دکتر مسعود پزشکیان رئیسجمهور منتخب، در راهی که پیش رو دارد با دشواریهایی روبهروست که از همین ابتدا و در حالی که هنوز کابینه تشکیل نداده، آشکار شده است.
این دشواری یا دشواریها نه از جانب مسئولیتی که ملت به او سپردهاند، که هر کسی در این مقام و منصب نشست به مضایق و مصائب آن آگاهی دارد و طبعاً رئیسجمهور نیک میداند که چنین جایگاهی چه مسئولیتی را متوجه او کرده است و به دلیل برخی کمکاریها و سوء مدیریتهایی که از سالیان دور در حوزه مدیریت کلان کشور رسوب کرده، پر کردن برخی شکافها، پروسهای دراز مدت طلب میکند.
اما آنچه به عنوان یک دشواری خاص متوجه رئیسجمهور منتخب است، به تعارض رفتار، گفتار و مشی و منش او با جریانی که خود را مدافع و بلکه برآورنده او میداند، باز میگردد.
دکتر پزشکیان چنانکه تاکنون نشان داده و گذشته او نیز گواهی میدهد، وابستگی جریانی و سیاسی نبوده که او را به چنین جایگاهی برکشیده است. کما اینکه دوره وزارت او در دولت اصلاحات و پس از آن در مجلس شورای اسلامی شاهدی بر این مدعاست. او خود بارها تأکید کرده که در دولت اصلاحات اگر به وزارت رسید، نه از آن رو که وابستگی حزبی به این جریان داشته، بلکه عملکرد مدیریتی او رئیس دولت وقت را متقاعد کرد که به کابینه دعوت شود. در پنج دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیز همین مشی فراجناحی و عملکرد قابل دفاع او مردم تبریز را ترغیب کرد که وی را به عنوان نماینده خود به خانه ملت روانه کنند.
اکنون، اما یک جریان سیاسی مدعی است حمایت تمام قد او از پزشکیان وی را به چنین جایگاه و پایگاهی رسانده است. هرچند رئیسجمهور منتخب در همه مناظرات و تبلیغات و نشستهای انتخاباتی از اینکه او را نماینده یک جریان سیاسی بنامند یا او را دولت سوم فلان شخص بنامند، سخت برآشفته میشد و ابا داشت از اینکه او را یک شخصیت حزبی توصیف کنند. از این رو وقتی که بعضاً از سوی رقبای انتخاباتی مورد سؤال قرار میگرفت که چرا فلان شخصیت سیاسی یا بهمان مدیر با مواضع افراطی در ستاد او حاضرند، صادقانه پاسخ میداد: «هرکس به ستاد من بیاید او را میپذیرم، برای اینکه میخواهم رأی بگیرم. اما آن چیزی که بدان عمل خواهم کرد، سیاستهای کلی مقام معظم رهبری است و چارچوبهایی که باید رعایت کنیم. این خط قرمزی است که مراعات خواهیم کرد.»
حال که دکتر پزشکیان با رأی ملت پیروز انتخابات شده است، تعارض منافع و خطوط قرمز اعلامی رئیسجمهور منتخب با جریانی که خود را حامی او میداند، در حال نمایان شدن است. جریانی که به غرب زدگی مشهور و معروف است، قاعدتاً با نگاه به شرق، دفاع از محور مقاومت، تظاهر به معنویت (نه به معنای نمایشی بودن) و مرزبندی آشکار با رژیم صهیونیستی، مخالف است؛ لذا وقتی که دکتر پزشکیان به فلان هیئت مذهبی میرود، به سید حسن نصرالله و اسماعیل هنیه اطمینان میدهد که حمایت از فلسطین و جبهه مقاومت سیاست راهبردی و غیر قابل تغییر جمهوری اسلامی ایران است یا در یادداشتش به کشورهای عربی منطقه از ضرورت درمان زخم دیرینه اشغال فلسطین میگوید و تأکید میکند که باید به اشغال و کشتار جمعی و تروریسم دولتی رژیم اشغالگر صهیونیستی پایان داد، این مواضع انقلابی او یا به تیغ سانسور رسانههای وابسته به جریان اصلاحات سپرده میشود یا جایی در صفحات نخست آن رسانهها پیدا نمیکند.
رئیسجمهور از هم اکنون با دو جریان معارض مواجه است؛ جریانی که خود را مدافع او میداند، اما مواضع انقلابی او را برنمیتابد و جریان مخالف که مدعی است تیم رسانهای پزشکیان، تلاش میکند جهتگیری دولت جدید را با دستمال اشک و ادبیات تودگانی تعریف کند. در حالی که به زعم آنها جهتگیری اصلی جای دیگری دنبال و تعریف شده است که نباید حواسها از آن پرت شود.
دکتر پزشکیان، اما تاکنون نشان داده آنچه رفتار میکند، تظاهر نیست و سخت بدان معتقد است. اگر سخن از ساده زیستی میکند، وضعیت زندگی او گویای این ادعاست، اگر از عدم وابستگی حزبی میگوید گذشتهاش این را ثابت میکند و اگر از آپارتاید رژیم صهیونیستی هم میگوید، بارها این مهم در مواضع او اعلام شده و نیک میداند که این اعلانهای رسمی چه تبعاتی میتواند برای او داشته باشد، اما هرگز در مقام دفاع از مظلوم عقب ننشسته است.
آنچه نیازمند ارزیابی بیشتر و گذر زمان است، ترکیب و تیمی است که دولت چهاردهم را به عنوان یک هویت وابسته و متکی به دکتر پزشکیان معرفی خواهد کرد. سلوک شخصی و رفتار فردی و اجتماعی پزشکیان کمترین تردیدی را باقی نگذاشته است که او صادق است و به هرآنچه گفته و رفتار کرده باور و ایمان دارد، اما آیا دولت چهاردهم نیز همانگونه خواهد بود که پزشکیان شعار داده یا لابی قدرت و نفوذ، جهتگیری دولت او را دستخوش تغییر خواهد کرد؟ باید منتظر بود و ارزیابی کرد. اکنون قضاوت زود است.
source