مرتضی مبلغ می‌گوید برخی وفاق را به تقسیم پست‌ها تقلیل دادند و مدعی و طلبکار هستند

دست تندروها باید از یکه‌تازی در سیاست کشور کوتاه شود/ صداوسیما راه غلط را ادامه می‌دهد

دیدارنیوز: یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: دست تندرو‌ها باید از یکه‌تازی در میدان سیاست کشور کوتاه شود. بالاخره تندرو‌ها در هر کشوری هستند و کار خودشان را می‌کنند، اما اینکه در مقدرات یک کشور دخالت کنند، حرف بزنند و خودشان جزو تصمیم‌گیر‌ها باشند، فاجعه‌آمیز است و باید آنان را مدیریت و کنترل کرد و کم کم از نهاد‌های خیلی مهم و اثرگذار کنار گذاشته شوند و در حزب خودشان هرکاری می‌خواهند انجام دهند، اما حضور در مقدرات کشور آن هم به شکل غیردموکراتیک و با نفوذ فاجعه‌ای برای کشور است و باید برای آن چاره‌اندیشی شود.

پزشکیان، رئیس‌جمهور کشورمان در شعار‌های انتخاباتی و حتی بعد از رسیدن به پاستور، شعار وفاق ملی را برای حل مشکلات کشور و عبور از بحران‌ها مطرح کرده است. با تکمیل کابینه و انتصاب مدیران اجرایی و استانداران برخی این رویه را نمود بارز وفاق دانسته و از این بابت دولت را مورد تحسین قرار می‌دهند و از سوی دیگر هم انتقاداتی نسبت به عملکرد دولت در خصوص انتصابات مطرح شده است که دولت چهاردهم رقبای خود را شریک کار‌های اجرایی خود کرده است و امروز بعد از چند ماه شروعبه سنگ‌اندازی‌هایی می‌کنند.

در همین زمینه به منظور بررسی راه‌های بازسازی اعتماد عمومی و تحقق وفاق ملی با مرتضی مبلغ، یکی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب عضو حزب اتحاد ملت گفت‌وکردیم که متن کامل آن را در زیر می‌خوانید:

با توجه به گذشت چند ماه از عمر دولت چهاردهم با شعار وفاق ملی، آیا امکان تحقق وفاق ملی بدون بازسازی اعتماد عمومی ممکن است و دولت چگونه می‌تواند آن اعتماد را بازسازی کند؟

فکر می‌کنم اگر کمی به مطلب ریشه‌ای‌تر نگاه کنیم بهتر می‌شود این موضوع را پاسخ داد. اگر یادتان باشد رهبری در مراسم تنفیذ به یک نکته بسیار مهمی اشاره کردند که موفقیت دولت آقای پزشکیان، موفقیت کل حاکمیت است و شکست دولت، شکست همه است. این حرف بسیار مهمی بود، اما تحقق آن به اقتضائات و لوازمی نیاز دارد تا این پیروزی و موفقیت اتفاق بیفتد. یکی از مهم‌ترین آنها، بحث تحقق وفاق است.

معنی وفاق این نیست که نازل و تقلیل به تقسیم پست، بین جریان‌های کشور شود. این حرکت به معنای به ابتذال و انحراف کشاندن وفاق است. بحران‌ها و ابربحران‌هایی به وجود آمده که این‌ها محصول برخی از رویکرد‌های غلط و اشتباهی بود که دنبال شد؛ وفاق به این معنا است که برای مسائل اساسی کشور و حل این بحران‌ها باید گفتگو و اجماع‌سازی برای برون‌رفت از این مشکلات شکل بگیرد و تجدیدنظر جدی و اساسی نسبت به رویکرد‌ها و سیاست‌های نادرستی که منجر به این بحران‌ها و ابربحران‌ها شده صورت بگیرد و بعد از آن اجماع‌سازی و راه‌حل‌های نوینی در پیش گرفته شود تا آن زمان تقسیم کار کرد و هرکسی در حد توان و تخصص‌اش کمک کند که این نکته بسیار اساسی است.

