اسدالله بادامچیان؛ سیاستمدار کهنهکاری که پیش از انقلاب در مبارزات سیاسی فعال بوده و سابقه فعالیت سیاسی او به شروع نهضت حضرت امام (ره) میرسد. پس از انقلاب نیز علاوه بر فعالیت حزبی در دو حزب جمهوری اسلامی و مؤتلفه اسلامی، وارد عرصه رسمی سیاسی شد و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و معاونت قوه قضائیه را نیز تجربه کرده است.
بادامچیان سابقه طولانی زندان پیش از انقلاب و سر و کله زدن با گروهکهای مختلف را نیز در کارنامه دارد.
او «بازار» و سازوکار حاکم بر آن را هم خوب میشناسد و اهل تألیف کتاب نیز هست و تاکنون چندین جلد کتاب در موضوعات مختلف نوشته است.
نفوذ و تأثیر بادامچیان که امروز دبیرکلی حزب مؤتلفه اسلامی قدیمیترین و ریشهدارترین حزب سیاسی کشور را عهدهدار است، محدود به عرصه سیاست ایران نیست، تا آنجا که برای انتقال فرمول واکسن کرونا از چین با رئیسجمهور این کشور رایزنی میکند و گفته میشود در ماجرای پیوستن ایران به بریکس هم نقشآفرین است!
به مناسبت صدومین روز فعالیت دولت وفاق، گپوگفت صمیمانهای با او داشتیم، آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتگو است.
با عرض سلام و سپاس از شما آقای بادامچیان به خاطر وقتی که در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اولین سؤال به عنوان دبیرکل یکی از احزاب ریشهدار کشور ارزیابیتان را از عملکرد دولت آقای پزشکیان بفرمایید با توجه به شرایطی که از ابتدای کار پیش آمد.
بادامچیان: ایران کشوری است که مورد توجه همه جهانیان قرار دارد و امروز هم در برهه حساسی هم به سر میبریم، تحولات عظیمی در دنیا رخ داده است، انتخابات اخیر آمریکا با گذشته قابل مقایسه نیست. اروپا را نگاه میکنید که ایتالیا، اسپانیا و انگلیس اینطور به هم ریخته است، در منطقه هم مساله مقاومت و جنایات رژیم صهیونیستی که بی پروا و بدون هیچ گونه ملاحظهای هر جنایتی از دستش برمی آید را انجام میدهد، و اگر کاری انجام نمیدهد، چون نمیتواند. در چنین موقعیتی در ایران انتخابات آزاد انجام شد و مردم پای صندوقهای رای آمدند و درصدی هم نیامدند. مردم با آرامش و امنیت تبعیت کردند و احترام گذاشتند، ولیامر تنفیذ فرمودند و مجلس دولت ایشان را با رای بسیار خوبی تایید کرده است.
دکتر پزشکیان وزرایش را به گونهای چید و همانطور که خودشان گفتند، ولی فقیه مخالفتی با این مجموعه و ترکیب نکردند، و مجلس هم بر همین اساس رای یکپارچه داد؛ بنابراین ایشان در این ۱۰۰ روز توانسته در حد ۱۰۰ روز عملکرد خوبی داشته باشد؛ به این معنا که در انتخاب کابینه اش توانسته وفاق را به دست بیاورد، از طرفی از اقوام و گروهها در این ترکیب استفاده کرده، گرچه بهانه گیریها تمام نمیشود و از قبل هم این مسائل بوده است.
از سوی دیگر مطالبات گندم کاران را پرداخته که گندم را به عنوان کالای استراتژیک برای استفاده مردم تولید کرده اند، وقتی گندم کار راضی باشد طبعا کشت بهتری را خواهد داشت.
آقای پزشکیان در سیاست خارجی هم مواضع بسیار خوبی داشته از جمله در موضوع جنگ غزه و مقاومت، برغم اینکه برخی گروههای داخل و اصلاح طلب انتظار این نوع مواضع را از ایشان نداشتند، ولی ایشان مواضع بسیار محکم و مقتدر داشتند. در مراودات و تعاملات دیپلماتیک و بین المللی هم ایشان و وزیر خارجه توانمندشان آقای عراقچی بسیار خوب عمل کردند و میبینیم آقای عراقچی محکم و استوار مقابل مواضع گوناگون بین المللی موضع قاطع و محکمی میگیرد.
در رابطه با مسائل داخلی هم ایشان تصمیم دارد براساس حق و عدالت کارها را حل کند و به همین علت برای تحقق شعار وفاق ملی خود با همه گروهها در حال دیدار و مذاکره است.
