جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تشکیل خود، سیاست رسمی خود را بر پایه شعار «نه شرقی، نه غربی» قرار داد. با این حال، جنگ هشتساله عراق علیه ایران که با حمایت مستقیم تسلیحاتی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی همراه بود، نشان داد که در منطقه ناامن غرب آسیا، نمیتوان به شرق و غرب نه گفت و از تبعات آن در امان ماند. این جنگ نه تنها با حمایت بلوک غرب و آمریکا، بلکه با پشتیبانی شوروی پیش رفت و در طول این هشت سال، شوروی به عنوان تامینکننده اصلی تسلیحات عراق عمل کرد. همزمان، حمله شوروی به افغانستان نیز شرایط را برای ایران دشوارتر کرد.
پس از پایان جنگ، ایران تلاش کرد تا روابط راهبردی با شوروی برقرار کند. در سفر هاشمیرفسنجانی به شوروی و دیدار با گورباچف، این روابط پایهگذاری شد. اما فروپاشی شوروی و روی کار آمدن پوتین، رابطه با روسیه را دچار وقفه کرد. در این میان، قدرت دیگری در شرق در حال ظهور بود: جمهوری خلق چین. ایران به زودی در جاذبه این قدرت نوظهور قرار گرفت.
چین به عنوان کشوری کهن و قدرتمند، از ابتدای تاریخ تمدن بشری، جز در دوره کوتاهی از جنگ تریاک تا پایان جنگ جهانی دوم، همواره یکی از ابرقدرتهای جهان بوده است. در قرن بیستم، این کشور دوباره سر برآورد و اکنون به چالشی برای غرب تبدیل شده است. اگرچه ایران و چین در دوران باستان و عهد اشکانیان و ساسانیان روابط گستردهای داشتند، اما ظهور قدرت قبایل ترک و مغول پس از اسلام، این رابطه زمینی را دچار اختلال کرد. قرنها بعد، روابط تجاری از طریق مسیر دریایی بازگشایی شد، اما رابطه سیاسی پیشین احیا نشد.
اولین رابطه سیاسی رسمی بین ایران و چین در سالهای پایانی سلسله قاجار و با عهدنامه مودت در ایتالیا میان سفیران دو کشور برقرار شد. این رابطه در مجلس شورای ملی ایران با اعتراض ارباب کیخسرو، نماینده زرتشتیان و از تاجران بزرگ ایران، مواجه شد. او معتقد بود که ورود کالاهای چینی به ایران، به اقتصاد کشور آسیب میزند.
در دوران رضاشاه، انقلاب مارکسیستی در چین باعث اختلال در روابط دو کشور شد. رضاشاه که از شیوع افکار اشتراکی در ایران بیمناک بود، روابط با شوروی و چین را محدود کرد. در دوران محمدرضاشاه نیز ایران با به رسمیت شناختن دولت ضدکمونیستی جمهوری چین در تایوان، روابط با پکن را تیره کرد. تنها پس از سال 1345 بود که ایران به همراه قدرتهای غربی، جمهوری خلق چین را در سازمان ملل به رسمیت شناخت و روابط تجاری با چین را آغاز کرد.
پس از انقلاب اسلامی، روابط سیاسی ایران و چین محدود ماند. چین درگیر بازسازی اقتصادی خود در دوره دنگ شیائوپینگ بود و ایران نیز درگیر جنگ هشتساله با عراق. سفر هاشمیرفسنجانی به چین در سال 1364 تاثیر عمدهای بر روابط دو کشور نداشت و تنها به خریدهای نظامی برای استفاده در جنگ کمک کرد. در دوران ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، ایران به دنبال بهبود روابط با اروپا بود و فرصتی برای نگاه به شرق دور پیش نیامد.
در دوران محمود احمدینژاد، تحریمهای بینالمللی علیه ایران و انزوای اقتصادی و سیاسی، تهران را بیش از پیش به چین وابسته کرد. چین نیز که در حال رشد اقتصادی بود، از هیچ فرصتی برای گسترش روابط با ایران چشمپوشی نکرد. در این دوره، ایران سیاست «نگاه به شرق» را در پیش گرفت و قراردادهای گستردهای با چین منعقد کرد. از جمله این قراردادها، معاهدهای بود که در سال 1387 میان دو کشور بسته شد و بر اساس آن، ایران درآمد حاصل از فروش نفت خود را به عنوان پشتوانه خرید کالاهای چینی در اختیار آن کشور قرار داد.
در دوران حسن روحانی، چین پیشنهاد سند همکاری 25 ساله را به ایران ارائه کرد. این سند در سال 1394 توسط شیجینپینگ به حسن روحانی پیشنهاد شد و در نهایت در سال 1400 به امضای وزیران امور خارجه دو کشور رسید. این سند که به عنوان «برنامه همکاری جامع راهبردی» شناخته میشود، شامل همکاریهای گسترده در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دفاعی بود. با این حال، جزئیات این سند به طور کامل منتشر نشد و این موضوع باعث بروز موجی از مخالفتها در فضای مجازی و رسانههای فارسیزبان خارج از کشور شد.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، چین قرار است در قالب این سند، 280 میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز ایران و 120 میلیارد دلار در توسعه زیرساختهای تولید و حملونقل سرمایهگذاری کند. در مقابل، چین نفت و گاز ایران را با تخفیف 30 درصدی و با مهلت بازپرداخت دو ساله خریداری میکند. همچنین، شرکتهای چینی در تمامی پروژههای مربوطه در ایران حق تقدم دارند.
با وجود این، برخی از منتقدان معتقدند که این سند میتواند به وابستگی بیشتر ایران به چین منجر شود و منافع ملی کشور را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، طرفداران این سند بر این باورند که این همکاری میتواند به توسعه اقتصادی ایران و تقویت جایگاه آن در منطقه کمک کند.