گروه سیاسی دفاعپرس: مخالفت آمریکا با غنیسازی اورانیوم توسط ایران، تنها به ملاحظات فنی یا نگرانیهای منع اشاعه محدود نمیشود؛ بلکه در لایههای عمیقتر، این مخالفت بازتاب مجموعهای از اهداف راهبردی، ملاحظات ژئوپلیتیکی و فشارهای سیاسی داخلی و منطقهای است. در واقع، غنیسازی در ایران از منظر واشنگتن نه یک فرآیند فنی، بلکه یک ابزار قدرتآفرین، موازنهساز و نماد استقلال ملی است که بهطور بالقوه میتواند نظم مطلوب آمریکا در منطقه غرب آسیا را به چالش بکشد.
در چارچوب نظم امنیتیای که آمریکا پس از پایان جنگ سرد در خاورمیانه طراحی کرده، ایران همواره بهعنوان یک بازیگر مزاحم تلقی شده است. واشنگتن با اتکا به شبکهای از همپیمانان سنتیاش از جمله اسرائیل، عربستان و امارات تلاش کرده تا موازنه منطقهای را بهگونهای مدیریت کند که هیچ قدرت مستقلی نتواند بدون هماهنگی با منافع آمریکا دست به توسعه نفوذ بزند. در این چارچوب، غنیسازی اورانیوم در ایران معنایی فراتر از تأمین سوخت نیروگاهها و صنایع دارد. چنین توانمندیای، در صورت تثبیت و توسعه، میتواند ایران را به کشوری دارای ظرفیت بازدارندگی تبدیل کند؛ ظرفیتی که حتی بدون تولید سلاح هستهای، قدرت مانور سیاسی و استراتژیک جمهوری اسلامی را بهصورت کیفی افزایش خواهد داد.
از دید واشنگتن، چنین سطحی از توانمندی، موازنه منطقهای را به ضرر متحدان آمریکا بهویژه اسرائیل تغییر خواهد داد. اسرائیل که تنها قدرت هستهای بالفعل در منطقه محسوب میشود، با هرگونه تضعیف انحصار خود در این زمینه بهشدت مخالفت میکند. نهادهای امنیتی این رژیم بارها اعلام کردهاند که حتی توانمندی صلحآمیز و تحت نظارت آژانس در ایران نیز بهنوعی تهدید بلندمدت برای امنیت اسرائیل محسوب میشود. این موضع سختگیرانه، بهواسطه نفوذ گسترده لابیهای صهیونیستی در ساختار سیاسی آمریکا بهویژه در کنگره و میان جمهوریخواهان به سیاست رسمی آمریکا نیز تبدیل شده است. از همین رو، در بسیاری از طرحها و قطعنامههای کنگره، حتی حق غنیسازی ایران نیز بهعنوان اقدامی غیرقابلقبول مطرح شده و سیاست غنیسازی صفر بهصراحت دنبال میشود.
از نگاه آمریکا، حفظ ظرفیت غنیسازی در ایران بهمعنای تقویت استقلال راهبردی کشوری است که نهتنها حاضر نیست در چهارچوب سیاستهای آمریکا حرکت کند، بلکه در بسیاری از حوزهها بهصورت مستقیم با منافع غرب مقابله میکند. غنیسازی در اینجا فقط یک فناوری نیست؛ بلکه به نشانهای از خوداتکایی فناورانه، استقلال سیاسی و مقاومت ساختاری تبدیل شده است. همین بُعد نمادین و روانی ماجراست که حساسیت آن را در سطحی بسیار بالاتر از یک اختلاف فنی ارتقا میدهد. ایالات متحده نگران آن است که تداوم غنیسازی در ایران، الگویی برای سایر کشورها شود؛ الگویی که نشان میدهد میتوان بدون وابستگی به نهادهای غربی، به فناوری پیشرفته دست یافت و در برابر فشارهای سنگین بینالمللی نیز ایستادگی کرد. این چیزی است که با راهبرد جهانی آمریکا برای حفظ انحصار فناوریهای حساس و مدیریت دسترسی کشورها به دانش راهبردی در تضاد قرار دارد.
از سوی دیگر، مخالفت آمریکا با غنیسازی اورانیوم در ایران، بازتابی از تلاش برای مدیریت ادراک خطر و بازدارندگی روانی در منطقه است. اگر ایران به عنوان یک کشور غیرهستهای بتواند برنامهای بومی و مستقل را حفظ کند، حتی بدون عبور از خطوط قرمز هستهای، باز هم تصویر ذهنی از یک ایران توانمند و ایستاده در برابر غرب تقویت خواهد شد؛ تصویری که هم در میان ملتهای منطقه و هم در میان بازیگران غیرغربی دارای پیامدهای راهبردی خواهد بود. در چنین فضایی، حتی حفظ وضعیت موجود نیز برای آمریکا یک شکست نرم محسوب میشود؛ شکستی که در ظاهر آرام و بیصدا، اما در واقع معنادار و بلندمدت است.
غنیسازی در ایران برای آمریکاییها یک چالش ترکیبی است؛ در سطح فنی، بهمعنای حفظ دروازه ورود به توانمندی نظامی است؛ در سطح ژئوپلیتیکی، نشانهای از خوداتکایی علمی و بازیگری مستقل در منطقهای تحت سلطه آمریکاست و در سطح نمادین، الگویی برای سایر کشورهای در حال توسعه محسوب میشود که نشان میدهد میتوان بدون وابستگی به غرب، به فناوریهای پیشرفته دست یافت. از همین روست که مخالفت آمریکا با غنیسازی ایران، برخلاف آنچه گاه گفته میشود، محدود به نگرانی از بمب اتم نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بزرگتر برای کنترل قدرتهای نوظهور و حفظ برتری غرب در ساختار نظم بینالمللی است.
از منظر ایران، حق برخورداری از چرخه سوخت هستهای، نهتنها یک مطالبه حقوقی در چارچوب پیمان NPT بلکه نماد استقلال علمی، اقتدار ملی و حق حاکمیت است. در نتیجه، تقابل میان ایران و آمریکا بر سر غنیسازی، صرفاً یک اختلاف فنی یا هستهای نیست؛ بلکه بازتاب کشمکشی عمیقتر است که ایران میخواهد بدون تن دادن به قواعد نوشتهشده توسط قدرتهای بزرگ، مسیر توسعه خود را طی کند.
انتهای پیام/381
source