شما به بحث وفاق که یکی از شعارهای محوری آقای پزشکیان بود اشاره کردید و همینطور نحوه چینش و انتخاب اعضای کابینه و استانداران، ایشان به بها دادن و دیدن اقوام مختلف ایرانی و مذاهب ذیل دین مبین اسلام در انتخابات تاکید داشتند و شعار استفاده از ظرفیت و توان کارشناسی و تخصص افرادی که تعلقات قومیتی یا مذهب دیگری دارند را مطرح کردند و سعی کردند این را در انتصابات شان لحاظ کنند، به نظر شما انتخاب اعضای دولت چقدر با شعار وفاقی که آقای پزشکیان دادند همخوانی دارد؟
بادامچیان: ۵۰-۵۰ است. وفاق به معنی اینکه یک کابینه مخلوط بچینیم نیست، کابینهای که از همه نیروهای جامعه استفاده کند کابینه جامع است نه یک کابینه وفاقی، به همین علت هم اکنون در بین کابینه دولت آقای پزشکیان وفاق وجود ندارد! هماهنگی کلی را قبول دارم، چون در اعتقاد به نظام و اطاعت از ولایت و برآوردن خواستههای مردم همعقیده و هماهنگ هستند، وفاق به این شکل را داریم.
وفاق یعنی با هم موافق بودن، و ذهنیتهای گوناگونی که با هم اختلاف دیدگاه دارند معمولا وفاق ندارند. اما در مجموعه چینش وزرای ایشان بخشی با هم وفاق دارند و هماهنگ هستند، بخشی با هم فاصله دارند و نگاه شان با هم فرق میکند و اینطور نیست که همه و حتی با شخص آقای رئیس جمهور محترم وفاق داشته باشند، اختلاف دیدگاه و نظر دارند. حتی اگر بعد از مدت کوتاه دیگری آقای رئیس جمهور برخی را تغییر دهند از نظر من تعجب برانگیز نیست! چرا که دولت را مخصوصاً در مسائل ایران باید یکپارچه و هماهنگ اداره کرد، اینکه هر کسی سلیقهای داشته باشد سر جای خود، مشکلی نیست، اما وقتی به دولت میآیند باید سلیقه شان را کنار بگذارند و با هم یکپارچه به طور جمعی و جامع برای توسعه و پیشرفت کشور حرکت کنند.
ایشان به خاطر ملاحظاتی گاهی اوقات نتوانسته دولتی یکپارچه و هماهنگ که وفاق داشته باشد را تشکیل بدهد، ولی مجموعه فعلی، دولتی است که حتی خواستههای قومیتی و مذهبی را رعایت کرده، البته اینها از قبل هم رعایت میشده، اما الان جلوهاش بیشتر است.
حالا این دولت را در عملکردش حاصل وفاق، یا حاصل اختلاف نظرها مییابیم؟ طبیعی است اگر رئیس جمهور مثل مرحوم آقای هاشمی مقتدرانه عمل کند، اختلاف سلیقهها را به عزم واحد و برنامه منسجم تبدیل میکند و همه باید این برنامه را با هم اجرا کنند. این خیلی هنر میخواهد، خودم در حزب مؤتلفه اسلامی و در حزب جمهوری اسلامی و در بسیاری از جاهای دیگر که مسئولیت داشتم با نگاه جمعی روبرو بودم و خواستم همه را جمع کنم، میدانم چقدر سخت است، اما این سختی ثمره خوبی دارد؛ لذا دولت ایشان در مساله وفاق ۵۰-۵۰ است، اما اینکه با هم کار کنند و امیدواریم تا ۸۰ درصد به سمت وفاق برود و ۲۰ درصد باقی مانده در هیچ دولتی پدید نمیآید.
انتظارات شما به عنوان یک حزب قدیمی و ریشهدار از این دولت چیست؟ و به نظر شما دولت برای رسیدن به وفاق ۸۰ درصدی چه مراحلی را باید طی کند؟
بادامچیان: طبیعی است که وزرای هر دولتی با آن دولت همکاری میکنند، اگر مجموعه دولت آن افراد را نخواهد کنار میگذارد، منتها یکی خشن و دیگری با آرامش کنار میگذارد. آنچه مهم است نتیجه کار دولتها است. در وفاق هم این مهم است که نتیجه وفاق چه میشود؟ از همه مهمتر این است که کشور به طرف تعالی، پیشرفت، ثروت و نظام قوی همراه با آرامش، امنیت و آسایش باشد. اصل این است.