بنابراین، در صورتی که پزشکیان و دولت‌ش بحث وفاقی را که مطرح کردند، درست اجرا شود یک فرصت بسیار بزرگی برای کل حاکمیت است. متأسفانه دستگاه‌هایی که خودشان را رقیب دولت می‌دانند، این فرصت را از بین می‌برند و یک خودزنی بزرگ انجام می‌دهند. برخی وفاق را به تقسیم پست‌ها تقلیل دادند و مدعی و طلبکار هستند. در روز‌های گذشته هم به اولین لایحه دولت که یک لایحه بسیار ساده و ابتدایی بود، با درصد بالا رأی منفی بالا دادند؛ از کجای این رفتار، وفاق درمی‌آید؟ طلبکاری‌هایی که جریانات تندرو در دستگاه‌های مختلف می‌کنند، تعجب‌آور است. با توجه به شکستی که در انتخابات خوردند، به جای آنکه شرمنده باشند و در سیاست‌هایشان تجدیدنظر کنند، حداقل دست دولت را باز بگذارند تا سیاست‌های سازنده را دنبال کند. اما معکوس عمل کرده و به اعتماد عمومی در کل نظام حاکمیت ضربه وارد می‌کند.

از طرف دیگر به خود دولت انتقاداتی وارد است. متأسفانه دولت در این زمینه، در بسیاری از موارد راه را اشتباه می‌رود. یعنی فراموش کردند که اساس وفاق چیست؟ با توجه به این تندرو‌های متعصب که متأسفانه در تمام ارکان حاکمیت به نحوی نفوذ پیدا کرده و صدای بلندی هم دارند، تحقق وفاق کار سختی است. اما اگر این کار سخت، به توزیع پست و تقسیم آن‌ها و تن دادن به مطالبات نادرست و غلط تندرو‌ها تقلیل پیدا کند، وفاق را به انحراف کشیده و به اعتماد عمومی ضربه سخت‌تری وارد می‌کند.

به نظر من بهترین کار این است که دولت جدی‌تر و اساسی‌تر در مورد معنا و اساس وفاق که همان اجماع‌سازی بر سر مسائل اساسی کشور است، عمل کند و به طور جدی وارد اساس آن شود و هم حاکمیت، به ویژه مقامات بلندپایه اقتضائات را فراهم کنند تا راه درستی در پیش گرفته شود و اعتماد عمومی بازسازی شود. امروز هیچ چیزی مهم‌تر از بازسازی اعتماد عمومی و سرمایه پشتوانه برای برون رفت از مشکلات و کارگشایی در مسائل و برنامه‌ها نیست.

به چه شکلی می‌توانیم با وفاق ملی و تنوع دیدگاه‌های موجودی که در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک وجود دارد، در کشور تعادل برقرار کنیم. آیا این تعادل ممکن است به نادیده گرفتن برخی گروه‌ها و مطالبات منجر شود یا خیر؟

اتفاقا در وفاق این اتفاق معکوس است. یعنی مشکل اساسی تا به حال این بوده که یک بخش از جامعه و گروه‌ها دیده می‌شدند و یک نوع خالص‌سازی و یکدست‌سازی به نام راهبرد جدی در کشور جریان داشته که منجر به شکاف‌های اجتماعی، سلب اعتماد عمومی و باعث شکل‌گیری بسیاری از ناامیدی‌ها، انتحار‌ها و از همه مهم‌تر، محروم‌کردن کشور از بسیاری از نیرو‌های نخبه، ارزشمند و توانمند شده است.

