تاریخ انتشار •به روز شده در
سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی، امارات عربی متحده و قطر در اردیبهشت ۱۴۰۴ با هدف تقویت روابط اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک ایالات متحده با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس صورت گرفت.
در عربستان، ولیعهد محمد بن سلمان بهصورت رسمی از ترامپ استقبال کرد و در کاخ سلطنتی، مذاکرات سطح بالایی با هیأت همراه او برگزار شد. در این هیأت، وزرای خارجه، دفاع و خزانهداری آمریکا، بههمراه مدیران شرکتهای بزرگ فناوری و صنایع نظامی – از جمله ایلان ماسک – حضور داشتند که این ترکیب نشاندهنده جهتگیری جدید دیپلماسی آمریکا بر پایه تلفیق اقتصاد، فناوری و بازدارندگی امنیتی است.
محور اصلی این سفر، امضای قراردادهای کلان سرمایهگذاری بود. عربستان سعودی وعده داد طی چهار سال آینده حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کند؛ از جمله قراردادهای فروش تسلیحات به ارزش دستکم ۱۰۰ میلیارد دلار و توافقهایی در حوزه انرژی، معادن و فناوری. همچنین مذاکراتی در خصوص همکاری هستهای غیرنظامی میان دو کشور مطرح شد. امارات متحده عربی نیز با اعلام طرح سرمایهگذاری ۱.۴ تریلیون دلاری در دهه آینده، جایگاه خود را در میان قدرتهای نوظهور اقتصاد دیجیتال تثبیت کرد.
در بُعد سیاسی، موضوعاتی چون تحولات غزه، ایران، سوریه و یمن در دو نشست مهم – یکی با حضور سران شورای همکاری خلیج فارس و دیگری با مشارکت کشورهای عربی منتخب – مورد بررسی قرار گرفت. این مذاکرات با هدف هماهنگی بیشتر میان آمریکا و شرکای منطقهای آن برای مقابله با تهدیدات مشترک، بهویژه از سوی ایران، انجام شد.
ترامپ در جریان این سفر، با معرفی طرحی موسوم به «شاخه زیتون» خطاب به ایران، اعلام کرد که اگر تهران از این فرصت برای تعامل استفاده نکند، واشنگتن ناگزیر به اتخاذ رویکرد سختگیرانهتری خواهد بود. این موضعگیری، بازتابی از سیاست دوگانه آمریکا نسبت به ایران بود: ترکیب تهدید و پیشنهاد، در فضایی که تهران در حال مذاکره مستقیم با آمریکا بر سر احیای توافق هستهای است.
همزمانی این سفر با دور جدید مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در مسقط و رم، بُعد دیگری به تحولات افزود. وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، روند این مذاکرات را «جدی و سازنده» خوانده و پیشنهاد تهران برای کاهش سطح غنیسازی از ۶۰ به ۳.۶۷ درصد در ازای لغو تحریمها و آزادسازی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده، نشانهای از چرخش بهسوی دیپلماسی محسوب میشود.
همین مسئله موجب شده برخی کشورهای خلیج فارس، که پیشتر حامی سیاست فشار حداکثری آمریکا بودند، اکنون به حمایت مشروط از دیپلماسی هستهای روی آورند.
شاهین مدرس، پژوهشگر امنیت بین الملل، درباره دستاوردهای این سفر تحلیلی ارائه کرده است. او معتقد است این سفر بهعنوان یک تلاش استراتژیک برای بازتعریف نظم امنیتی منطقهای، بر پایه فناوری، سرمایهگذاری و بازدارندگی هوشمندانه تلقی میشود. به باور وی، کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی و امارات، با سرمایهگذاریهای کلان در زمینههای فناوری و هوش مصنوعی، در حال شکلدهی به آیندهای جدید در منطقه هستند.
عربستان سعودی با تعهد به سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلار در ایالات متحده و امارات با طرح سرمایهگذاری ۱.۴ تریلیون دلاری در دهه آینده، عملاً در مسیر تبدیلشدن به هاب دیجیتال جهان عرب قرار گرفتهاند.
