گفت‌و‌گو|

روایت مقاومت تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر/ شهادت ۱۰۳ تکاور در ۳۴ روز

فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر با بیان اینکه در ۳۴ روز مقاومت خرمشهر ۱۰۳ نفر از گردان تکاوران شهید و ۲۹۲ نفر جانباز شدند گفت: ما همواره به پرسنل تاکید می‌کردیم که یک نفر تکاور برابر ۵۰ نفر از سربازان عراقی محسوب می‌شود بنابراین باید همواره تلاش داشته باشند تا زخمی نشوند.

خبرگزاری میزان

کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»، خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی کلخورانی، فرمانده گردان یکم تکاوران نیروی دریایی، از کودکی تا فتح خرمشهر است.

این اثر دفاع ۳۴ روزه مردم خرمشهر و تکاوران نیروی دریایی ارتش را در هفته‌های نخست هشت سال دفاع مقدس روایت کرده است.

ناخدا یکم هوشنگ صمدی راوی کتاب تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر در گفت‌و‌گو با میزان با بیان اینکه هر لحظه از رویداد‌ها و اتفاقات شکل گرفته در زمان حمله رژیم بعث به خرمشهر ظرفیت تبدیل شدن به یک کتاب را دارد گفت: هنگامی که برای اولین بار وارد منطقه خوزستان شدیم ساعت حدود پنج و نیم بود و در نزدیکی‌های آبادان در اول مهر ماه متوقف شدیم. ستونی که از بوشهر وارد شده با ۱۱۲ دستگاه خودرو و ۷۰۰ نفر افسر و درجه‌دار که همگی تکاور بودند در این عملیات شرکت داشتند.

صمدی ادامه داد: حضور ما در آبادان به این دلیل بود که قرار شد، آرام آرام وارد شهر شویم. آبادان به طور کامل زیر آتش دشمن بود و خرمشهر در شرایط بسیار سخت‌تری قرار داشت. این مناطق قبلا توسط همکاران شناسایی شده بود و محل همه یگان‌ها روی نقشه تعیین شده بود.

وی اظهار کرد: من به همراه سایر افسران عملیات به مرکز «ستاد عملیات اروند» که مجری جبهه جنوب محسوب می‌شد رفتیم تا به توجیه و بررسی دوباره نقشه‌ها بپردازیم. جانشین فرمانده گردان، کریم رستگار مسئولیت را تقبل کرد تا اولین گردان را وارد خرمشهر کند؛ این کاری بسیار سخت بود و در عین حال خطرات فراوانی داشت، چرا که خرمشهر به طور کامل در زیر آتش خمپاره، توپخانه همچنین هواپیما و هلیکوپتر‌های رژیم بعث قرار گرفته بود.

فرمانده گردان تکاوران در خرمشهر به وضعیت شهر اشاره و بیان کرد: متاسفانه مردم در شرایط بسیار بدی قرار داشتند، عده‌ای آواره و سرگردان بودند و هیچگونه پناهگاهی برای آنان وجود نداشت، زیرا جایی برای چنین شرایطی پیش‌بینی نشده بود و این جنگ غیر منتظره بود. آنان زیر رگبار گلوله‌های دشمن قرار داشتند و لحظه‌ای صدای توپ‌ها قطع نمی‌شد. مردم گروه گروه برای خارج شدن از شهر به عقب برمی‌گشتند، آنها حتی نمی‌دانستند باید به کجا فرار کنند. ما در چنین وضعیتی وارد شهر آبادان شدیم. با دیدن این شرایط تصمیم گرفتم تا حرکت اول را در ساماندهی مردم به اجرا بگذارم، بنابراین پرسنل را از کامیون‌ها و ماشین‌ها پیاده کردم و به فرماندهان دستور دادم در گام اول مردم و خانواده‌ها را بر ماشین‌ها سوار کرده و آنها را از تیررس دشمن خارج کرده و به عقب انتقال دهنده این مهم تا بعد از ظهر به طول انجامید.

وی رویکرد تکاوران برای دفاع از خرمشهر را مورد بررسی قرار داد و افزود: محل‌هایی که گروهان‌ها باید در آن استقرار پیدا می‌کردند تا ساعت ۱۱:۳۰ به طور کامل مشخص و آنها مستقر شدند. در قدم بعدی به دنبال جنگ با دشمن بودیم.

فرمانده گردان تکاوران در خرمشهر تصریح کرد: اولین ماموریت از ستاد اروند برای گردان تکاوران مبنی بر این مهم بود که یک گروهان برای کمک به نیرو‌های مردمی که در شلمچه با رژیم بعث درگیر شده بودند، عازم شود، زیرا روز قبل و در ساعت سه و نیم بعد از ظهر دشمن از شلمچه عبور کرده و با نیرو‌های مردمی رو در رو شده بود. مدافعین خرمشهر که از همه اقشار مردم، ارتش و سپاه بودند جلوی دشمن را سد کردند، بنابراین دشمن ظرف دیروز تا به امروز که تکاوران به آبادان آمده بودند تنها ۲ تا ۳ کیلومتر بیشتر پیشروی نکرده بود. درگیری ما از همان لحظه و از همه جهات با رژیم بعث عراق آغاز شد.

