در دنیای امروز، عدالت نیازمند روایت‌سازی است. این روایت باید شفاف و قابل قبول باشد و از طریق ابزارهای رسانه‌ای به عموم منتقل گردد. عدالتی که روایت نشده‌است، تنها یک حکم به‌حساب می‌آید و نمی‌تواند اجرا شود. در این زمینه، در فضای مورد هجوم روایت‌های جعلی و گم‌راهنمای کننده، حقیقت ممکن است قربانی شود.

رسانه‌ها در دوران فعلی نه‌تنها منعکس‌کننده حوادث هستند، بلکه نقش اساسی در هدایت افکار عمومی و ساختن واقعیت‌های اجتماعی دارند. تصمیمات قضایی حساس، به‌ویژه در مورد افراد محبوب، نمی‌توانند به‌طور مستقل از پیوست رسانه‌ای صادر شوند. مثال حکم اعدام امیرحسین مقصودلو (معروف به امیر تتلو) نشان‌دهنده بی‌توجهی به اهمیت این پیوست است.

این حکم، فارغ از شخصیت و پیشینه پیچیده امیر تتلو، به‌شدت به یک روایت‌سازی هوشمند و استراتژیک نیازمند است تا افکار عمومی را به سمت درک عمیق‌تری از دلایل و پیامدها هدایت کند. اصلی‌ترین مسئله نیست دفاع از تتلو، بلکه مسئولیت قوه‌قضائیه در برخورد با نسلی است که رسانه‌های سنتی را ابزاری از گذشته می‌بیند. نسل دهه‌هشتادی‌ها، که به‌عنوان نسل زد شناخته می‌شوند، کمتر به روایت‌های رسمی اعتماد می‌کنند و از رسانه‌های مدرن، به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی، برای شکل‌دادن به هویت اجتماعی خود استفاده می‌کنند. در این فضا، تتلو نه‌تنها به‌عنوان هنرمند، بلکه به‌عنوان نماد اعتراضی و نماینده حاشیه‌ها مطرح شده است. حکم اعدام ایشان، به‌ویژه اگر بدون پیوست رسانه‌ای و تحلیل‌های دقیق صادر شود، می‌تواند به بستری برای ساختن روایت‌های موازی و اغتشاش اجتماعی تبدیل شود.

.ITEM空白

در موقعیتی که کشور درگیر مذاکرات حساس با آمریکاست و بحران‌های اجتماعی و اقتصادی به اوج خود رسیده‌است، هر نوع تصمیم قضایی نیازمند درک دقیق پیوست رسانه‌ای و تحلیل‌های اجتماعی است. اگر رسانه‌های رسمی نتوانند روایت خود را ارائه دهند، احتمال سوءاستفاده‌های رسانه‌ای و دشمنان داخلی و خارجی زیاد خواهد شد. این وضعیت می‌تواند حساسیت‌های اجتماعی را افزایش دهد و پیام‌های نادرستی را به افکار عمومی منتقل کند.

تجربه نشان می‌دهد که این نخستین‌بار نیست که احکام قضایی بدون درنظرگرفتن پیوست رسانه‌ای به اجرا درمی‌آیند. حکم اعدام نوید افکاری مثالی بر این امر است که بدون اقناع اجتماعی و مدیریت دقیق رسانه‌ای به‌مبحثی داغ در رسانه‌های جهانی تبدیل شد و باعث تشدید بحران‌های داخلی و فشار‌های بین‌المللی شد. همچنین برخورد قضایی با برخی فعالان اجتماعی، بدون انتشار روایت رسمی، موجب گسترش سریع روایت‌های دیگر در فضای مجازی و شک و تردید برخی نسبت‌به عدالت شد. در همه این موارد، عدم توجه به ارائه روایت رسانه‌ای است که به‌طور مستقیم موجب تخریب صورت عدالت در جامعه شده است.

در علم ارتباطات اجتماعی، می‌دانیم که حکمرانی بدون روایت حاکمیتی خاموش، واکنش‌پذیر و شکننده است. وقتی تصمیمات قضایی در فضای رسانه‌ای خالی اتخاذ می‌شوند، تنها به ابزاری برای ساختن افکار عمومی در رسانه‌های غیررسمی و بی‌پایه تبدیل می‌شوند. در دوران امروزی که مفهوم «معنا» نیز در چگونگی انتقال از طریق رسانه‌ها شکل می‌گیرد، هر نوع تصمیم‌گیری باید با درک پیامدهای رسانه‌ای آن اتخاذ شود.

اگر رسانه‌های رسمی نتوانند روایت خود را به‌درستی در فضای عمومی مطرح کنند، دشمنان این فضای را با روایت‌های متضاد مسلط خواهند شد. پیوست رسانه‌ای به‌شماره لوکسگرایی بی‌ yargha نیست؛ بلکه یک ضرورت امنیتی، اجتماعی و ارتباطی است. جامعه امروز به بیشتر از اعلام حکم نیاز دارد. امروز، مهم‌تر از هر چیز دیگر روایت شفاف، قابل‌فهم و اقناع‌کننده احکام قضایی است که در نهایت به‌دست‌آوردن درک و پذیرش عمومی را جلب کند. اگر قوه‌قضائیه در این زمینه حساسیت لازم را ننشان ندهد، نه‌تنها به سرمایه اجتماعی آسیب خواهد زد، بلکه فرصتی برای دشمنان داخلی و خارجی فراهم خواهد کرد که شکاف‌های عمیق‌تری در ساختار اجتماعی ایجاد کنند.

Offline

در این باره، رئیس قوه‌قضائیه نیز به ضرورت این موضوع آگاه است و در نشست شورای عالی قضایی در ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، بر اهمیت پیوست رسانه‌ای تأکید کرده و گفته: «ما به مقوله افکار عمومی توجه ویژه داریم و از آن غافل نمی‌شویم؛ با این حال، اصرار داریم که قضات نباید قضاوت خود را بر اساس فضاسازی‌ها و جوسازی‌هایی که در فضای مجازی و غیرمجازی شکل می‌گیرد، به‌سمت ببرند.» او همچنین از همهMERKZ مراجع قضایی خواسته است که تصمیمات و آرای خود را با پیوست رسانه‌ای همراه کنند و قبل از صدور آن‌ها با مرکز رسانه قوه‌قضائیه هماهنگی‌های لازم را بکنند.

توسط jahankhabari.ir