هیچ چیز به اندازه نحوه برخورد جریان اصلاحطلبی با مسائل مربوط به روسیه و پوتین نشان نمیدهد که این جریان در عرصه سیاست چقدر ناپایدار و فرصتطلبانه عمل میکند. اگر تنها به بررسی رسانههای این جریان در سال جاری بپردازیم، پیش از روی کار آمدن پزشکیان، صدها گزارش و یادداشت وجود دارد که یا به پوتین توهین کردهاند یا روسیه را خائن و غیرقابل اعتماد معرفی کردهاند. اما پس از حضور پزشکیان، ناگهان داستان تغییر میکند و موضوع به «سفر راهبردی پزشکیان به مسکو» و «مأموریت او در کرملین» و «دستاوردهای سفر به مسکو» تبدیل میشود. تقریباً تمام رسانههای اصلاحطلب، با تفاوتهایی جزئی، همین ناپایداری و فرصتطلبی را در کارنامه خود دارند. از روزنامه سازندگی که پیشتر کینهای نسبت به پوتین داشت، اما اکنون با دیدارهای پزشکیان و پوتین مهربان شده است، تا روزنامه اعتماد که سابقهای طولانی در مخالفت با روسیه داشت، اما حالا تیتر میزند: «امضای پیمان استراتژیک با روسیه نقطه عطفی در کارنامه پزشکیان است!» در حالی که خود پزشکیان در روسیه اعلام کرد: «با روسیه پیمانی را امضا میکنیم که سالها روی این طرح جامع راهبردی کار شده است.» حتی اگر او این را نمیگفت، مشخص بود که این طرح جامع راهبردی در دو سه ماه دولت او شکل نگرفته است. اما اکنون روزنامه رئیس شورای اطلاعرسانی دولت، امضای این پیمان را نقطه عطف کارنامه پزشکیان میداند!
واضح است که ممکن است بسیاری از افراد، از جمله ما، نسبت به روسیه احساس دوستی یا خوشآیندی نداشته باشند. اما اینجا بحث سیاست است، نه احساسات شخصی. چون موضوع سیاستورزی است، نباید با تغییر یک دولت، تغییر محسوسی در باورهایمان ایجاد شود. اگر گفته شود تغییری ایجاد نشده و این تنها حفظ ظاهر است، این حتی بدتر است.
وقتی از روسیه صحبت میکنیم، بحث داستایفسکی و برادران کارامازوف نیست که بگوییم چقدر عالی است، همانطور که بحث عباسمیرزا نیست که بگوییم چقدر تلخ و اسفبار است. اتفاقاً در رسانههای اصلاحطلب همین نوع نگاه وجود دارد که برای ما چین، روسیه و آمریکا در روابط بینالملل نباید تفاوتی داشته باشند. هرچند این دیدگاه قابل بحث است، اما وقتی خودتان چنین نظری دارید، چرا از آن روسیه تا این روسیه ناگهان این همه فاصله ایجاد میشود؟!
اصلاحطلبان در سایر مسائل نیز به همین شکل عمل میکنند. از ابتدای دولت پزشکیان، به سرعت همه انتقادها نسبت به تورم، نرخ دلار، گرانی و مشکلات مردم کاهش یافت. دیگر کشور در حال سقوط نبود. دقیقاً مانند همان تغییر نگاه نسبت به روسیه، همه چیز به سرعت خوب و قابل تحمل شد. حتی افزایش ۲۰ هزار تومانی نرخ دلار در چند هفته، که در تاریخ بیسابقه بود، اهمیتی در حد یک اشاره نداشت. اما همانطور که نشانههای آن در روزهای اخیر دیده میشود، به زودی اصلاحطلبان از این نوع موضعگیری خارج میشوند و دوباره همه چیز را سیاه و در حال سقوط میبینند. هیچ مسئولیتی را بر عهده دولت نمیگیرند و جملات «نمیگذارند» و «نمیشود» دوباره شروع میشود. حتی اکنون نارضایتی آنان از پزشکیان و برخی وزیران آشکار شده است، زیرا آنان را همراه کامل خود نمیبینند. به پزشکیان هشدار میدهند. برای موازیکاری با وزیر خارجه که ظاهراً از او راضی نیستند، پیرمرد توسعه دریامحور را فعال میکنند و پیشنهاد استعفای وزیر ارتباطات را مطرح میکنند.
اما مسئله روسیه و پوتین واقعاً باورپذیر نبود. گمان ما این بود که موضع اصلاحطلبی در مقابل روسیه، موضعی فکرشده و حسابشده و مبتنی بر منافع ملی است. اما اکنون همان طرح راهبردی که دولت قبل سالها روی آن کار کرده بود، به عنوان دستاورد استراتژیک دولت چهاردهم معرفی میشود! با این روحیه و رویکرد، چگونه میتوان اصلاحطلبی را زنده نگه داشت؟ پیشتر زمانی که میگفتیم اصلاحطلبی مرده است و آنچه اکنون وجود دارد با آنچه در دو دهه گذشته میدیدیم، مانند عسل و خربزه متفاوت است، ناخشنود میشدند. اما اکنون میبینیم که از یک «گفتمان» به یک «حساب» تبدیل شدهاند. حسابی مجازی که هر چیزی را میتوان در آن ریخت.
چندان مایل نیستیم که آرزو کنیم روزی همین تغییر نگرش را نسبت به آمریکا پیدا کنند، اما رسیدن از روسیه غیرقابل اعتماد به روسیه پیمان راهبردی، نشان میدهد که شما به بازیگران قدرت و سیاست تبدیل شدهاید و این یک خطر برای پیمانهایی است که میخواهید از صفر تا صد آن را خودتان تنظیم کنید.