یکی از مهمترین مقولههای زبانی که تندروها از سالها قبل تاکنون تکرار میکنند، عدالت است. این کلمه برای آنها بیش از چیز دیگری به ابزار تبدیل شده است. اگر شاملا نباشند، همچنان و در آینده نیز از آن میسخنند. برای آنها، عدالت تنها به توزیع مساوی ثروت اشاره میکند و هیچ توجهی به تولید ثروت ندارد.
به گزارش هم میهن، عدالت برای این گروهها ابزاری برای حملات به مخالفان است. هرگاه یکی از مخالفان به فساد حتی کوچکی متهم شود، آنها از هر جهت به او حمله میکنند و حتی اگر اتهامات رد شود، همچنان به تحریکهای خود ادامه میدهند. در عین حال، هنگامی که یکی از همفکرانشان متهم میشود، سکوت مرگباری را پیشه میکنند، مثل افرادی که در نیمهشب در قبرستان زندگی میکنند.
در مورد فساد چای دبش که رکورد فساد برقرار کرده، این گروهها سکوت کردهاند. همچنین در باره باغ ازگل که تناقضات آن بهویژه واضح بود، سکوتی تDEDی و حتی توجیه میکنند. اکنون هم بازداشت پسر و عروس آقای صدیقی را با سکوت و ماستمالی دور میکنند.
دستآوردهای دیگری نیز وجود دارد. برای جلوگیری از حضور یک جوان و نخبه اقتصادی در پست عالی، این گروهها قانونهای ضدتوسعهای را به کار میبرند که فرزند او در خارج از کشور به دنیا آمدهاست؛ در حالی که آنها مسائلی مانند تصرف املاک عمومی توسط شخصیتهای محبوب خود و خانوادههایشان را مهم نمیدانند.
برای نشان دادن بیطرفی خود، میگویند که شهردار قم را به دلیل تابعیت غیرایرانی فرزندش برکنار کردند. اما در واقع، این شهردار از ده سال پیش شهردار بود و قانون ضدتوسعهای در سال ۱۴۰۱ تصویب شد. اگر به نظر می رسید که این قانون لازم است، چرا همان زمان آنها را برکنار نکردند؟
شاخص فساد تحت سرپرستی این گروهها صعودی شدهاست. شعار عدالت برای آنها به وسیلهای برای رانتخواری تبدیل شده و جامعه را از مسائل اصلی دهک rd میکند. وقتی این گروهها به قدرت رسیدند، فساد افزایش یافت.
روشن است که مسئله برای تندروها سیاسی شدهاست و شعار عدالت به بدترین شکل، لوث و مبتذل شده است. امیدواریم با ادامه اقدامات قضایی بیطرفانه، دیگر پروندههای مشابه نیز رسیدگی شوند.