هر اندازه دولت در این زمینه کار کند رضایت مردم بیشتر به دست میآید و دولت موفق میشود. مردم میخواهند زندگی آرام، پاک، و پرافتخار داشته باشند، یادمان باشد هیچ کس زندگی ذلیلانه نمیخواهد. ملتها معمولاً زندگی ذلیلانه را نمیخواهند ولو زندگی شان تامین باشد. زندگی با افتخار، با عزت و با عظمت میخواهند به خصوص ملت ایران چرا که وارث تمدن و فرهنگ چند هزار ساله است. این ملت میخواهد در نتیجه برنامههای دولت به آن عزت، افتخار، استقلال و رفاه عمومی بر مبنای عدالت، آسایش و آرامش برسد، لذا فعالیت دولت باید در این زمینه باشد.
انتظار ما هم از همه دولتها به عنوان یک حزب این نبوده که به موتلفه اسلامی پست و مقام بدهند. حتی یک بار هم نگفتیم چرا به ما پست و مقام نمیدهید! در دولت دوم خرداد با مرحوم آقای عسگر اولادی به دیدار رئیس جمهور وقت رفتیم، ایشان محبت کرد و گفت هر فرد خوبی را میشناسید به ما معرفی کنید. من خندیدم و گفتم شما اگر خودتان هم مایل باشید این افراد را به کار بگیرید، باند و گروهی که دور شما هستند اجازه نمیدهند، بنابراین ما معرفی نمیکنیم. گفت من به عنوان رئیس جمهور از شما خواهش میکنم افراد را معرفی کنید. در نامهای ۵ نفر از رجال برجسته کشور را معرفی کردیم و گفتم این لیست را میدهم، اما یقین میدانم یک نفر را هم اجازه نمیدهند منصوب کنید! اتفاقاً این افراد دو، سه کار هم داشتند که برکنارشان هم کردند! اما ما تا پایان با آن دولت همراهی داشتیم. آقای عسگر اولادی دیدار میکرد و نظرات خود را میدادند و ایشان گوش میداد، اما عمل نمیکردند!
با دولتهای بعدی هم به همین شکل، هیچ وقت انتظار نداشتیم افراد ما را منصوب کنند، بلکه میخواهیم دولت آنچه شایسته ایران عزیز و این ملت قهرمان فداکار است را برآورده کند. انتظار حزب مؤتلفه این است.
آقای بادامچیان مردم شما را به عنوان یک شخصیت حزبی میشناسند و سال هاست تجربه حزبی دارید، ولی مشکلی که ما در کشور داریم این است که احزاب فعالیتی را که از آنها انتظار میرود ندارند، به نوعی در کشور ما احزاب فعالیت فصلی دارند؛ ایام انتخابات فعالیتها شروع میشود، نامزدهایی را معرفی میکنند و بعد از هر انتخاباتی کارهای حزبی شان فروکش میکند تا انتخابات بعدی. شما به عنوان یک شخصیت قدیمی حزبی که با اصول کار حزبی هم آشنا هستید چه پیشنهادی برای تقویت احزاب دارید و فکر میکنید دولت جدید چه کاری در راستای تقویت احزاب میتواند انجام دهد؟
بادامچیان: اگر به مردم سالاری اشاره میکنید، مردم سالاری بدون تحزب شکل نمیگیرد. اگر دموکراسی مدنظر است -چون دموکراسی با مردم سالاری فرق میکند- و امروز هم در غرب واقعیتش را نشان میدهد. در دموکراسی هم احزاب است. حکومتها بدون تحزب دیکتاتور میشوند. رضاخان وقتی میخواست دیکتاتوری کند دیگر اجازه فعالیت هیچ حزبی را نداد. حتی تیمورتاش خواست حزب ایران نوین راه بیندازد که رضاخان گفت دوران این حرفها گذشته و از این غلطهای زیادی نکن! دیکتاتور نیاز به حزب ندارد و دیکتاتوری میکند.
اگر میخواهید حکومت ملی داشته باشید ناچار به داشتن حزب هستید، امام وقتی نهضتش را در اردیبهشت سال ۴۲ شروع کرد، دقیقاً حدود ۶ ماه بعد از آغاز نهضت امام، حزب مؤتلفه اسلامی را شکل داد.
اگر امروز در لبنان حزب الله پیروز است و مقاومت را اداره میکند، دولت لبنان که نیست، همه میدانند که این حزب الله است. امام تنها دو حزب راه انداخته یکی حزب الله است و دیگری حزب مؤتلفه اسلامی است. این نکته مهمی است که در لبنان هم امام دستور تشکل حزبی داد.