بهگفته کارشناسان امنیت بینالملل، سفر ترامپ به کشورهای عربی منطقه را میتوان در چارچوب تأثیرات بلندمدت آن بر معادلات امنیتی و ژئوپلیتیکی منطقه، بهویژه در ارتباط با موقعیت راهبردی ایران، از منظر موضوعات زیر مورد ارزیابی قرار داد.
سرمایهگذاریهای ساختاری برای بازآرایی آینده: نگاهی به هوش مصنوعی و فناوریهای نوین
در ادامه تعهد عربستان به سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری در ایالات متحده، بخش قابلتوجهی از این سرمایه به حوزههایی چون هوش مصنوعی، فناوری کوانتومی، زنجیره تأمین نیمهرساناها و زیرساختهای دیجیتال اختصاص یافته است.
امارات نیز با اعلام طرح سرمایهگذاری ۱.۴ تریلیون دلاری طی دهه آینده، در مسیر تبدیلشدن به «هاب دیجیتال» جهان عرب قرار دارد. این دو کشور تلاش دارند با ادغام فناوریهای نوین در ساختارهای اقتصادی و امنیتی خود، به بازیگران پیشرو در نظم فناورانه نوظهور تبدیل شوند.
شکاف فناورانه و امنیتی: ایران در حاشیه نظم نوین
هوش مصنوعی که اکنون به ابزار قدرتآفرینی در میدانهای نبرد مدرن بدل شده، در ترکیب با تسلیحات خودکار، الگوریتمهای جنگ شناختی و تحلیلهای بلادرنگ، زیرساختی برای بازدارندگی نوین ایجاد میکند.
در حالی که عربستان و امارات به سرعت در حال بهرهگیری از این ظرفیتها هستند، ایران با چالشهایی نظیر تحریم، فرسودگی زیرساختی و عدم دسترسی به فناوریهای پیشرفته مواجه است.
شکاف فناورانه ایران با رقبای منطقهای اکنون نهتنها کمی، بلکه کیفی و ساختاری شده است. در صورت تداوم این روند، تهران با خطر انزوای فناورانه و امنیتی مواجه خواهد شد؛ مشابه وضعیتی که کره شمالی در نظام بینالمللی تجربه کرده است.
بازگشت بازدارندگی پیشدستانه: ناتوی عربی در حال احیا
در بُعد نظامی، قراردادهای کلان تسلیحاتی از جمله توافق ۱۴۲ میلیارد دلاری با عربستان سعودی و همکاری دفاعی چندجانبه با امارات و قطر، از احیای رویکردی مبتنی بر بازدارندگی پیشدستانه خبر میدهند.
این قراردادها فراتر از خرید تسلیحات، شامل انتقال فناوری، آموزش و توسعه مشترک سامانههای پدافندیاند. در عمل، ترامپ در حال احیای نسخهای بهروزشده از «ناتوی عربی» است که هدف آن مهار ایران از طریق محاصره فناورانه و نظامی است.
ایران و بنبست راهبردی در مذاکرات
در چنین فضایی، مذاکرات ایران و آمریکا که در عمان و رم ادامه دارند، با پیچیدگیهای فزایندهای روبرو شدهاند. پیام ضمنی این سفر برای تهران روشن بود: در صورت عدم بازنگری در محاسبات راهبردی، منطقه بدون مشارکت ایران و بر پایه ائتلافهای نوین امنیتی و فناورانه بازآرایی خواهد شد.
اگرچه مذاکرات هستهای پیشرفتهایی داشته و تهران پیشنهاداتی از جمله کاهش غنیسازی در ازای لغو تحریمها مطرح کرده، اما اقدامات عربستان و امارات در حوزه تسلیحات پیشرفته و هوش مصنوعی، فشار استراتژیک جدیدی بر جمهوری اسلامی وارد کردهاند.