یکی از نتایجی که با وفاق واقعی حاصل می‌شود این است که همه در حل معضلات و پیشبرد امور کشور به کار گرفته شده و مشارکت می‌کنند. منتهی همان‌طور که گفتم متاسفانه همچنان تلاش می‌شود که در بر همان پاشنه قبل بچرخد و جریان افراطی و تندرو این وفاق را مصادره کنند. من واقعا برای روند اموری که بعضی از جریان‌های تندروی درونی حاکمیت شرایط را وخیم و وخیم‌تر می‌کنند، احساس خطر می‌کنم. متأسفانه علیرغم اینکه دولت و نیرو‌های دلسوزی که در کل حاکمیت هستند تلاش زیادی می‌کنند، اما مسأله این است که تلاش آن‌ها تحت‌الشعاع حرکت‌های افراطی و جریان‌های افراطی قرار بگیرد. بهترین راه این است که عقلای حاکمیت، به سرعت بر سر مسائل اساسی کشور به جمع بندی درستی برسند حتما نیاز به رویکرد جدید در سیاست خارجی داریم و رویکرد‌های از کارآمدی لازم برخوردار نبودند. اگر نیاز است در سیاست داخلی، مسائل اقتصادی و امور اساسی کشور تغییراتی رخ دهد باید یک اجماعی رخ دهد و تمام دستگاه‌های مربوطه خودشان را بسیج و قانع کرده که در راستای آن توافق و اجماع‌سازی عمل و حرکت کنند. نه اینکه مثلا بالاترین مقامات کشور حرفی بزنند، اما صداوسیما کار خودش را انجام دهد.

چه تغییری نسبت به گذشته در صداوسیما اتفاق افتاده است؟ صداوسیمایی که می‌تواند نقش بسیار مؤثری در ساختن افکار عمومی داشته باشد، همچنان راه غلط و افراطی گذشته را ادامه می‌دهد. انگار هیچ اتفاقی در این کشور نیفتاده است. ببینید در مسأله استعلام‌ها چه فاجعه بزرگی اتفاق افتاده، یعنی الان وضع به گونه‌ای شده که انتصابات را دستگاه‌های امنیتی انجام می‌دهند. یعنی چند دستگاه امنیتی، مسئول اجرایی کشور شدند که مدیران را عزل و نصب می‌کنند. این قانونی که تصویب شده یکی از نکات سیاهی بوده که در این کشور رقم خورده است. با این قانونی که برای انتصابات مقامات تصویب کردند، همه‌چیز به دست نهاد‌هایی سپرده شده که اصلا چنین وظیفه‌ای ندارند. وظیفه دستگاه امنیتی این است که اگر کسی اختلاس و دزدی داشت، جاسوس بود یا انحرافات اساسی داشت، اعلام کند که آن مقام مسئول را نصب نکنند نه اینکه اعلام کند این مدیر صلاح است بیاید یا صلاح نیست یا اگر جواب ندادند نباید این مدیر را نصب کرد. این فاجعه است.

متأسفانه ما به روزگاری افتادیم که هیچ کس به این روند مدیریت کشور توجهی ندارد و فقط تندرو‌ها هستند که در کشور یکه‌تازی می‌کنند و متأسفانه عقلا ساکت یا بی‌تفاوت هستند. من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است؟. این مسائل باید کنترل و حل شود. وگرنه کشور با مدیریت منفعل و تحت‌تأثیر فشار‌های بیرونی، چه کار می‌تواند انجام دهد؟ نه می‌تواند حرکتی جدی کند، نه ریسک‌پذیری دارد، نه شهامت و جرأت حل مشکلات را دارد. به خاطر اینکه از جا‌های مختلف روی او فشار است. وقتی مدیری از همان ابتدا تحت‌تأثیر چنین فضا‌هایی قرار می‌گیرد، معلوم است که بسیاری از مدیران توانمند حذف می‌شوند. یعنی با یک نگاه سلیقه‌ای افراطی، بسیاری از نیرو‌های ارزشمند حذف شده یا حذف می‌شوند و نیرو‌های عادی‌تر می‌آیند. با این فضای پرفشاری که روی‌شان است نمی‌توانند کاری کنند. باید بزرگان کشور از جمله عقلای قوم، اصولگرایان و اصلاح‌طلبان، سران قوا و تمام مقامات کشور یک چاره‌اندیشی فوری داشته باشند تا این مشکلات یکی پس از دیگری حل شود، نه اینکه روز به روز منجر به انباشت بیشتر مشکلات و بحران‌ها شود.

