تاریخ انتشار •به روز شده در
رحمان قهرمانپور استاد دانشگاه و متخصص کمپینهای انتخاباتی در گفتگوی اختصاصی با یورونیوز میگوید اگر رقابت بین دو نامزد نزدیک باشد، حمایتهای دولتی از یک نامزد میتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. او همچنین میافزاید با مشارکت پایینتر از ۴۰ درصد بخت پیروزی جلیلی جدی خواهد بود.
دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در ایران تا ساعاتی دیگر با رقابت سعید جلیلی و مسعود پزشکیان آغاز میشود. دو نامزدی که در دور نخست حائز بیشترین آرا شدند. اما شرایط برای این دو نامزد چگونه است؟ کدامیک بخت بیشتری دارند و آیا تغییری در میزان مشارکت ایجاد شده است؟ ۶۰ درصدی که در دور نخست با صندوق رای قهر کردند تحت چه شرایطی حاضر میشوند این بار در انتخابات شرکت کنند. و در پایان اینکه آیا شرایط امروز را میتوان با انتخابات سال ۸۴ مقایسه کرد؟ جایی که هاشمی رفسنجانی با وجود کسب آرای بیشتر در دور نخست در نهایت در دور دوم شکست سختی را از محمود احمدی نژاد متحمل شد؛ تحقق چنین سناریویی و پیروزی سعید جلیلی تا چه اندازه محتمل است؟
برای یافتن پاسخ تمام این پرسشها با رحمان قهرمانپور، استاد دانشگاه در تهران و تحلیلگر کمپینهای انتخاباتی گفتگو کردیم که در ادامه میتوانید مطالعه کنید.
حدود ۶۰ درصد مردم در دور نخست در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند؛ دلیل اصلی چنین قهری چه بوده است؟
ببینید در درجه اول به چنین افرادی ما عنوان «رایدهنده سرخورده» را اطلاق میکنیم. این هم تنها مختص ایران نیست و وقتی فرد از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی احساس سرخوردگی میکند چنین تصمیمی را میگیرد. وضعیت ایران تا حدی شبیه وضعیت انتخابات آرژانتین است که چندین ماه قبل در آنجا خاویر میلی برنده شد. آنجا هم به دلیل تورم ۲۰۰ درصد رای دهنده سرخورده شده بود یعنی امیدی به این نداشت که با سیاستگذاری و روشهای عادی و معمولی تغییر ملموس و خاصی ایجاد شود. این رای دهنده تمایل دارد کارهای اساسی و بنیادین شکل گیرد. نماد میلی اره برقی بود و گفت میخواهم با این اره حجم دولت را کاهش دهم.
در ایران هم کم و بیش با چنین رای دهندهای مواجهیم. دلیل کاهش مشارکت در دور اول مسئله سرخوردگی بود. از طرف دیگر ۶ نامزد تقریبا همه جزو کسانی هستند که در ایجاد وضع موجود نقش دارند و در شرایطی که رای دهنده سرخورده است تمایل دارد یک بازیگر بیرونی که در وضعیت موجود نقش نداشته وارد شود. در این انتخابات فقط پزشکیان بود که میتوان گفت نسبتا نقش چندانی نداشته اما سایر کاندیداها یا همین حالا در دولت حضور داشتند و یا به نوعی مسبب وضعیت موجود بودند. در نتیجه هیچ کدام آنها برای رای دهنده سرخورده جذابیتی نداشتند.
توجه داشته باشید که برگزاری انتخابات زودهنگام باعث شده بود نه جریانهای سیاسی آمادهسازی کاملی برای این فضا داشته باشند و نه مردم از نظر روانی آمادگی این انتخابات را داشتند. همچنین برنامه بیش از حد زیاد نامزدها در تلویزیون باعث شد خیلی نتوانند به کف جامعه بروند. در حالیکه در کمپینهای انتخاباتی گفته میشود هیچ چیز جایگزین ارتباط رو در رو با رای دهنده نمیشود. تلویزیون نمیتواند گرمی و حرارت ارتباط رو در رو را ایجاد کند. مناظره ۶ نفره و شکل برگزاری آن هم از دیگر عواملی بودند که رایدهندگان مرددی را که در انتظار یک تمایز بودند، ناامید کرد.