دیپلماسی چندلایه در سایه تحولات فناوری و انرژی
هرچند محور رسمی سفر ترامپ بر همکاری اقتصادی و امنیتی متمرکز بود، اما تحولات مرتبط با ایران سایهای سنگین بر کل مذاکرات انداخت. از یک سو تهدیدهای ضمنی ترامپ در ریاض، و از سوی دیگر تمایل برخی کشورهای عربی به تنشزدایی با تهران – تحت تأثیر هزینههای جنگهای گذشته و واقعیتهای اقتصادی – نوعی موازنه محتاطانه ایجاد کرده است. تهران نیز، با تکیه بر پروژههایی چون بندر چابهار و همکاری با چین و هند، تلاش دارد جایگاه ژئواکونومیک خود را حفظ کند.
همزمان، سه محور هوش مصنوعی، تسلیحات پیشرفته و انرژیهای تجدیدپذیر در کانون مذاکرات قرار داشت. کشورهای خلیج فارس در تلاشاند فناوریهای نوین را در مدیریت شبکههای انرژی، سیستمهای دفاعی و ساختار اقتصادی خود ادغام کنند.
سرمایهگذاری در AI برای بهینهسازی مصرف انرژی و توسعه زیرساختهای دفاعی دیجیتال، بخشی از این رویکرد است – هرچند چالشهایی نظیر مصرف بالای انرژی در مراکز داده و کمبود منابع انسانی متخصص همچنان پابرجاست.
گذار انرژی و معادله ژئواستراتژیک آینده
انرژیهای تجدیدپذیر نیز به یک اولویت راهبردی بدل شدهاند. ظرفیت تولید انرژی پاک در کشورهای عربی از حدود ۱ گیگاوات در ۲۰۱۰ به بیش از ۳۰ گیگاوات در ۲۰۲۴ رسیده و انتظار میرود تا ۲۰۳۰ از مرز ۱۳۰ گیگاوات فراتر رود.
پروژههایی مانند پارک خورشیدی محمد بن راشد در امارات و طرحهای مشابه در عربستان و مصر، از تلاش برای گذار به اقتصاد پسا-نفتی حکایت دارند. البته موانعی چون نبود زیرساخت کافی، بیثباتی ژئوپلیتیکی و نیاز به سرمایهگذاری سنگین، همچنان پابرجاست.
افزایش همکاری آمریکا با عربستان سعودی و روسیه در بازار نفت
به گفته توماس اودانل، کارشناس انرژی مستقر در آلمان، یکی از اهداف اصلی سفر ترامپ به عربستان سعودی، تلاش برای ایجاد هماهنگی میان ایالات متحده، روسیه و عربستان در حوزه نفت بود.
این سه کشور که سهم بزرگی از تولید جهانی نفت را در اختیار دارند، میتوانند نقش کلیدی در مدیریت بازار جهانی انرژی ایفا کنند. عربستان نیز با افزایش تولید خود، میتواند نقش مؤثری در کاهش قیمت نفت داشته باشد.
بر اساس تحلیلها، یکی دیگر از محورهای مهم این سفر، بررسی چشمانداز آتشبس احتمالی در جنگ اوکراین بود. ترامپ با در نظر گرفتن احتمال بازگشت روسیه به بازار انرژی اروپا، بهدنبال تقویت جایگاه واشینگتن در معادلات آتی امنیت انرژی قاره اروپا است—موضوعی که نمیتوان آن را از برنامههای راهبردی او کنار گذاشت.
همچنین، افزایش صادرات نفت روسیه در دوره پس از جنگ، مورد توجه ویژه ترامپ قرار دارد. از سوی دیگر، تأمین امنیت عربستان در برابر تهدیدات منطقهای و گسترش همکاریهای ریاض با پکن نیز از محورهای مهم این سفر بود.