به نظرتان مهم‌ترین مؤلفه‌های ضروری برای تحقق وفاق ملی چیست؟

مهمترین مولفه ضروری آن است که اولا مسئولان قبول کنند بسیاری از رویکرد‌ها و سیاست‌هایشان اشتباه بوده است. بهترین دلیل این است که اگر اشتباه نمی‌کردند ما با این بحران‌ها و مشکلات روبه‌رو نبودیم. بزرگترین و روشن‌ترین دلیل برای اینکه بخشی از این طرح‌ها، سیاست‌ها و حتی ساختار‌هایی که به تعبیر ایجاد شده غلط و ناکارآمد بوده و حتی راه را به انحراف برده، وضعیت موجود در وضع مالی، بودجه و اقتصاد و کاستی‌هایی که داریم، مشکلاتی که در سیاست خارجی و داخلی و مسائل اجتماعی‌مان و… داریم است و نشان می‌دهد که روش‌های غلطی داشتیم. مسئولین و دستگاه‌های حاکمیتی باید این را بپذیرند.

دوم آنکه بیاییم سر مسائل اساسی و رویکرد‌هایی که غلط بوده گفتگو کنیم و با استفاده از کارشناسان، صاحبنظران دلسوز و توانمند که در این کشور هستند، با یک گفتگو به اجماع بر سر روش‌ها، رویکرد‌ها و راهبرد‌های برون رفت از مشکلات برسند و بعد همه دستگاه‌های حاکمیتی از بزرگ تا کوچک را موظف کنند که در این راستا عمل کنند. این لازمه وفاق و اجماع‌سازی است وگرنه تلاش‌های ولو پراکنده هم به جایی نرسیده و خنثی می‌شود. همان عملیات ضدوفاقی که اکثرا جریان داشته و تندرو‌ها یکه‌تازی بیشتری می‌کنند باعث ناکامی‌های پی‌درپی خواهد بود؛ بنابراین مهم‌ترین کار این است که این موضوع اتفاق بیفتد.

در نگاه حراستی و امنیتی که درباره انتصاب مدیران این کشور شکل گرفته باید تجدیدنظر صورت بگیرد و برای آن فکری شود. من نمی‌دانم در کجای دنیا اینطور عمل می‌شود که ما تمام مقدرات انتصابی مدیران را به این شکل دست نهاد‌های امنیتی بسپاریم. نهاد‌های امنیتی درباره افراد وظیفه دارند که اگر مسائل و مشکلات اساسی دارند به مقام بالاتر اعلام کنند و مقامات هم از آن نیرو‌ها استفاده نخواهند کرد. اما نه اینکه دستگاه امنیتی، کارشناس یا مسئول مربوطه تشخیص دهد که او صلاحیت ندارد یا صرف اینکه جواب ندهد یعنی اینکه کسی حق ندارد او را منصوب کند یا اینکه به صلاح نیست. این چه منطقی است؟ این مسیر باید حذف شود تا مدیریت کمی شکوفا شود و کمی بالندگی و شهامت در این شرایط پربحران ظهور کند تا بتوانند با تلاش، نیرو‌های خبره و مجرب در مدیریت کشور جذب شوند تا آن‌ها بتوانند کارگشا و راهگشا باشند.