در این یک هفته چه اتفاقاتی رخ داد؟ آیا تغییری در شرایط ایجاد شده که ما از گسترش فضای مشارکتی در انتخابات سخن بگوییم؟
اتفاقی که در دور دوم افتاد کمی مناظرهها جدیتر و فضای جامعه انتخاباتیتر و در نتیجه شور و هیجان انتخابات هم بیشتر شد. همچنین تعداد برنامهها هم کمتر و هم مناظرهها هم دو نفره شد. نامزدها فرصت پیدا کردند در میتینگها حضور پیدا کنند و فضای کشور انتخاباتیتر شود. از نظر کمپینی میتوان انتظار داشت میزان مشارکت در دور دوم افزایش پیدا کند . در نظر داشته باشید که ۶۰ درصدی که شرکت نکردند ۲۰ درصد هیچ وقت در هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی شرکت نمیکنند. ۲۰ درصد کسانی هستند که بر اثر اعتراضات ۹۸ و «زن زندگی آزادی» به ۲۰ درصد قبلی ملحق شدند. ۲۰ درصد دیگر هنوز مردد هستند و فکر میکنند شاید بتوان کاری کرد و برای بدتر نشدن اوضاع رای دهند.
و این را در بیانیه اقتصاددانان و روشنفکران هم دیدیم که گفتند میدانند که پزشکیان نمیتواند کار زیادی انجام دهد اما برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع از او حمایت میکنند که این مصداق رای سلبی است.
الان هم رای سلبی بزرگی در حال شکل گیری است که مسئلهاش الزاما تایید پزشکیان نیست بلکه اعتراض به وضع موجود و مصوبان وضع موجود است.
پس شما معتقدند که شرایط به سود پزشکیان تغییر کرده و میزان مشارکت افزایش مییابد؟
همینطور است. شرایط کلی به نفع پزشکیان است. هر چه مشارکت از ۴۰ و ۴۵ درصد بالاتر رود رای پزشیکان و طبقه متوسط شهری بیشتر میشود. متغیر مشارکت بسیار مهم است. اگر بالای ۵۰ درصد باشد فاصله رای بالاتر خواهد بود و اگر ۴۰ و ۴۵ باشد رقابت نزدیکتر میشود
به صورت کلی در انتخاباتها نسبت مشارکت دور اول و دوم چگونه است؟ در حالیکه برخی میگویند در دور دوم به دلیل اینکه افراد ممکن است بیشتر احساس خطر کنند در انتخابات مشارکت بیشتری صورت میگیرد برخی دیگر استدلال میکنند که افراد دیگر از این فرآیند خسته میشوند و اصطلاحا حوصله شرکت دوباره در انتخابات را نداشته باشند.
در انتخابات پارلمانی این نکته دومی که شما اشاره کردید درست است و میزان مشارکت در دور دوم در اغلب کشورها کمتر است. اما انتخابات ریاست جمهوری الزاما اینطور نیست. انتخابات ریاست جمهوری در نظامهای ریاستی مهمترین انتخابات در کشور است و به صورت عمومی میزان مشارکت در دور دوم بیشتر میشود. پوشش کمپینی و حساس شدن افکار عمومی بیشتر میشود. در ایران هم در دور اول یک انتخابات زودهنگام داشتیم که بستر آماده نبود و جریانهای سیاسی هم آماده نبودند. من پیشتر هم بارها پیشبینی کرده بودم که دور اول انتخابات تمام نمیشود و کمپین باید اوج بگیرد و مردم باید از نظر احساسی و روانی و شناختی درگیر شوند. در دور دوم فضا انتخاباتیتر شد و کمی این اتفاق افتاد. ما شاهد بودیم که در این مدت کل فضای کشور هیجانیتر شد که به تبع آن میتوان انتظار داشت مشارکت هم بالاتر رود.
