برخی تصور می‌کنند گره کوری در ایران وجود دارد به نام مسئله اقوام و به همین دلیل، هر مشکلی را به حساسیت‌های این موضوع پیوند می‌زنند، اما این همه اصرار برای قرائت نادرست از تاریخ ایران چه هدفی را دنبال می‌کند؟ 
این روایت‌ها که طی سال‌های اخیر القا شده مبنی بر اینکه «ایران متشکل از اقوام پراکنده نامرتبط به هم است و باید کاری کنیم وحدت قومی به‌وجود آید» از اساس گزاره‌ای غلط و دور از تصویر حقیقی ایران است.
ایران سرزمینی متشکل از اقوام پراکنده نیست، یعنی قومیت‌های مختلف باائتلاف، سرزمینی به نام ایران را خلق نکرده‌اند بلکه ایران جایگاه خانواده یگانه‌ای است که هر فرزندش در گوشه‌ای از این سرزمین بالیده و این خانواده بزرگ و بزرگ‌تر شده است. 
درست به عکس ترکیه یا عراق که هرقومی می‌تواند ادعا کند گذشته، نژاد، فرهنگ و ملیتی غیر از دیگری دارد، در ایران یگانگی صرفاً محصول درهم‌تنیدگی تاریخی و همزیستی مشترک و طولانی نیست، اینجا اقوام همسایه یکدیگر نبوده‌اند که بعد‌ها باهم یکی شده باشند، بلکه از ابتدا یکی بوده‌اند. نخستین ایراد چنین رویکردی در فهم مسئله و صورت‌بندی منطقی آن بر اساس واقعیت‌های تاریخی است و دومین ایراد تلاش برای ترمیم و حل مسئله‌ای که از اساس وجود ندارد.
برجسته‌سازی قومیت برای مردمی که تعریف قوم در معنای تحت‌اللفظی وارداتی بر آنان اطلاق نمی‌شود، جفایی آشکار است، زیرا این مردم، در هر بخشی از جغرافیای ایران، مشابه یکدیگرند و تنها تفاوت‌شان در گویش، زبان و لهجه‌ای است که مثل رنگ‌های متفاوت یک فرش، زیبایی نهایی را شکل می‌دهند؛ فرشی که تار و پودش یکی است. اصرار بر قوم‌سازی مردم ایران و عقب‌نشینی از مفهوم ملت و ملیت، تلاش برای اتمیزه‌کردن تمدن ایرانی است، یعنی روی دیگر سکه‌ای که خارج از مرز‌ها برای نابودی سرزمینی به نام ایران ضرب می‌شود. کسانی که در مصرف لفظ «اقوام» ولخرجی می‌کنند، باید پاسخ دهند که چرا این مردم را به اقوامی جدا از یکدیگر تقلیل می‌دهند. آیا بازی‌های سیاسی و پناه گرفتن پشت این گسل‌های مصنوعی نقطه پایانی دارد؟ خیر. 
ما با همین دست‌فرمان در ثبت میراث ناملموس هم حساسیت درست می‌کنیم؛ چالشی که نتیجه نبود روایتی منسجم و صحیح از امر ملی است. برخی متولیان با نگاهی قوم‌گرایانه و تولید روایت‌های من‌درآوردی از ایران، جز اینکه آب در آسیاب دشمن می‌ریزند، چه کار دیگری می‌کنند؟ مناقشه اخیر میان قشقایی و لر بر سر ثبت پوشاک و تلاش برای خلق یک هویت قومی مستقل برای قشقایی‌ها نمونه‌ای از این خطاست، در حالی که اتحادیه قشقایی درست مثل اتحادیه شاهسون هرگز یک هویت قومی نبوده است. 
این ساختار، مجموعه‌ای از ایلات مختلف (از جمله ترک‌ها، لرها، فارس‌ها، عرب‌ها و بلوچ‌ها) را در خود جای داده است، بنابراین تقلیل قشقایی به یک هویت قومی، تحریفی آشکار است. چرا اصرار بر اتمیزه‌کردن جامعه ایرانی و تعریف هر ذره با فهم غربی از مسئله داریم، آیا نمی‌شود مثلاً میراث ناملموس یک منطقه تحت عناوین عمومی‌تر و ملی‌تری مثل «فرهنگ ایلات جنوب ایران» ثبت شود؟ حتماً باید در شعاع چند کیلومتری چند خط غلیظ برای جدایی بکشیم و بعد هم بگوییم قضیه خیلی حساس است؟ نمی‌شد «پوشاک ایلات استان فارس» را ثبت کرد؟ سیری کلی در اتفاقات اخیر پس از آغاز به کار دولت، خیلی واضح این موضوع را به ما گوشزد می‌کند که برخی دولتمردان در فهم و روایت هویت قومی و ملی مشکل دارند و ادامه چنین رویکردی می‌تواند صدماتی جبران‌ناپذیر به ایران وارد کند. اتمیزه‌کردن فرهنگ مدنی ایران به قوم و قبیله، هم جفا در حق قبیله است هم جفا در حق ایران.

source

توسط jahankhabari.ir