بامداد جنوب: 

امریکا را بسیاری «مهد دمکراسی» و قبله آمال خود می‌دانند،
رهبران امریکایی نیز با استفاده از همه ظرفیت‌هایی که این کشور در طول یکصد سال
گذشته و پس از پایان جنگ جهانی نخست در اختیار داشتند بر این مساله تاکید کرده و
تا جایی حرکت کردند که دو حزب حاکم بر این کشور یعنی دمکرات و جمهوری‌خواه، جز در
برخی اصول و دستورالعمل‌ها، هیچ وقت در کلیات مسائل با هم مشکل نداشتند. این مساله
باعث شده بود تا همواره انتخابات و انتقال دولت‌ها و روندهای سیاسی در این کشور به
آرامی و به دور از هرگونه تنشی صورت بگیرد. افرادی مانند ما که سه دهه گذشته را در
حوزه تحولات سیاسی به‌صورت عینی به یاد دارند و بی‌شک، دهه‌های پیشین را هم به‌صورت
نوشتاری خوانده‌اند، بر این مهم اعتراف می‌کنند.

با وجود سلطه 12 ساله جمهوری‌خواهان از دو دوره ریگان
و یک دوره بوش پسر، هیچ وقت دوران اوج رونق اقتصادی امریکا که به بیل کلینتون ختم
می‌شد، او به‌عنوان یک دمکرات انتقادی عینی و ملموس از اقدامات رئیس‌جمهوری‌های
پیشین خود نکرد، بوش پسر نیز که از کلینتون اقتصادی قوی و رونق اقتصادی را به ارث
برده بود، حاضر نبود علیه وی حرفی بزند و شاید در باطن بسیار خوشحال بود. باراک
اوباما که با شعار ضدجنگ وارد کاخ سفید شد و میراث‌دار مشکلات بسیار زیاد دوران
بوش پسر بود که بحران اقتصادی را دو دستی به او تحویل داده بود هم حاضر نشد در سنت
تداوم دولت‌ها و احترام به تصمیمات گذشته خللی وارد کند. او همواره تلاش داشت تا
با نگاهی به آینده و بر اساس افکار خود امور را به پیش ببرد.

موفقیت‌های اوباما در عرصه سیاست داخلی و خارجی هر چه
بود، حالا به محملی برای رئیس‌جمهور فعلی تبدیل شده تا هر کاری که می‌خواهد کند
خلاف تصمیمات سلف خود باشد. بنده به‌عنوان یک روزنامه‌نگار در این عملکرد رئیس‌جمهور
امریکا واقعا حیران مانده‌ام، هر چه در تاریخ دو دهه‌ای امریکا مرور می‌کنم، چنین
مسائلی که این روزها با آن دست و پنجه نرم کرده و می‌خوانم را ندیده‌ام. در واقع
وقتی مسائل این روزهای امریکا را می‌خوانم دقیقا کپی برابر با اصل ایران را می‌بینم
که همه در فکر تخطئه هم بوده و در این فکر و اندیشه هستند تا قبلی را زیر سوال
برده و نه تنها خدمات او را با اقدمات خلاف خود نابود کنند، بلکه به حمله به شخصیت
و جایگاه رقبا عملا چهره آنها را در سطح اجتماعی و سیاسی نیز تخریب کنند.

آنچه که رئیس‌جمهور فعلی امریکا در حق باراک اوباما و
رقبای انتخاباتی خود در 2020 انجام می‌دهد، درست شبیه کارکرد جریان‌های سیاسی در داخل
ایران است که ما همواره آن را مردود شمرده و مسخره می‌کردیم. امریکایی‌ها امروز نه
تنها بسیار به هم هتاک شده و فحش‌های بد به هم می‌دهند و حتی در تصمیمات یکدیگر را
به خیانت و بازی در زمین دشمن متهم می‌کنند، بلکه موضوع به شکل فزاینده‌ای باعث
شده تا مردم نیز به سران دو حزب جمهوری‌خواه و دمکرات بدبین شده و هر دو را مقصر
مسائل این روزها ببینند. آقازاده‌ها تا همین الان هم فقط در ایران زیر ذره‌بین
بودند و به آنها حمله می‌شد، اما انگار این مساله در امریکا هم بیخ پیدا کرده و
فرزندان سیاستمداران به هر شکلی تحت نظر رقیب هستند.

هانتر بایدن فرزند رقیب احتمالی ترامپ در انتخابات
سال آینده یکی از این افراد است. جو بایدن پدر هانتر روز گذشته به دفاع از پسرش
پرداخت و گفت که او هیچ کار غیرقانونی انجام نداده، اما این مساله باعث نخواهد شد
که دونالد ترامپ نخواهد او را با خاک یکسان کند. دعوا فقط در این سطح نمانده و از
زمانی که دمکرات‌ها روسیه را متهم به کمک به پیروزی ترامپ در انتخابات گذشته کردند
شروع شد، آنها ترامپ را یک خائن و وابسته به سرویس‌های جاسوسی روسیه می‌دانند…
این حرف‌ها چقدر به کشور ما شبیه است!!

حالا خیلی دوست داشتم آن دوستان داخلی که این روزها
مدام امریکا و رفتارهایش را چماق کرده و در سر ما می‌کوبند، بودند و اندکی در این
مورد توضیح می‌دادند که ابرقدرت دنیا و کدخدای آنها را چه شده است که اینگونه
مانند سگ پاچه همدیگر را می‌گیرند و از خیانت و وابستگی تا زد و بندهای مالی و
ایجاد رانت‌های مختلف را به هم نسبت می‌دهند؟ چرا جای دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه
با هم عوض شده و حالا دمکرات‌ها خواستار جنگ و حمله به دیگر کشورها هستند؟ آیا
بقای ترامپ باعث نخواهد شد «بوی گند» رانت‌های آنچنانی سیاستمداران امریکایی به
مشام همه دنیا برسد و مردم جهان بیش از پیش آنها را بشناسند؟

source

توسط jahankhabari.ir