آیا وفاق ملی در ایران بیشتر به عنوان یک شعار سیاسی یا یک برنامه عملی مورد استفاده قرار می‌گیرد و چطور می‌شود از شعارزدگی در این زمینه جلوگیری کرد؟

متأسفانه در کشور، بسیاری از مسائل مهمی که مطرح می‌شود به دلایل عدیده تبدیل به شعار شده و در عمل که می‌خواهیم آن را پیاده کنیم به دلیل فریادها، اختلاف‌ها و ناهنجاری‌ها و فقدان سازوکار‌های مناسب ناکام می‌ماند و حتی به انحراف کشیده می‌شود. یکی از آن‌ها بحث وفاق است که همیشه مطرح بوده و در حال حاضر به شکل جدی‌تر مطرح است. مشاهده می‌کنیم که کم‌کم داریم به چه سرنوشتی دچار می‌شویم که امیدوارم این اتفاق نیفتد. امیدوارم مسئولان کشور در فضا‌های مختلف به فکر افتاده و درباره شعارزدگی وفاق چاره‌جویی کنند.

اگر دولت چهاردهم موفق به دستیابی به وفاق ملی شود، تأثیر آن در بلندمدت، انسجام اجتماعی و توسعه پایدار چه خواهد بود؟

وفاق ملی یک امر تاریخی است. وفاق ملی در تاریخ معاصر نیاز جامعه ایران بوده به دلیل اینکه یکی از معضلات تاریخی کشور ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، فقدان اجماع‌سازی بوده است. یعنی هیچ‌وقت شرایط به گونه‌ای نبوده که تمام دستگاه‌ها، هیأت‌های حاکمه، احزاب و نهاد‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بتوانند محور‌های اساسی را حول منافع ملی اجماع کنند و روی همه این‌ها به شکل هم‌افزا کار کنند و رقابت ذیل آن انجام بگیرد. می‌دانید که رقابت حتی در دموکراتیک‌ترین کشور‌ها هم در ذیل منافع ملی است. یک چارچوب‌هایی اساسی است که تمام احزاب، گروه‌ها، مقامات و دستگاه‌های مختلف حاکمیت می‌پذیرند، اما در ذیل آن مسائل رقابت می‌کنند.

در جامعه ما متأسفانه رقابت هیچ حد و مرزی ندارد. یعنی تمام مرز‌ها را درمی‌نوردد. متاسفانه کارشکنی‌ها، رقابت‌کردن‌ها، جلوگیری از پیشرفت یک گروه توسط یک گروه دیگر و امثالهم همه حوزه‌ها را دربرمی‌گیرد و ما هنوز به این بلوغ نرسیدیم که بتوانیم اجماع‌سازی بر سر منافع ملی و ترسیم منافع ملی را داشته باشیم؛ بنابراین کار وفاق و معنی درست وفاق به این شکل است. البته این بحث جدید نیست و در سالیان گذشته بسیار مطرح شده بود. منتهی امروز دولت چهاردهم رسما این شعار را مطرح کرده که بسیار کار به جا و درستی است؛ اما لازمه‌اش این است آن اتفاقاتی که گفتم بیفتد. حالا اگر چنین اتفاقی بیفتد یک امر بسیار مبارکی است که محصولات و نتایج بسیار ارزشمندی را در پی دارد. اولین آن این است که راهگشایی و افق‌گشایی خیلی جدی برای اینکه بتوانیم مشکلات را یکی پس از دیگری حل کنیم، به وجود می‌آید.

یعنی هم‌افزایی در تمام توان مدیریتی، اجرایی، غیر اجرایی، فکری و نظریه‌ای کشور اتفاق می‌افتد و همه در مسائل اساسی پشت هم قرار می‌گیرند و کار پیش می‌رود. نتیجه اینکه اعتماد عمومی ایجاد می‌شود، این شکاف‌های مختلفی که بین حاکمیت و جامعه امروز ایجاد شده پر می‌شود و مردم احساس امید به آینده خواهند داشت و فکر می‌کنند کار پیش می‌رود. همین‌طور خود حاکمیت شکوفا شده، سرآمد و بالنده می‌شود و می‌تواند بهتر کار کند. نیرو‌های ارزشمند و نخبه داخلی جمع می‌شوند. در خارج این همه امکانات از ایرانی‌های خارج از کشور داریم، همه منتظر یک فرصت جدی و واقعی هستند که بیایند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و خیلی‌هایشان به کشور برگردند و کمک کنند. یعنی اتفاقات مطلوب و مناسب بسیاری برای کشور می‌افتد. دشمنان حساب کار خودشان را می‌کنند و دیگر دست از تخاصم‌های بی‌پایان خودشان برمی‌دارند و خیلی از حرکات دیگر که نتیجه چنین وفاقی است.