حالا چرا شانس پزشکیان در مشارکت بالاتر افزایش مییابد چون وقتی مشارکت بالاتر میرود طبقه متوسط که عمدهترین تحریمکننده هستند پای صندوق رای میآیند چون اصولگراها که انتخابات را تحریم نمیکنند. بنابراین در این شرایط شانس پزشکیان بیشتر میشود. مثل انتخابات ۹۲ و ۹۶ و حتی ۷۶. اینبار هم طبقه متوسط میخواهد مشارکت کند اما دیگر مثل سابق نیست و اعتراضات گستردهای به نام «زن زندگی آزادی» را دیده و مردم دیدهاند که برای چندین ماه اعتراضات در کشور برقرار بوده که افرادی هم کشته و درگیریهایی صورت گرفته است. در نتیجه این حتما در رفتار رای دهنده تاثیر دارد. ضمن اینکه در انتخابات پارلمانی اصلاح طلبان آنرا تحریم کردند و حالا طبقه متوسط میپرسد در این مدت کم چه اتفاقی افتاده که تحریم به پایان رسیده و چرا باید در انتخابات شرکت کرد؟ اقناع رای دهنده زمانبر است و این را الان هم دیدیم و در دور اول رای دهنده اصلاح طلب قانع نشد چرا رای دهد. در این یک هفته فضا جدیتر شد و به نظرم بخشی از کسانی که در دور اول رای ندادند در دور دوم آماده شرکت در انتخابات هستند.
برخی فضای امروز در کشور را با انتخابات سال ۸۴ مقایسه میکنند که آنجا هم هاشمی رفسنجانی در دور نخست با آرایی بیشتر اول شد اما در دور دوم احمدی نژاد موفق شد پیروز انتخابات شود. چقدر شرایط امروز با خرداد و تیر ۸۴ مشابهت دارد؟
در سال ۸۴ ما یک نامزدی داشتیم به نام آقای هاشمی که «رای قطعی منفی» بالایی داشت. نزدیک به ۳۰ درصد مردم در نظرسنجیها میگفتند تحت هیچ شرایطی به او رای نمیدهند و دلیلش هم بخشی تخریبها بود و هم اینکه هشت سال ایشان رئيس جمهور بود و مردم میپرسیدند که اگر میخواست کاری کند در همان ۸ سال انجام میداد. اصولا در دنیا به استثنای لولا داسیلوا که به دلیل عملکرد خوبش مردم در برزیل از او استقبال کردند در سایر نقاط دنیا جامعه معمولا از بازگشت روسای جمهور به صحنه استقبال نمیکند. ضمن اینکه هاشمی رفسنجانی کمپین خوبی هم نداشت و هیچ سفر استانی نرفت. در نقطه مقابل احمدی نژاد برعکس جلیلی فقط رای اصولگراها را نداشت. او یک کمپینر حرفهای بوده و پرفورمنسهای خوبی داشت و درگیر میشد و دعوا میکرد و در آن زمان در افتادن با آقای هاشمی کار هر کسی نبود. هر کسی جرات نمیکرد. احمدی نژاد فهمید هرکسی با هاشمی درگیر شود شانس برنده شدن دارد.
پزشکیان اما «رای قطعی منفی» بالایی ندارد برخلاف جلیلی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و مسئولیت قطعنامههای شورای امنیت را داشته است. ضمن اینکه رای پزشکیان هم رای شخصی و هم حزبی و بخشی از آرای شمال غرب کشور است که به غلط گفته میشود رای قومیتی است. پزشکیان یک سیاستمدار منطقهای خوب در شمال غرب کشور است. فقط یک نماینده معمولی نیست که در مجلس برود و بیاید. او با اکثر نمایندهها حتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری ارتباط داشته و اکثر شهرهای آذربایجان شرقی و غربی و کردستان حتی قبل از انتخابات رفته سخنرانی کرده و مردم آن منطقه او را به خوبی میشناسند. او از یکی از معدود نمایندگان مجلس در ایران است که نفوذ او فقط محدود به حوزه انتخابی خودش نیست و فراتر از تبریز نفوذ دارد.