قرآن هم سه نوع حزب را بحث میکند؛ یک حزب خدایی، حزبالله. در دو آیه میفرماید الا ان حزب الله هم الغالبون اگر شما غلبه، پیروزی، موفقیت و قدرت میخواهید باید حزب داشته باشید، اما حزب خدایی باشد و ان حزب الله هم المفلحون اگر رستگاری میخواهید باید حزب داشته باشید. به همین علت امیرالمومنین علی علیه السلام حزب دارد. حدیث پیغمبر این است که حزب علی حزب الله؛ مگر میشود، ولی الله برای اداره امورش متکی به تشکل خدایی و حزب اللهی نباشد و این آیه قرآن را عمل نکند؟
نوع دیگر حزب در قرآن حزب الشیطان است که هم الخاسرون است حزبهایی هم هستند که نه حزب الله هستند و نه حزب شیطان. به اصطلاح من به ما لدیهم فرحون هستند. حزبی هستند که به عقاید خودشان هستند.
در کشور ما حزب الشیطانی به نام حزب توده داشتیم که فعال، پرکار، تابع شوروی و مزدور بیگانه و بسیار موثر بود. افراد مذهبی ما را کمونیست کرده بود، آقای جلال آل احمد پسر مرحوم آیت الله آل احمد از بزرگان روحانیت که حتی پول منبر هم نمیگرفت، کمونیست شد! برادرش طلبه بود سر نماز در نجف شهید شد، این برادر شهید فرزند این روحانی معتبر، تودهای شد، سپس متوجه شد حزب توده حزب مزدور است. خودش گفت در خیابان فردوسی دیدم ارتش شوروی از حزب توده حمایت میکند، دیدم تابع آنها هستند و خجالت کشیدم، به پسکوچهای دویدم و بازوبند انتظامات را کندم و دور انداختم.
برخی از شعرای ما مثل فریدون مشیری و نیما یوشیج تودهای شدند که البته نیما بعدها برگشت؛ بنابراین حزب لازم و ضروری جامعه مردم سالار است، اما اینکه بر اساس اسلام یا بر اساس ایده دیگری باشد مهم است. شوروی را حزب کمونیست ۷۰ سال اداره کرد، مائو، چین را با کمونیست اداره کرد. پس حزب اینقدر موثر است. اتفاقاً یکی از ترفندهای استعمار این است که در ایران نباید حزب پدید بیاید. جامعه اسلامی هم بدون حزب خدایی نمیتواند به رستگاری برسد و کشور نیاز به احزاب الهی و اسلامی دارد.
احزابی که تنها در انتخابات فعالیت میکنند درواقع گروههای انتخاباتی و شبه حزب هستند، حزب نیستند. حزب برنامه و طرح دارد. آقای پزشکان گفت حزب آن حزبی است که طرح دارد آموزش و پرورش، کشور و اقتصاد چگونه اداره شود و تیم داشته باشد. حزب مقتدری که بتواند اینها را داشته باشد لازم و ضروری نظام است. این دوستان هم گروههایی هستند که هنگام انتخابات دور هم جمع میشوند و خوب است شور انتخاباتی میدهند، اما حزب نیستند.
برای تقویت احزاب و اینکه احزاب واقعی داشته باشیم چه باید بکنیم؟
بادامچیان: باید این فرهنگ ایجاد شود و حکومت از آن حمایت کند. وقتی محمدرضا شاه اجازه نمیداد حزب پدید بیاید حزب مخفی پدید میآمد که قدرت ظهور نداشت؛ بنابراین باید زمینه باز شود که الان است کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وجود دارد، نگاهها نباید تنگ نظرانه باشد و باید به نحوی باشد که بتواند همه این احزاب را شکل بدهد و تحزب را برای تحزب بخواهد نه برای باند خودشان.
چند بار در صحبتهای تان به دیداری که با آقای پزشکیان داشتید اشاره کردید، بفرمائید در این دیدار چه گذشت، و شما به عنوان حزب موتلفه چه کمکی در تحقق اهداف دولت میتوانید انجام دهید؟
بادامچیان: ما از آغاز انقلاب با همه رئیس جمهورها و مسئولین دیدار داشته ایم و با دولتها کار کردیم. به قول آقای بهشتی که دولت آقای بازرگان دولت انقلاب نبود، دولت اضطرار بود و دولت ضعیفی بود، روشن بود که ذهنیتش با انقلاب نمیساخت. آقای بازرگان رفته بود پاریس و به امام میگفت برای انقلاب زود است و آمریکا هم اجازه نمیدهد در ایران انقلاب شود! امام فرمود آمریکا هیچ غلطی نمیتواند کند. آقای بهشتی با این ذهنیت میفرماید با این دولت ضعیف چه کار کنیم؟ کاری کنیم که ضعیفتر شود؟ خیر! کمک و کار میکنیم، اما اگر نتوانست فکر دیگری میکنیم.