متأسفانه من در جبین خیلی‌ها نمی‌بینم که اعتقاد خیلی جدی به وفاق داشته باشند و همین است که می‌بینیم این جریان به انحراف کشیده می‌شود. امیدوارم بزرگان این کشور، از هر جناح، مقام و مرتبه‌ای این مسأله را بسیار جدی تلقی کرده و پی اقتضائات آن بیایند و بایستند. اگر خدای نکرده این روند شکست بخورد، شکست همه خواهد بود و اگر موفقیت پیدا کند، موفقیت همه با هم است.

برای رسیدن به تحقق وفاق ملی آیا دولت حاضر است به منظور شفاف‌سازی در مورد عملکرد و تصمیمات خودش دست به اقداماتی بزند یا خیر؟

ببینید من خیلی ربط این کار را با وفاق نمی‌دانم. شفاف‌سازی که خیلی خوب است و اگر دولت هم شفاف‌سازی کند بسیار خوب خواهد بود. کما اینکه در بودجه چنین کاری را کردند و یک گام مثبتی بود. اما ربط آن را با وفاق متوجه نمی‌شوم؛ در حالی که دستگاه‌های دیگر مطلقا این کار را نمی‌کنند یا خیلی کم این کار را انجام می‌دهند و هرکسی راه خود را می‌رود، حالا این شفاف‌سازی چه کمکی می‌تواند به وفاق کند؟ اگر یکی از روند‌های وفاق که همان اجماع‌سازی بر سر مسائل اصلی است، یکی از مصادیق آن این باشد که همه دستگاه‌های حاکمیتی شفاف‌سازی کنند، بله این گام خیلی مهمی است و به وفاق کمک می‌کند.

در صورت شکست دولت وفاق که شامل اصولگرا‌ها و اصلاح‌طلبان می‌شود، چه جایگزین دیگری را می‌توانیم برای اداره موفقیت‌آمیز کشور متصور شویم؟

این سوال را اصلا مطرح نکنیم و به زبان نیاوریم. همان‌طور که گفته شد، شکست این دولت شکست همه خواهد بود و این حرف بسیار روشن است؛ بنابراین به زبان نیاوردنش خیلی بهتر است. امیدواریم همه کسانی که آن را درک می‌کنند و به آن توجه دارند، با تمام قدرت اجازه ندهند این شکست اتفاق بیفتد. هما‌نطور که اشاره کردم یکی از راهکار‌های آن این است که دست تندرو‌ها از یکه‌تازی در میدان سیاست کشور کوتاه شود. بالاخره تندرو‌ها در هر کشوری هستند و کار خودشان را می‌کنند، اما اینکه در مقدرات یک کشور دخالت کنند، حرف بزنند و خودشان جزو تصمیم‌گیر‌ها باشند، فاجعه‌آمیز است و باید آنان را مدیریت و کنترل کرد و کم کم از نهاد‌های خیلی مهم و اثرگذار کنار گذاشته شوند و در حزب خودشان هرکاری می‌خواهند انجام دهند، اما حضور در مقدرات کشور آن هم به شکل غیردموکراتیک و با نفوذ فاجعه‌ای برای کشور است و باید برای آن چاره‌اندیشی شود.

دولت پزشکیان، دولتی است که با شعار وفاق کار را پیش می‌برد، اگر با ناکامی مواجه شود، شکست همه خواهد بود و امیدوارم به هیچ وجه چنین روزی را شاهد نباشیم.

source

توسط jahankhabari.ir