وی تصریح کرد: تقسیمات و برنامه‌ریزی ما بر این مهم استوار بود که جنگ‌های نامنظم را شکل دهیم، زیرا محاسبات نظامی نشان می‌داد، مبارزه کلاسیک در شرایطی که منطقه وسیعی وجود دارد و تعداد پرسنل ما نیز کم است امکان‌پذیر نخواهد بود. زیرا نمی‌توانیم دور تا دور خرمشهر را سنگر و از آنجا دفاع کنیم بنابراین می‌توانیم به واسطه جنگ‌های نامنظم دشمن را در کمینگاه‌ها و تاریکی شب کلافه و بدین ترتیب به آنها صدمه وارد کنیم، به این طریق نظم آنها به هم خورده و شرایط برای پیشروی ما فراهم می‌شد.

صمدی به شرایط رژیم بعث اشاره و بیان کرد: آنها از ۱۸ ماه قبل خود را برای این جنگ آماده کرده بودند و با ۲۵۰ هزار نفر سرباز آماده به خدمت ۱۲ لشکر و ۴۰ تیپ مستقل و با تعداد بسیار زیادی هواپیما، هلیکوپتر و توپخانه‌ها با برد‌های مختلف وارد میدان شده بودند، اما ارتش ایران وضعیت مناسبی نداشت، زیرا روز‌های ابتدایی پیروزی انقلاب بود و تحولات و اتفاقات و وقایع مختلف سبب شده بود تا ارتش نتواند استحکام داشته باشد. نکته مهم این بود که حمله‌های متعدد از سوی ضد انقلاب سبب شده بود تا ۴۰ گردان در کردستان و بخشی نیز در مرز ترکمنستان درگیر مبارزه با ضد انقلاب باشند، جمع آوری آنان برای فرستادنشان به جبهه‌های غربی کاری سخت و دشوار بود.

فرمانده گردان تکاوران در خرمشهر به خاطرات خود از حضور در عملیات آزادی خرمشهر پرداخت و اظهار کرد: در ۳۴ روز مقاومت خرمشهر ۱۰۳ نفر از گردان تکاوران شهید شدند و ۲۹۲ نفر مجروح جنگی از ۱۰ تا ۹۳ و نیم درصد درجه جانبازی گرفتند. اتفاقات و حوادث بسیار گوناگونی شکل می‌گرفت، زیرا دشمن با تمام قدرت حمله کرده بود و توپخانه بسیار قوی داشت. نقشه یگان‌های رزمی و مکانیزه دشمن نیز قابل انکار نیست، اما تکاوران و نیرو‌های مدافع مردمی امکانات چندانی در برابر این ارتش تا دندان مسلح نداشتند به عنوان مثال سنگین‌ترین ابزار ما خمپاره انداز ۱۲۰ میلیمتری بود که تنها ۱۰ کیلومتر برد داشت در حالی که توپخانه‌های دشمن ۳۵ تا ۴۰ کیلومتر برد داشتند. این یعنی آنها از ۴۰ کیلومتری ما را می‌دیدند ولی من از ۱۰ کیلومتر بیشتر نمی‌توانستم آنها را مورد هدف قرار دهم.

وی مهم‌ترین ابزار موفقیت عملیات پیروزی خرمشهر را پشتیبانی مردم دانست و تاکید کرد: پشتیبانی سنگین مردم و اقشار مختلف و همچنین ایمان و میهن دوستی پرسنل و رزمندگان امتیازی بزرگ در برابر دشمن بود، عاملی موثر که در پیشبرد اهداف و پیروزی خرمشهر نقشی غیر قابل انکار داشت. ما همواره به پرسنل تاکید می‌کردیم که یک نفر تکاور برابر ۵۰ نفر از سربازان عراقی محسوب می‌شود بنابراین باید همواره تلاش داشته باشند تا زخمی و مجروح نشوند، به آن‌ها می‌گفتیم شما به میدان می‌روید تا دشمن را از خاک خود بیرون برانید و این مهم را با تمام قدرت دنبال کنید. با همین روند خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ به مام وطن برگشت.

صمدی به خاطره‌ای که هرگز آن را فراموش نمی‌کند اشاره و بیان کرد: شهید رضا مرادی فرمانده قبضه‌های تفنگ ۱۰۶ در جاده اهواز، هنگام جابه‌جایی در مسیر با حمله دشمن مواجه شد. او را با خمپاره هدف قرار دادند، ترکش‌های آن سبب شد تا سر از بدن این شهید در مقابل چشم من جدا شود. من با چشم خودم می‌دیدم که او پس از این اتفاق، چند قدمی را طی کرد و در حالی که سر بر روی تن نداشت به روی زمین افتاد. من بالای سرش رسیدم و سعی کردم او را در آغوش بگیرم، اما او به سختی پاهایش را روی زمین می‌کشید و بال و پر می‌زد. تمام لباس‌های من و این شهید پر از خون بود و او در آغوش من جان سپرد.

انتهای پیام/

source

توسط jahankhabari.ir