ما با آقای بازرگان و دیگر دولتها همراهی داشتیم، آقای دکتر شهید رجایی و شهید باهنر هر دو موتلفهای بودند و با هم کار کردیم.
با دولت آقای خاتمی در دوم خرداد هم دیدار و مشورت داشتیم. در دولت آقای هاشمی هم همراهی جدی داشتیم، چون ایشان با موتلفه همراهی داشت. در دولت آقای احمدی نژاد، ایشان این فرصت را مغتنم نشمرد، ولی دیدار و صحبت داشتیم و هنوز رفاقت بنده و ایشان برقرار است.
در آغاز دولت آقای روحانی آقای عسگراولادی به ایشان گفتند شما را از خودمان میدانیم و ایشان هم این را گفتند و قرار شد آقای آل اسحاق رابط بین ما شود، که البته ایشان در طول مدت دوره ۸ ساله یک بار هم به آقای آل اسحاق راه نداد!
در دولت آقای رئیسی که همراهی جدی داشتیم، حتی در مساله بریکس من به آفریقای جنوبی رفتم. زمانی که کرونا شد، چینیها واکسن کرونا را ساختند، اما به کسی نمیدادند. وزارت بهداشت از من خواست که اقدامی انجام دهم، من از دولت چین خواستم و به رئیس جمهورش نامه نوشتم بعد فرمول واکسن را به ما دادند و سپاه و رویال استفاده کردند.
سیاست کلان ما این است که به هر دولتی با رای اکثریت مردم سر کار بیاید و تنفیذ، ولی فقیه را داشته باشد که مشروعیت شرعی پیدا میکند و اجرای مراسم قانونی در خانه ملت داشته باشد، کمک کنیم. اما باید راه بدهد، اگر خودش نخواهد به زور نمیتوان همکاری کرد.
وقتی هم آقای پزشکیان سر کار آمد تبریک گفتیم، کابینه را هم که معرفی کرد در فراکسیون مان در مجلس قرار شد به ۴ نفر رای ندهیم که ایشان در مجلس گفت هماهنگ کردم و به همه رای دادیم. اگر موتلفه رای نمیداد تعدادی رای نمیآوردند. از طرف حزب به هر ۱۹ نفر تبریک گفتم و به آقای رئیس جمهور گفتیم در ملاقاتی مشخص کنیم که روابط ما و دولت چگونه باشد.
ملاقاتی داشتیم و جلسه بسیار خوبی بود. درباره موتلفه گزارش دادم و مسائل معاونتها را باز و خدماتی که انجام شده را ذکر کردیم و روابط ما با دولت ایشان بر اساس تفاهماتی است که با هم انجام بدهیم. سیاست مان هم در مورد دولتها عبارت است از حمایت ضابطهمند و رصد هوشمندانه کار دولت، نقد منصفانه، همکاری صمیمانه، همراهی در مشترکات.
در این جلسه آقای پورابراهیمی مسائل اقتصادی و نقاط مثبت و ضعف و راهکار گفتند. آقای مهندس میرسلیم درباره چگونگی برخورد با مفاسد صحبت کردند، آقای دکتر نیکنام معاونت بین الملل حزب که رئیس پزشکان مسلمان بدون مرز است، ایشان دیپلماسی حزبی ما را در سطح بینالملل و روابط مان با وزارت خارجه دولتها و استفاده از این روابط و میزهایی که برای کشورهای مختلف دارد را توضیح دادند.
آقای انبارلویی موضوع بودجه را مطرح کرد. چند ماه قبل درباره بودجه نامه نوشتیم و به نقایص بودجه و بودجه نگاری اشاره کردیم و پیشنهادات مان را در ۸ صفحه و فشرده اشاره کردیم و اعلام آمادگی کردیم که حتی در بودجه نیمه دوم سال ۱۴۰۳ و در بودجه ۱۴۰۴ آماده همراهی، همفکری و همکاری هستیم.
تعدادی از دوستان راجع به تحزب صحبت کردند. آقای پزشکیان هم با محبت نظرات شان را گفتند. جلسه بسیار خوبی بود و قرار شد یک رابط بین دولت و حزب داشته باشیم. امیدواریم همکاری ما با دولت آقای پزشکیان با حفظ مواضع دو طرف برای ملت و کشور راهگشای شکوفایی و پیشرفت در گام دوم انقلاب اسلامی باشد.