در این میان، روسیه با توجه به برتری نسبی در میدان جنگ، تمایلی به آتشبس فوری ندارد، در حالی که اوکراین ممکن است با انجام حملات هدفمند به تأسیسات و زیرساختهای نفتی روسیه، تلاش کند صادرات انرژی این کشور را مختل سازد—اقدامی که میتواند موجب بیثباتی گسترده در بازار جهانی نفت شود.
در حوزه روابط سیاسی، موضوع عادیسازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل، و همچنین آینده نوار غزه، از دیگر محورهای اصلی مذاکرات بود. ترامپ معتقد است که سیاستهای فعلی دولت نتانیاهو در قبال غزه نیازمند بازبینی جدی است؛ چرا که تداوم این رویکرد، میتواند هرگونه توافق با کشورهای منطقه را با چالشهای اساسی مواجه سازد—دیدگاهی که ممکن است تأثیرات قابلتوجهی بر تحولات امنیتی و سیاسی منطقه داشته باشد.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
نتیجهگیری
سفر دونالد ترامپ به کشورهای حوزه خلیج فارس را میتوان نقطه عطفی در تلاش ایالات متحده برای بازتعریف نقش خود در خاورمیانه دانست. این سفر نه تنها نشاندهنده تغییر در راهبردهای امنیتی و اقتصادی واشنگتن است، بلکه به تقویت شبکهای از همکاریهای راهبردی میان آمریکا، عربستان سعودی و روسیه در عرصه بازار نفت انجامید. این سه کشور که نقش برجستهای در تولید و مدیریت عرضه نفت جهانی دارند، با هماهنگی و همکاری مشترک میتوانند بازار نفت را به شکل مؤثری کنترل و ثبات بخشند، به ویژه در شرایط ناپایدار ناشی از جنگ اوکراین.
از جمله محورهای کلیدی این همکاری، تلاش برای مدیریت پیامدهای احتمالی آتشبس در جنگ اوکراین و بازگشت روسیه به بازار انرژی اروپا است که میتواند معادلات امنیت انرژی قاره را دستخوش تغییر کند. ترامپ در این سفر توجه ویژهای به تضمین امنیت انرژی اروپا و حفظ جایگاه واشنگتن در این معادلات داشت. همچنین، افزایش صادرات نفت روسیه در دوره پس از جنگ و تأثیر آن بر بازار جهانی نفت، از دیگر موضوعات مورد توجه بود.
از سوی دیگر، این همکاری سهجانبه به گسترش روابط اقتصادی و امنیتی در منطقه نیز دامن زده است؛ امنیت عربستان سعودی در برابر تهدیدات منطقهای و توسعه همکاریهای ریاض با پکن و سایر بازیگران بینالمللی، نمونهای از این تحولات است.
بازگشت سوریه به معادلات منطقهای و نزدیکی بیشتر عربستان به دمشق نیز فرصتهای نفوذ اقتصادی ایران را در منطقه محدود کرده است. در این چارچوب، ایران که طی سالهای اخیر بر سیاستهای امنیتمحور و مقاومت تأکید داشته، اکنون با واقعیتهای تازهای در عرصه ژئوپلیتیک و ژئواکونومی روبرو است.
بازطراحی قواعد بازی قدرت در منطقه بر پایه همافزایی هوشمندانه اقتصاد، فناوری و امنیت، نیازمند بازتعریف نقش ایران در اقتصاد دانشبنیان، دیپلماسی فناورمحور و همکاریهای هدفمند بینالمللی است.
در نهایت، نظم نوین ژئواقتصادی در خاورمیانه در حال شکلگیری است؛ نظمی که در آن تمرکز بر ارتقای زیرساختهای تجاری، لجستیکی و فناوری به جای صرفاً برتری نظامی است.
در این شرایط، کشورهایی که نتوانند خود را با این تغییرات تطبیق دهند، در معرض حذف تدریجی از رقابتهای منطقهای قرار خواهند گرفت و ایران نیز برای حفظ جایگاه خود ناگزیر به تغییر رویکرد و مشارکت فعال در این نظم نوین خواهد بود.
source