میانهرو است. آن دو نامزد دیگر هم، زاکانی و قاضیزاده هاشمی، که برای خراب کردن بازی دیگران وارد میدان شدهاند. طبیعتا بین این شش نفر، پزشکیان بهترین گزینه است؛ چون این شانس را به جمهوری اسلامی میدهد که بماند و تغییر کند نه اینکه زمینه فرو ریختن یا رادیکالیسم خودش را فراهم کند. به این نکته مهم کمتر توجه میشود. پزشکیان یک فرصت است برای جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان و دموکراسیخواهان و توسعهگرایان. حالا اینکه چنین شانسی فراهم میشود یا نه، سوالی است که جوابش تا پایان هفته آینده معلوم خواهد شد.»
احمد زیدآبادی میگوید: «گزینههای با پیامد بسیار بد سه نفرند اما به نظرم عوارض ریاست جمهوری آقای زاکانی از بین آن دو دوست دیگرش، یعنی جلیلی و قاضیزاده، بدتر باشد.»
در مناظره اول برتری با چه کسی بوده؟
رضا علیجانی مناظرهها را نمادی از حکومت اقلیت بر اکثریت میداند. این تحلیلگر سیاسی در باره مناظره نخست معتقد است: «اکثریت ناراضی و ناامید از جمهوری اسلامی هیچ صدایی در این مناظره نداشت. همگی زیر سقف ولایتاند و پنج نفر اصولگرا و ولاییاند و پزشکیان را هم حداکثر میتوان میانه و بینابینی تلقی کرد نه صدای اکثریت مردم.
مناظره اول خیلی کمتر از انتظار بود. چون علاوه بر گزینش قبلی و مهندسی کاندیداها تا افراد قوی و غیر خودی کنار گذاشته شوند، خود مناظره ها هم مهندسی شده است. آنها نه تنها باید به نقد سیاستهای رهبر ولایی نزدیک نشوند بلکه حتی نباید مثلا به مسئله فساد قالیباف بپردازند!
بر این اساس به جز پورمحمدی که شاید اندکی وضعیت رأیش را بالا برد بقیه نتوانستند رأیی بر خود بیفزایند. فکر نمیکنم ستاد انتخاباتی هیچ نامزدی هم راضی بوده باشد. مهم تر از همه اینکه این مناظره نمیتواند هیچ موج اجتماعی راه بیندازد.»
اما تقی آزاد ارمکی در این باره متفاوت است. او در پاسخ به این سوال میگوید:
«به لحاظ رفتاری، شاید برتری با جلیلی بود؛ چون او تقسیم کار کرده بود. یعنی خودش سکوت میکرد و زاکانی و قاضیزاده هاشمی به قالیباف و پورمحمدی و بهویژه به پزشکیان حمله میکردند. این تقسیم کار، جلیلی را آدمی نجیب نشان میداد که حرف بیربط نمیزند. اما از حیث برنامه داشتن برای اداره کشور، پورمحمدی بهتر از دیگران بود. از حیث نقد وضع موجود و ترسیم یک “وضعیت دیگر” و تاکید بر این نکته که اصولگرایان و نظام خطا کردهاند، به نظرم برتری با پزشکیان بود. من شخصا، در مجموع، پزشکیان را موفقتر از سایر کاندیداها میدانم.»
احمد زیدآبادی هم به سوال فوق چنین پاسخ میدهد:
«اگر بخواهیم صرفا از نقطهنظر کارشناسی به مناظرهها بنگریم، در صورتبندی مشکلات جاری در ایران مصطفی پورمحمدی موفقتر از دیگران بوده. او با اعلام اینکه بحران اقتصادی ایران راه حل اقتصادی ندارد، و حل مشکل اقتصاد از مسیر تغییر نگاه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و بینالمللی میگذرد، بر نکتهای انگشت گذاشت که عموم کارشناسان زبده و بیطرف بر آن تاکید دارند.»
source
سئو سایت