در نتیجه او از چیزی برخوردار است که به آن «سبد رای شخصی» گفته میشود. برخلاف جلیلی که سبد رای او تنها حزبی است، پزشکیان از این سبد رای شخصی هم بهرهمند است. این سبد رای شخصی بخشی در شمال غرب کشور است، بخشی به دلیل حمایتهایش از مستضعفان و بخشی از زندگی خود او است. در حالی که هاشمی هم از چنین رایی بهرهمند نبود. در سال ۸۴ حتی طبقه متوسط هم با اکراه و از ترس احمدی نژاد به هاشمی رای داد. ضمن اینکه طبقه متوسط به اشتباه تصور میکرد که آرای مردد هم از احمدی نژاد میترسند و او را یک خطر میدانند در حالی که او با صحبتهایی چون «مشکل مملکت ما موی جوانان ما نیست» آن ترس را از آرای مردد برداشت.
این بار پزشکیان رای قطعی منفی ندارد. تعداد کسانی که بگویند تحت هیچ شرایطی به شخص پزشکیان رای نمیدهیم بسیار کم است. وقتی نامزد شد افراد با تفکر «ایران شهری» او را متهم کردند که قومیت گراست اما در اوایل هفته اخیر خیلی از این افراد گفتند که پزشکیان بهترین گزینه است در نتیجه این نبود رای منفی بزرگترین امتیاز او است.
چقدر در جریان انتخابات پدیده تغییر رنگ از دور نخست به دور دوم محتمل است؟ به ویژه تلاشهایی که شنیده میشود کمپین جلیلی در روستاها و شهرهای کوچک تلاش کرده و حمایتهای دولتی را هم با خود دارد؟
نشانهای در دست نیست که به ما میگوید آرا به یک باره تغییر میکند. به صورت کلی هم این آرا در طول یک هفته به ندرت به شکل قابل توجهی تغییر میکند مگر اینکه اتفاق بزرگی بیفتد که با دادههای پیشین رای دهنده در تعارض باشد. مثلا معلوم شود پزشکیان یک دروغ بزرگ گفته است. از نظر اصول کمپین چنین چیزی متصور نیست. اصولگرایان نتوانستند دلیل محکمی بیاورند که پزشکیان آن آدمی که بوده نیست و دروغهای بزرگی گفته است. بزرگترین ایرادی که از او گرفتند این است که استیضاح شده که آنهم رای نیاورده. یا دولت سوم روحانی است که آنهم میگوید من مستقل هستم.
اما پولپاشیها و حامی پروریها چطور؟ آیا این نمیتواند آرای کسانی که به عنوان مثال در روستاها یا شهرهای کوچک به یک نامزد رای دادهاند تغییر دهد؟
واقعیت این است که انتخابات در جوامعی مثل ایران آزاد و منصفانه نیست. افراد از امکانات و فرصتهای نابرابر بهره میبرند. این مشکلی است که تقریبا در تمام جوامع جهان سوم دیده میشود. در اندونزی خرید رای در روستاها رایج است. در ترکیه اردوغان با اتوبوس کارگران را آورد که رای دهند. در برزیل بولسونارو به فقرا پول میداد که به او رای دهند. در نتیجه در کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه نشده چنین چیزهایی دیده میشود.
در نتیجه پدیدهای که امروز دیده میشود تحت عنوان بسیج امکانات دولتی در حمایت از یک کاندیدا یا پخش مواد غذایی به نام یک نامزد مشکلی است که در سایر جاها هم هست و در رقابت نزدیک میتواند نتیجه را تغییر دهد. مثل اتفاقی که در ترکیه هم شاهدش بودیم.
