گروه سیاسی دفاعپرس، شایان میرزایی؛ در آستانه سفر رسمی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به خاورمیانه، اظهارات جنجالبرانگیز او درباره احتمال استفاده از نام جعلی «خلیج عربی» بهجای نام تاریخی و بینالمللی «خلیج فارس»، واکنشهای گستردهای را در سطح منطقهای و رسانهای برانگیخته است. ترامپ در نشست خبری اخیر خود با اشارهای مستقیم به این موضوع گفت: «وقتی بیام خاورمیانه، درباره این موضوع تصمیم میگیرم.» این اظهارات که تنها چند روز پیش از سفر او به منطقه مطرح شده، شائبههای جدی درباره انگیزههای پشت پرده این موضعگیری ایجاد کرده است؛ انگیزههایی که در قالب امتیازدهی نمادین به کشورهای عربی و تشدید فشار بر ایران قابل تحلیل هستند.
نام «خلیج فارس» ریشهای تاریخی، فرهنگی و بینالمللی دارد. در متون باستانی یونانی، اسناد اسلامی و حتی نقشههای منتشرشده از سوی سازمان ملل متحد، این منطقه دریایی همواره با عنوان Persian Gulf شناخته شده است. با این حال، از نیمه قرن بیستم میلادی، برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بهویژه با تشویق بریتانیا و بعدها حمایت سیاسی ایالات متحده، تلاش کردهاند با بهکارگیری نام جعلی «خلیج عربی» نوعی بازتعریف هویتی و ژئوپلیتیکی از منطقه ارائه دهند لذا اقدام اخیر ترامپ را نیز باید در همین چارچوب ارزیابی کرد؛ اقدامی که فراتر از یک اشتباه زبانی، بیشتر به یک تصمیم سیاسی سنجیده میماند.
بررسی اهداف ترامپ از چنین موضعگیریای نشان میدهد که این اظهارنظر نمادین، بخشی از یک راهبرد دوگانه برای کسب منافع اقتصادی و تقویت فشار بر جمهوری اسلامی ایران است. از یک سو، ترامپ که خود را معمار «معاملههای بزرگ» میداند، تلاش دارد با دادن امتیازی نمادین به کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، بستر را برای انعقاد قراردادهای اقتصادی و تسلیحاتی جدید در جریان سفر خود به منطقه فراهم کند. بر اساس گزارشهای رسمی وزارت بازرگانی آمریکا، حجم صادرات این کشور به شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۲۳ به بیش از ۵۵ میلیارد دلار رسید که بیش از ۷۰ درصد آن مربوط به عربستان و امارات بوده است. همچنین تنها در یک سال گذشته، بیش از ۱۵۰ قرارداد تجاری میان شرکتهای آمریکایی و عربستانی امضا شده که ارزش مجموع آنها به حدود ۲۷ میلیارد دلار میرسد. در چنین شرایطی، بهکارگیری یک اصطلاح مورد حمایت رهبران عرب میتواند بهعنوان اقدامی تبلیغاتی و اعتمادساز در چارچوب همین اهداف اقتصادی تعبیر شود.
از سوی دیگر، این اقدام را میتوان بخشی از راهبرد فشار نمادین بر جمهوری اسلامی ایران تلقی کرد. ترامپ در دوره پیشین ریاستجمهوری خود نیز با اتخاذ سیاست «فشار حداکثری» تلاش کرد تا تهران را تحت فشار شدید برای پذیرش شروط آمریکا و تضعیف آن قرار دهد؛ از خروج از برجام گرفته تا اعمال شدیدترین تحریمهای اقتصادی و حتی ترور فرماندهان ارشد نظامی ایران، همگی در همین چارچوب قابل تحلیل هستند. بنابراین در شرایط فعلی هم که قرار است دور چهارم مذاکرات بین ایران و آمریکا انجام شود، طرح چنین موضوعات تحریکآمیزی میتواند بخشی از سناریوی فشار روانی جدید برای تضعیف موقعیت ایران در هرگونه گفتوگویی تلقی شود.
در مقابل، جمهوری اسلامی ایران همواره نسبت به استفاده از نام جعلی «خلیج عربی» واکنشهای جدی نشان داده و این مسئله را خط قرمز تاریخی و هویتی خود دانسته است و حتی در سالهای گذشته، ایران در مواجهه با استفاده رسانههای بینالمللی از این نام، اقدام به شکایت رسمی، تحریم رسانهها و حتی قطع روابط با برخی از این قبیل نهادها کرده است.
پس در مجموع، آنچه از رفتار و گفتار اخیر ترامپ برمیآید، بهرهگیری از یک موضوع ظاهراً نمایشی برای تحقق اهداف سیاسی، اقتصادی و امنیتی است. استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس، اقدامی نیست که تنها با یک جمله از رئیسجمهور آمریکا آغاز و پایان یابد؛ بلکه این تصمیم میتواند آغازگر موج جدیدی از تنشهای منطقهای، چالشهای دیپلماتیک و صفآراییهای هویتی در یکی از مهمترین نقاط ژئوپلیتیکی جهان باشد.
انتهای پیام/381
source