انتقال پایتخت یا فرافکنیِ سیاسی؟ راهکار واقعی کجاست؟
گروه سیاسی: موضوع انتقال پایتخت در ایران، سالهاست که بهعنوان یکی از بحثبرانگیزترین ایدههای مطرح در فضای سیاسی و اجتماعی کشور شناخته میشود. هرچند این بحث در مقاطع مختلف با شدت و ضعف مطرح شده، اما هیچگاه به یک برنامه عملیاتی و اجرایی مشخص تبدیل نشده است. پرسش اینجاست که آیا این ایده واقعاً راهحلی برای مشکلات تهران و کشور است یا صرفاً ابزاری برای انحراف افکار عمومی در زمانهای حساس؟
به گزارش بولتن نیوز ،تهران، بهعنوان پایتخت سیاسی ایران، با معضلات جدی نظیر آلودگی هوا، ترافیک سنگین، تراکم جمعیتی بالا و آسیبپذیری در برابر بلایای طبیعی روبهرو است. این چالشها سالهاست که زندگی ساکنان تهران را دشوار کرده و هزینههای اجتماعی و اقتصادی زیادی بر کشور تحمیل کردهاند. در چنین شرایطی، طرح انتقال پایتخت بهعنوان راهحل مطرح میشود، اما بررسیها نشان میدهد که این ایده بیش از آنکه عملی باشد، پیچیده و پرهزینه است.
انتقال یک پایتخت به منطقهای دیگر، تنها یک تصمیم ساده جغرافیایی نیست؛ بلکه فرآیندی پرهزینه و چندوجهی است که نیازمند زیرساختهای گسترده، سرمایهگذاریهای کلان و برنامهریزی دقیق است. تجربه کشورهایی نظیر برزیل و قزاقستان که اقدام به انتقال پایتخت کردهاند، نشان میدهد که این پروژهها سالها زمان برده و با چالشهای متعدد مواجه بودهاند. در ایران، با توجه به محدودیتهای مالی و زیرساختی، این طرح بیشتر به یک رویا شبیه است تا یک راهکار عملی.
بهجای اصرار بر انتقال کامل پایتخت، میتوان الگویی مشابه برخی کشورها را دنبال کرد و چند پایتخت موضوعی ایجاد کرد. در این رویکرد، تهران همچنان پایتخت سیاسی باقی میماند، اما پایتخت اقتصادی و فرهنگی کشور به مناطق دیگری منتقل میشوند. این اقدام میتواند از تمرکززدایی و کاهش فشار بر تهران حمایت کند و در عین حال، هزینهها و پیچیدگیهای انتقال کامل پایتخت را کاهش دهد.
برای مثال، پایتخت اقتصادی میتواند به شهری با زیرساختهای صنعتی قوی و دسترسی به منابع طبیعی منتقل شود، درحالیکه پایتخت فرهنگی میتواند در شهری با پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی مستقر شود. این رویکرد نهتنها به توزیع متوازنتر منابع کمک میکند، بلکه توسعه متوازن مناطق مختلف کشور را نیز تقویت میکند.
یکی از نکات قابلتأمل در خصوص طرح انتقال پایتخت، استفاده سیاسی از آن در زمانهای خاص است. این موضوع معمولاً در بزنگاههایی مطرح میشود که افکار عمومی درگیر مشکلات جدیتر است و نیاز به انحراف توجه احساس میشود. ازاینرو، به نظر میرسد که این طرح بیش از آنکه یک برنامه جدی و عملی باشد، ابزاری برای مدیریت افکار عمومی در مواقع بحران است.
انتقال پایتخت، بهعنوان یک ایده کلان، نیازمند تحلیل دقیق، ارزیابی هزینه-فایده و تدوین برنامهای جامع است. بااینحال، شواهد نشان میدهد که در شرایط فعلی، این طرح بیشتر جنبه نمادین دارد تا عملی. بهجای تمرکز بر ایدههای پرهزینه و بلندپروازانه، میتوان با اتخاذ رویکردی عملگرایانهتر نظیر ایجاد چند پایتخت موضوعی، به حل واقعی مشکلات کشور کمک کرد. این رویکرد، هم از نظر اجرایی قابلدسترسیتر است و هم توسعه متوازن کشور را تسهیل میکند.
source