حالا اگر بخواهم به پرسش شما به صورت مشخص پاسخ دهم باید بگویم اگر رقابت خیلی نزدیک باشد و فاصله دو نامزد در حد یک یا دو درصد باشد این شیوههای حامی پرور میتواند نتیجه را تغییر دهد ولی زمانی که تفاوت آرای دو نامزد از ۵-۶ درصد فراتر رود این شیوهها معمولا نمیتواند تاثیر واقعی بر آرای نهایی داشته باشد. چون افراد حتی در روستا که مثلا یک هفته قبل به پزشکیان رای داده الان به او بگویید دیگر به او رای نده میپرسد چرا و مثلا شما بگویی که میخواهد بنزین را گران کند. او هم عاملیت دارد و خود فرد پرس و جو میکند و احتمالا میفهمد که دروغ بوده است. در نهایت لحظهای که پای صندوق میرود عاملیت خود را اجرا میکند. در نتیجه افراد به سرعت رای خود را تغییر نمیدهند.
در انتخابات هایی که در جمهوری اسلامی برگزار شده وقتی مشارکت بالا بوده اصلاح طلبان رای آوردند و این بار اما حتی در مشارکت پایین هم اصولگراها نتوانستند دستکم در دور اول پیروز شوند. این اتفاق را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
دلیل این است جلیلی بر اساس اصول کمپین و معادلاتی که میشناسیم نامزد جذابی برای رای دهنده مردد و مردم عادی نیست. پزشکیان سبد رای شخصی بزرگی دارد. در انتخابات میگوییم فرد یک رای شخصی دارد و یک رای حزبی. جلیلی عمده رایی که دارد رای اصولگرایان است. آنها هم که دو بخش شده بودند، یک بخش قالیباف و یک بخش جلیلی. جلیلی در جلب آرای مردمی برخلاف احمدی نژاد مهارت و هنر زیادی نداشت. چهره کاریزماتیک و جذابی نبود. در بحث انتخابات عواطف و احساسات مهم است که فرد بتواند عواطف و احساسات را تحریک کند و رابطه برقرار کند.
در همه کمپینهای دنیا نامزدهای موفق یک داستان عاطفی دارند. داستان عاطفی پزشکیان این بوده که ۲۵ سال پیش همسرش فوت کرده و به خاطر اینکه بچههایش کوچک بودند و نمیخواستند نامادری اینها را بزرگ کنند خودش بزرگشان کرده. این متغیر بزرگی است و میتواند خود این ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار رای بیاورد. شما از زندگی جلیلی هیچ داستان عاطفی ندارید. نه همسرش را در مناظرهها دیدید و نه فرزندش در برنامهها بوده و نه در زندگی خودش یک داستان عاطفی بود. احمدی نژاد زندگی اش پر از داستان عاطفی بود و خودش هم خلق میکرد و خودش هم به روستاها میرفت و سعی میکرد با آنها از نزدیک ارتباط برقرار کند و میگفت من نوکر مردم هستم و پشت وانت بیل میگذاشت و به جمع روستاییها میرفت. این پرفورمنسهای عاطفی مهم هستند و رای دهنده را جذب میکند. جلیلی از این نظر بسیار ضعیف عمل کرد. در همه مناظرهها مخاطب او رای دهنده حزباللهی و اصولگرا بود. سفت و سخت وایستاد که با آمریکا مذاکره نمیکنیم و حجاب و فیلترینگ باید باشد. اینها برای رای دهنده معمولی و غیرسیاسی و مردد و مردم عادی جذاب نیست. رای دهنده اصولگرا هم میبینیم که آنها هم راضی نیستند ولی رای حزبی میدهند و مثل دموکراتها در آمریکا که بایدن برای آنها جذاب نیست ولی فرد چشمش را میبندد و میگوید چون نماینده حزب است به او رای میدهد. دلیل رای پزشکیان این بود که سبد رای شخصیاش بزرگ بود، برای مردم عادی جذاب بود، از عدالت حضرت علی و از اینکه وضع اقتصادی مردم بد است حرف میزد. به لحاظ کمپینی معلوم شد درد مردم را میفهمد ولو اینکه راه حل نداشت ولی جلیلی مشکلش این بود نه درد مردم را میفهمید و نه راه حل داشت.