با توجه به پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، به نظر شما به عنوان شخصیتی که سالها فعالیت سیاسی را تجربه کردید با ترامپ چه باید کنیم؟ برخی معتقدند ترامپ نسبت به دولت قبلش عوض شده و دیدگاههای متفاوتی دارد و حتی وعدههایی در مورد پایان دادن به جنگ اوکراین و کنترل رژیم صهیونیستی داده و امید میرود برای پایان جنگ غزه تلاش کند، به نظر شما آیا ترامپ تغییر کرده و دولت آقای پزشکیان با ترامپ چه برخورد و مواجهای باید داشته باشد؟
بادامچیان: ترامپ یک شخص است، من نسبت به شخص اظهار نظر نمیکنم، یک شخص ممکن است فرد بدی باشد سپس آدم خوبی شود. انسانها دائم در حال تغییر هستند. اما استکبار آمریکا تغییر نمیکند و ترامپ رئیس جمهور استکبار آمریکاست نه رئیس جمهور ملت آمریکا! ساختار این حکومت به شکلی چیده شده که نمایش دو حزب است و مردم آمریکا مجبورند به یکی از این دو رأی بدهند.
این را آمریکاییها میدانند زمانی که کندی را که کشتند، برای آمریکاییها خیلی زشت شده بود، چون مردان خاکستری پشت پرده آمریکا و هیئت حاکمه آمریکا میخواستند جانسون رئیس جمهور شود، در مقابلش آقای گلد واتر سناتور را گذاشتند. در مصاحبهای از او پرسیدند جنگ ویتنام را چطور تمام میکنید؟ گفت یک بمب اتمی بر سرشان میزنم! پرسیدند شوروی و چین هم برخورد میکنند، گفت اشکال ندارد، اگر به واشنگتن بمب بزنند، پدرشان را درمی آورم! آن زمان آمریکاییها میگفتند بین دیو و غول گیر کردیم، مجبوریم از ترس دیو به غول رای بدهیم.
خانم هریس نامزد مردان خاکستری پشت پرده آمریکا بود. آقای ترامپ نامزد آنها نبود و، چون تفاهم صورت نگرفت برای اینکه رای بیاورد، پوپولیستی عمل کرد و حرف مردم آمریکا را زد و در نتیجه در جنگ بین مردم آمریکا و هیئت حاکمه پشت پرده آمریکا، آقای ترامپ رای آورد. در نمایندگان سنا هم بیشتر این حزب رای آوردند. ترامپ دوران بسیار سختی دارد، اگر بخواهد خواست مردم را برآورده کند هیئت حاکمه اجازه نمیدهد، اگر خواست آنها را انجام بدهد مردم شورش میکنند. آمریکا وضع خوبی ندارد، دچار بحران همه جانبه است، ایالت کالیفرنیا میخواهد مستقل شود، احتمال دارد آقای ترامپ گورباچف آمریکا باشد. به نظر سیاست مداران پشت پرده این اوضاع آمریکا را آشفته میکند. از این سو آقای ترامپ نمیتواند بدون هیئت حاکمه آمریکا کار کند در نتیجه باید با آنها همراه شود.
بله جنگ اوکراین را تمام میکند، علت هم روشن است؛ آمریکا در اوکراین کاملا شکست خورده است. فکر میکرد روسیه را به جنگ فرسایشی طولانی دچار میکند، اما آقای پوتین سیاستمدار پختهای است و توانست به خوبی اداره کند، کم کم شهرهای معتبرشان را گرفت و اروپا و آمریکا را دچار جنگ فرسایشی کرد. ترامپ میخواهد جنگی را که هزینه بسیار سنگینی برای آمریکا دارد و اقتصاد آمریکا را به طرف سقوط بیشتر میبرد، تمام کند. راه این است که با روسیه بسازد و زلنسکی را مجبور به سازش با روسیه میکند و در نتیجه جنگ تمام میشود.
ترامپ ناچار به تمام کردن جنگ منطقه هم هست، چرا که اسرائیل به هیچ یک از اهدافش نرسید؛ میخواست حماس را از بین ببرد و اسرا را آزاد کند، نتوانست. میخواست قدرت نشان بدهد ذلت پیدا کرد. گنبد آهنینش به باد رفت، ستاره داوودش افول کرد و تمام شد. اسرائیل را یک دولت نمیزند، حزب الله لبنان میزند. ۱۲،۱۳ روز است میخواهد در خاک لبنان یک جا پا بگیرد، اما نمیتواند. حماقتی که به خرج داد و نیروهایش را در خاک لبنان جلو برد و نیروهای حزب الله با موشک آنها را زد.
اسرائیل تلفاتش را نمیگوید یک وجب از خاک لبنان را نتوانسته بگیرد. این ارتشی بود که میگفت در جنگ شش روزه همه چیزها را گرفتم. وضع به گونهای است که به احتمال قوی در درون نقاط اشغالی شورش در بگیرد. جنگی کرده و یمن را مقابل خودش آورده است، یمن ناو هواپیمابر آمریکا را هم میزند، آمریکا چیزی از یمن نمیتواند بزند چرا که تاسیسات آن چنانی ندارد. اسرائیل در همه چیز شکست خورده، اما نمیخواهد این شکست را بپذیرد.
