نهج‌البلاغه

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در نخستین دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت چهاردهم با استناد به نامه 53 نهج‌البلاغه در خصوص مسئله کار کارشناسی و رجوع به کارشناس با بیان اینکه بنده معتقدم که دولتها وقتی که کار کارشناسی می‌کنند، حکمرانی‌شان حکمرانی خردمندانه و اندیشه‌ورزانه خواهد بود، نه حکمرانی محفلی و رفاقتی و توصیه‌ای فرمودند: «بنده تأیید می‌کنم و بر کار کارشناسی تأکید می‌کنم، منتها یک نکته‌ای اینجا وجود دارد در انتخاب کارشناس، گاهی اوقات، در مواردی، ته‌نشین‌های ذهنیِ غلطِ یک کارشناس، با ادبیّات کارشناسی به میدان می‌آید، با لباس کارشناسی به میدان می‌آید، آن‌وقت مشکل درست می‌کند و آن نظرات غلط حاکم بر ذهن آن کارشناس را یا خصوصیّات اخلاقی او را به شما تحمیل می‌کند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این زمینه هم توصیه دارند: لا تُدخِلَنَّ فی مَشوِرَتِکَ بَخیلاً … وَ لا جَباناً؛ با بخیل مشورت نکن. یعنی چه؟ یعنی کارشناست بخیل نباشد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه اگر خواستی کمکی به کسی بکنی، این بخیل جلویت را می‌گیرد می‌گوید که جیبت خالی می‌شود. با آدم ترسو مشورت نکن، از آدم بزدل نظر کارشناسی نگیر؛ برای خاطر اینکه هر کار بزرگی بخواهی انجام بدهی، هر اقدام خوبی و قدم بلندی بخواهی برداری، تو را می‌ترساند که اگر این کار را بکنی، چنین می‌شود، چنان می‌شود. وَ لا حَریصاً؛ با آدم حریص مشورت نکن ــ یعنی از او کارشناسی نخواه ــ چون آدم حریص، آن حرص خودش را به تو منتقل می‌کند. حالا اینها نمونه است؛ یعنی این خُلقیّات یک کسی که طرف مشورت ما است، می‌تواند در رأی مشورتی او اثر بگذارد و کار دست ما بدهد. بنابراین، مواظب باشیم از کارشناسی استفاده کنیم که مؤمن باشد، صادق باشد، به توانمندی داخلی و ملّی کشور معتقد باشد، سرمایه‌های ملّی را بشناسد. از کارشناس‌هایی استفاده نکنیم که دنبال نسخه‌های نسخ‌شده خارجی‌اند. بعضی اوقات یک نسخه‌ اقتصادی یا اجتماعی یا فرض کنید که سیاسی در خارج، پنجاه سال پیش یا هفتاد سال پیش مطرح شده، بعد هم نسخ شده، ما حالا آن نسخه را بیاوریم اینجا مطرح کنیم! مراقب باشید کارشناس به این شکل نباشد، وَالّا اصل کارشناسی بسیار لازم است.»

 

در این نوشتار برآن هستیم براساس نامه 53 نهج‌البلاغه ویژگی‌های کارشناس و مشاور را در یک نظام سیاسی به ویژه نظام دینی بررسی کنیم که در ادامه می‌خوانیم.

 

متن نامه 53 نهج‌البلاغه: «وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِکَ بَخِيلاً يَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُکَ الْفَقْرَ، وَلاَ جَبَاناً يُضْعِفُکَ عَنِ الاُْمُورِ، وَلاَ حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ؛ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَالْجُبْنَ وَالْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى، يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ.»

 

ترجمه: «در امور خود بخيل را وارد مشورت مكن كه تو را از بخشش مانع گردد و از تهيدستى مى ترساند و همچنين با بزدل و ترسو كه تو را در اجراى برنامه‌هايت سست مى‌نمايد، و نه با طمع‌كار كه حرص بر اندوختن و ستمگرى را در نظرت مى‌آرايد. همانا بخل و ترس و حرص سرشت‌هايى جداى از هم‌اند كه جمع‌كننده آنها در انسان سوء ظن به خداوند است.»

 

امام علی(ع) در اين بخش از عهدنامه مالک اشتر به مسئله مشاوران والى و صفات و ويژگى هاى آنها مى‌‌پردازد و جالب اينکه از اصل لزوم مشورت سخن نمى‌گويد، زيرا آن را امر مسلّمى فرض کرده که هر والى و زمامدار بايد مشاورانى براى مسائل مختلف سياسى و اقتصادى و نظامى داشته باشد تا با استفاده از افکار آنها بهترين راه را براى پيشبرد اين امور برگزيند و از استبداد به رأى و تکيه بر افکار فردى بپرهيزد و مصالح رعايا تا آنجا که ممکن است رعايت شود.

 

امام علی (ع) مالک اشتر را از مشورت با سه گروه به شدت برحذر مى‌دارد و آثار سوء مشورت با آنها را در عباراتى کوتاه و پرمعنا بيان مى‌دارد و مى‌فرمايند: «هرگز بخيل را در مشورت خود دخالت مده، زيرا تو را از احسان و نيکى کردن منصرف مى‌سازد و از تهیدستى و فقر مى‌ترساند و نيز با شخص ترسو مشورت مکن که روحيه تو را در انجام امور تضعيف مى‌کند و از مشورت با افراد حريص برحذر باش که حرص ورزيدن را از طريق ستمگرى در نظرت زينت مى‌دهند.»

 

امام علی (ع) در واقع مالک اشتر را به سه اصل توصيه مى‌کند: سخاوت، شجاعت، قناعت و توکل. روشن است که مشورت با فرد بخيل جلوى سخاوت را مى‌گيرد و با شخص ترسو پايه‌هاى شجاعت را سست مى‌کند و با حريص قناعت را متزلزل مى‌سازد که لازمه آن ستم کردن بر رعاياست. از سوى ديگر، افراد بخیل در برابر امور رفاهى رعايا مانع مى‌شوند و ترسوها در امور نظامى و نبرد با دشمنان سنگ مى‌اندازند و محاسبات کارگزاران و مسئولان را دچار اختلال می‌کنند و حریصان در امور اقتصادى سد راه می‌شوند. بنابراين مشاوران بايد از ميان کسانى انتخاب شوند که در شئون مختلف کشور او را يارى دهند و اراده و تصميم وى را تقويت کنند و از امورى که مصالح مردم را برباد مى‌دهد برحذر دارند.

 

امام علی (ع) در پايان اين بحث به ريشه‌هاى اين سه صفت زشت و ناپسند پرداخته و همه آنها را به يک اصل باز ‌گردانده و مى‌فرمايند: «زيرا بخل و ترس و حرص، تمايلات گوناگونى هستند که جامع آنها «سوء» ظن به خداوند است.» امام در اينجا با یک روانشناسی و انسان‌شناسی عمیق مى‌فرمايند: بخيلان اگر بخل مى‌ورزند براى آن است که به فضل و مواهب الهى سوء ظن دارند و چنين مى‌پندارند که اگر امروز بخشش کنند فردا فقير مى‌شوند و در مى‌مانند و ترسوها به وعده الهى در مورد نصرت ياران حق بدگمانند و چنين مى‌پندارند که اگر عقب‌نشينى نکنند ممکن است تنها بمانند و نابود شوند و حريصان اگر حرص را پيشه کرده‌اند به سبب آن است که توکل بر خدا ندارند و در واقع به قدرت خدا سوء ظن دارند.

 

مهدی مخبری

انتهای پیام

source

توسط jahankhabari.ir