بله پزشکیان در ارائه برنامه ضعیف بود و هست ولی از نظر عاطفی ارتباط خوبی با رای دهنده مردد دارد. او به افراد نشان میداد که من هم مثل شما هستم و می فهمم چه میگویید، حقوق شما کافی نیست و هزینههای زندگی بالا رفته. مجموعه اینها این احساس را به رای دهنده عادی میدهد که حداقل پزشکیان میفهمد من چه میکشم. ولی مسئله در جلیلی و برخی نامزدهای اصولگرا وجود داشت این بود که میگفتند هیچ مشکلی نیست و فقط کمی مشکل در اقتصاد است که آنهم به سادگی حل میشود؛ این یعنی انکار مسئله. در نظریههای هویتی می گوییم انکار درد و رنج فرد بدترین چیزی است که شما میتوانید ارائه دهید.
اما مثلا در انتخابات های مجلس هم داشتیم افرادی که هیچ کدام از این ارتباطهای عاطفی را برقرار نکردهاند اما همیشه اصولگرایان در انتخاباتهای با مشارکت پایین پیروز شدهاند.
به خاطر اینکه انتخابات ریاست جمهوری اساسا یک مقوله جداگانه است. کمااینکه انتخابات پارلمانی را نمیتوان با انتخابات شورا مقایسه کرد. وقتی نظرسنجی میکنیم درک و برداشت مردم از ریاست جمهوری فراتر از مجلس است. برخی به اشتباه میگفتند پزشکیان تنها ۹۰ هزار رای در تبریز آورده و در نتیجه بختی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد در حالی که این اشتباه را آقای هاشمی هم در مقابل احمدی نژاد کرد. کمپین او با اشاره به اینکه احمدی نژاد یک استاندار ساده در اردبیل بوده هم باعث شد مردم اردبیل بهشان بربخورد و همه به احمدی نژاد رای بدهند و هم نشان دهنده عدم درک کمپین انتخاباتی او از فضای انتخابات ریاست جمهوری بود.
فضای اقدامات و امکانات و قدرت رئيس جمهور در یک نظام ریاست جمهوری بسیار گسترده است. هرچند این اختیارات در ایران محدودیتهایی دارد ولی باز هم بعد از رهبر صاحب بیشترین اختیارات است.
چقدر چهرههای تکراری در انتخابات میتوانند رای منفی داشته باشند؟ تقریبا در تمام ادوار به جز استثنای رئيسی همه شکست خوردند و قالیباف و جلیلی هم از این قائده مستثنی نبودند.
بیشتر به وضعیتی که انتخابات برگزار میشود بستگی دارد. الزاما اینگونه نیست که چهرههای تکراری شکست بخورند. بلکه کسانی که مقصر بدتر شدن اوضاع هستند شکست میخورند. همین دو انتخابات اخیر در مکزیک و اندونزی نمونههای خوبی هستند. در مکزیک خانم شینبائوم چگونه رای آورد؟ به خاطر اینکه آقای اوبرادو که رئيس جمهور بود و در طول ۸ سال حضور در قدرت عملکرد خوبی داشت و محبوبیبت خوبی داشت از او حمایت کرد. همین اتفاق در اندونزی هم رخ داد آقای ویدودو عملکرد بسیار خوبی داشت و با ۷۵ تا ۸۰ درصد حمایت محبوب ترین رئيس جمهور دنیا بود آن را به سوبیانتو منتقل کرد. سوبیانتو که بود؟ وزیر دفاع قبلی که در زمان سوهارتو متهم به کشتار شهروندان بود و به عنوان داماد سوهارتو رئيس ارتش بود.
او دو بار هم رقیب آقای ویدودو شده بود و هر دو بار هم شکست خورده بود ولی چرا این بار برنده شد؟ چون محبوبیت ویدودو منتقل شد به سوبیانتو. آنچه در ایران مسئله میشود الزاما این نیست که طرف تکراری است یا نه، موضوع این است که وضع اقتصادی خوب نیست. اگر روحانی توانسته بود رشد اقتصادی ۶ درصد درست کند به احتمال زیاد رئيسی نمیتوانست رای بیاورد. دولتها وقتی نمیتوانند کار کنند نماینده دولت موجود شکست میخورد.