این سیاست تا الان موجب شده پول آمریکا هدر برود و هیچ پیروزی به دست نیامده، در دنیا نفرت از اسرائیل و آمریکا و حامیان رژیم اسرائیل افزایش یافته و دانشگاهیها که فرهیختهترین نسل یک جامعه مقابل اینها میایستند. آقای ترامپ مجبور است جنگ را تمام کند، اما میخواهند جنگ به گونهای تمام شود که به قول خودشان مثل ایران یک طرف پیروزی پیدا نکند.
ترامپ مجبور است جنگ غزه را تمام کند آنچه برایش مطرح و مشکل است مساله دو دولت است؛ دولت فلسطینی- اسرائیلی. مردان خاکستری در غرب دنبال همین هستند، به حدی که روزنامه هاآرتص اسرائیل نوشت بالاخره باید سهم فلسطینیها را از این سرزمین بدهیم. بعضی کشورها دو دولت را به رسمیت شناختند. صهیونیستها به شدت مخالف هستند و میگویند اگر این اتفاق بیفتد پیروزی ایران و فلسطینی هاست. از آن سو نمیتوانند تشکیل ندهند چرا که درگیرند لذا در منطقه نزاع جدی باقی میماند. اینکه چگونه این برنامهها را اجرا کنند مهم است.
سرنوشت منطقه دست مقاومت و ملتهای منطقه است و روسای دولتهای عربی اشتباه میکنند که خیال میکنند اگر کنار بنشینند کار تمام میشود، این مسأله دست آنها هم نیست، دست صهیونیستها و آمریکا هم نیست.
ما چه اقدامی باید انجام دهیم؟
بادامچیان: راه خودمان را میرویم، با اقتدار از فلسطین و مقاومت حمایت میکنیم. به قول امام هر موقع آمریکا آدم شد ما مشکلی نداریم. با آمریکا نمیخواهیم جنگ کنیم، از ابتدای انقلاب خواسته مان این بوده آمریکا از دخالت ها، سلطه طلبیها و زورگوییها دست بکشد. ما هم اینجا با افتخار زندگی قوی اسلامی مان را میکنیم.
ذات آمریکا نمیتواند با استقلال ملتها موافق باشد، ملت ما هم میخواهد مستقل باشد، ذات آمریکا با اینکه ملتی ثروت ملی داشته باشد مخالف است. اتحادیه اروپا هم اینگونه است و دنبال استعمار هستند. بلژیکیها در کنگو آفریقا چه کردند؟ فرانسویها در الجزایر و مغرب چه جنایاتی کردند؟ دنبال این نیستند که ما به جایی برسیم.
دوستانی که پنجره رو به غرب هستند نمیدانم تا چه زمانی میخواهند گوش بدهند و چشم شان را روی تجربهها ببندند. میگویند برجام را اداره کنیم؛ برجام مذاکراتی بود و تمام شد، داستان گذشته است. ما به تعهدات مان عمل کردیم، اما آنها عمل نکردند و الان طلبکار این هستیم چرا تعهدات تان عمل نمیکنید. برجام مانع کار ما نیست، این ذهنیت غلطی است که اگر برجام نباشد شیر خشک هم نداریم!
اینکه کسانی فکر میکنند FATF گشایش میآورد، به نظرم اینطور نیست. آنها به محض اینکه سلطه پیدا کنند، در تمام تجارت، درآمد و بانکهای ما سلطهگری میکنند. در دوران قاجاریه و دو پهلوی دچار مشکلات و عقب ماندگی شدیم و اینها سرزمینهای ما را تجزیه کردند. چطور دل خوش باشیم که اینها برای ما کاری کنند؟ «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی». اگر قدرت داشته باشید همراه میشوند. وقتی مقتدریم و هر کاری میکنند میایستیم، پیروز هستیم مقتدر و مال خودمان باشیم دیگران مجبور میشوند خودشان را با ما همراه کنند نه اینکه دنبال گدایی از دیگران باشیم.
اگر میخواستیم با امام هم اینطور فکر کنیم چیزی پیش نمیرفت و بازرگان میشدیم! بازرگان سال ۵۷ نزد امام رفت و در مصاحبه اش با حامد الگار میگوید به امام گفتم که آمریکا قدرت شر، ما هم قبولش نداریم، اما قدرت است و نمیتوان ندیده گرفت، آمریکا اجازه نمیدهد در ایران انقلاب شود و باید بالاخره مدارای این قدرت بزرگ را بکنیم! دیدم امام چیزی از سیاست سرش نمیشود و گفت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند کند! گفتم آمریکا از شاه حمایت میکند، گفت اعلامیه بدهید شاه باید برود. من هم ندادم و به تهران آمدم.