کمپین آقای جلیلی در فهم این مسئله مشکل دارد و میگوید من امتداد دولت رئیسی هستم. اگر دولت رئيسی خوب بود که وضع کشور این نبود و ۶۰ درصد انتخابات را تحریم نمیکردند. بنابراین وقتی شما مستقرهستی و از وضع موجود دفاع میکنی آنهم در حالی که از نظر اکثریت مردم وضع اقتصادی خوب نیست معلوم است رای نمیآوری. یکی از مهمترین مثالها برای اینکه چهره تکراری بودن چندان مهم نیست جو بایدن است؛ او بارها در انتخابات شکست خورده بود و ترامپ به اوگفت تو ۳۷ سال در قدرت هستی و هیچوقت برنده نشدی. اما چرا بایدن موفق می شود؟ چون مردم میبینند نامزد مستقر که ترامپ است خرابکاری کرده و در دوران کرونا ضعیف عمل کرده. تکراری بودن الزاما دلیلی بر شکست خوردن نیست. اگر وضع خوب باشد و نامزد تکراری باشد ممکن است رای بیاورد مثل تجربه اندونزی.
پس با این حساب معادله قالیباف را چگونه میتوانیم تحلیل کنیم؟ او چگونه شکست خورد؟ آیا کنار رفتن یکی از میان او و جلیلی در دور نخست میتوانست شرایط را تغییر دهد؟
به نظر من اگر جلیلی در دور اول به نفع قالیباف کنار میرفت قالیباف شانس خوبی برای پیروزی داشت. بر اساس دادههای نظرسنجی قالیباف میتوانست به راحتی تا ۴۲ درصد رای بیاورد. چون او مانند پزشکیان در مرکز سیاسی فعالیت میکرد و اکستریم نبود. همان اجماع داخلی که آقای پزشکیان از آن صحبت میکند را قالیباف هم میگفت.
مشکل قالیباف این بود که اصولگرایان ایدئولوژیک دوست نداشتند قالیباف پیروز شود چون او را تکنوکرات میدانستند و او را به حد کافی انقلابی نمیدانستند. مشکل جلیلی برعکس است، او رای دهنده انقلابی را اقناع میکند ولی برای رای دهنده مردد جذاب نیست. به خاطر همین هم در نظرسنجیها ۵۰ درصد از کسانی که در دور اول به قالیباف رای دادند میگویند در دور دوم به پزشکیان رای میدهیم. چرا؟ چون از نظر نوع کمپین و رویکرد و سیاستگذاری در مرکز هستند. جلیلی اما در منتهی الیه راست است.
به عنوان سوال پایانی پیشبینی شما از نتیجه انتخابات چیست؟
پزشکیان شانس پیروز شدنش ۷۰ به ۳۰ درصد است. اما ۳۰ درصد جلیلی هم واقعی است. مثل این پیشبینیهای هواشناسی که میگویند احتمال بارش ۳۰ درصد است اما تحت شرایطی کاملا ممکن است باران بیاید. هرچند احتمال نباریدن بیشتر است. یعنی چی؟ جلیلی اگر سه اتفاق همزمان رخ دهد شانس پیروزیاش بالا خواهد بود. نخست اینکه مشارکت پایین باشد، دوم بتواند با حمایت بخشی از بدنه دولت آرای شهرهای کوچک و روستاها را برگرداند و سوم بتواند از سبد آرای افراد مردد کمی رای جمع کند.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
در این سه اتفاق با هم بیفتد جلیلی در مشارکت زیر ۴۰ درصد برنده است. ولی این احتمال وقوع دارد؟ چقدر احتمال دارد اینها به وقوع بپیونند؟ به نظر من ۳۰ درصد. یعنی مسیر آقای پزشکیان برای پیروزی راحتتر است و به نظر میرسد پزشکیان فردا شانس بیشتری برای برنده شدن دارد.
source
سئو سایت