به آقای بازرگان گفتم این راه اشتباه است، اما نگاهی کرد که یعنی تو نمیدانی و من میدانم. دوره این نوع نگاه تمام شده، اگر با آمریکا هم بسازیم آمریکا با ما نمیسازد، شیطان هرگز با مجموعه رحمانی سازش نمیکند.
چند روز قبل نتانیاهو برای دومین بار مردم ایران را مخاطب قرار داد و در پیامی به مردم ایران گفت دولت شما درصدد این هست که اسرائیل را نابود کند و ادامه دادن این مسیر منجر به فلج شدن اقتصاد ایران میشود، نتانیاهو قبلاً چنین کاری کرده بود. به نظر شما چرا رویکردش را عوض کرده و چند باری است که مردم را مخاطب خودش قرار میدهد؟
بادامچیان: موجودات پلیدی که برایشان دنیا و قدرت مطرح است به اینجا که میرسند نوعی دیوانگی و جنون بر آنها حاکم میشود، نادر شاه (با اینکه خیلی خدمت کرده) در اواخر عمر دچار جنون میشود و بچهاش عباس قلی میرزا را کور میکند! سپس به قزلباشها میگوید چرا دست من را نگرفتید، میگوید فردا ۴۰ هزار چشم قزلباش در میآورم، همان شب او را میکشند! هیتلر هم موقعی که در آستانه مرگ بود همسرش را کشت! نتانیاهو هم در همین حالت جنون است؛ از یک طرف نه میتواند تحمل کند، نه میتواند کوتاه بیاید. حماس و حزب الله به این شکل موقعیت یافته اند، فلسطین بیدار شده، دنیا علیه اوست، نفرت جهانی متوجه اوست. آمریکا احساس میکند بابت اسرائیل ضرر میدهد و احتمال دارد او را بکشند!
استکبار همین است؛ مثل صدام و قذافی و نوری سعید در عراق، زمانی که مهره هایشان برای شان فایده ندارد آنها را میکشند. او در حالت جنون است لذا جنون وار به ملت ایرانی که برای مقاومت هدایا جمع میکنند، میگوید فکری کنید! مفهوم این حرف این است که ایران اقتدار لازم را در شکست اسرائیل دارد. نشان میدهد از رهبری ایران و دولت مأیوس است، تیری در تاریکی میاندازد بلکه از مردم چیزی عایدش شود. این نشانه نهایت بیاطلاعی اش از وضع ایران است. اگر وضع ایران را میدانست که کسی در ایران به نصیحت شیطان و جانیای مثل آقای نتانیاهو گوش نمیدهد بلکه محکمتر میشود. دلیل همه اینها ضعف نتانیاهو است، او که میگفت از نیل تا فرات، شکست ناپذیریم حالا به ملت ایران التماس میکند و نصیحت میکند!
با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اگر نکته پایانی دارید بفرمائید؟
بادامچیان: به ملت مان میگویم ما در دوران رژیم ستمشاهی گرفتار، بیچاره، فقیر بودیم و همه دانشجوهای مان ۲۰۰ هزار نفر بودند، در سایه این انقلاب، همت ملت و رهبری امام و آقای خامنهای و همه تلاشهایی که مسئولین و دلسوزان نظام کردند پیش رفتیم. مشکلاتی هم داریم، اما به جای اینکه ذهنیت مان منفی شود و ضعف به خرج بدهیم، با توکل به خدا و معصومین اعتماد به نفس داشته باشیم و بدانیم که میتوانیم، به خوبی هم میتوانیم این مشکلات را حل کنیم. اما باید راه حل مشکلات را به دست بیاوریم، اینطور نباشد که فقط شعار دهیم! همه با هم دست به دست هم بدهیم.
پیامبر اسلام (ص) میفرماید اگر علم در ثریا باشد، حتماً رجالی از فارس به این علوم دست مییابند. به حرف پیغمبر اعتماد کنیم، این علم است، غیر از علم هم خدا کمک میدهد و به زودی نظام کشورمان را در سایه گام دوم و رهبری، ولی امرمان به خوبی میسازیم. مشکلات را ببینیم و واقع نگری کنیم، خوش خیال نباشیم، تسلیم مشکل هم نشویم. با هم حرکت کنیم انشاءالله خدا برکت و پیروزی میدهد.
source