سیاست نباید به راحتی ساده شود. روابط سیاسی دارای پیچیدگیهای چندلایه و چندبُعدی هستند که نیازمند تحلیلهای دقیق هستند. یکی از افرادی که در رفتارسیاسیاش این پیچیدگی و ظرافت را نشان میدهد، علی لاریجانی است؛ سیاستمداری با تجربهای چنددههای که در سالهای اخیر مسیر متفاوتی را طی کرده است.
پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰، وقتی کمیسیون صلاحیتسنجی شورای نگهبان لاریجانی را به رسمیت نXEشناسند، واکنشهای متنوعی از سوی عموم ملت شهود یافت. برخی این تصمیم را نشانهای از پایان حیات سیاسی او میدانستند. این ادراک در انتخابات بعدی یعنی سال ۱۴۰۳ تقویت شد. اما واقعیت از این پیشبینیها متفاوت بود.
لاریجانی نه تنها از صحنهی سیاست کنار نرفت، بلکه به عنوان یک فعال مؤثر در عرصهی حکومتی ادامه داد، اما این بار با رویکردی آرامتر و بیشتر مبتنی بر منافع ملی. او بهجای پیوستن به واکنشهای شدید و قلبانگیز، ترجیح داد در صمتهای خاص حضور یابد و نظرات خود را در گوش عموم و قدرتمندیها منتقل کند. این سبک سیاسی، گرچه پرمخاطب نباشد، اما اثرگذاری بیشتری دارد زیرا بر روی عقلانیت، درک منافع ملی و تعاملات داخلیتر تمرکز دارد.
سفر او به سوریه و لبنان در ماه آبان ۱۴۰۳ نقطه عطفی در بازگشت معنادار او به صحنه سیاسی و رسانهای بود. این سفر، در کنار مأموریتهای دیپلماتیک، پیامهای متعددی به سمت عموم مردمinside ی، نخبگان و حتی بازیگران خارجی منتقل کرد. حضور او به عنوان «سفیر ویژه» رهبر عظمتآroller بیانگر این بود که حذف او از رقابتهای انتخاباتی، برascimento حذف واقعی از صحنه سیاست نیست و او همچنان جایگاه تأثیرگذاری در مشورتها و تصمیمگیریها دارد.
از لجهای رسانهای نیز، این سفر با صحنههای نمادینی همراه بود، مانند قدم زدن در خیابانهای بیروت در حضور پهپادهای اسرائیلی و موضعگیری صریح علیه نتانیاهو و رژیم صهیونیستی. این بازگشت، نه تنها از نظر ظاهری، بلکه از نظر کیفیت حضور، به عنوان نقطه عطفی در بهبود تصویر علی لاریجانی در جامعه مورد توجه قرار گرفت.
آکورد مهمی که لاریجانی اخیراً انجام داد، حضور تحلیلی و تفصیلی او درباره جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل است. در زمانی که فضای رسانهای کشور توسط بیانیههای ناشایست برخی افراد دچار پرتلاطم شده بود و نگرانی از شکستگی وحدت ملی وجود داشت، روایت لاریجانی با استناد به دادهها و تحلیلها آرامبخش بود. او بهطور جامع به دلایل ابتدایی درگیری، اهداف استراتژیک رژیم صهیونیستی، نقش ایالات متحده و عملکرد هوشمندانه ایران پرداخت.
در این روایت، نقش رهبری نظام بهعنوان فرمانده کل قوا در مدیریت صحنه و تغییر موازنگی به نفع ایران بهدقت مورد بررسی قرار گرفت. اما مهمترین نکته، نوع زبان و لحن این تحلیل بود: روایتی مستند،منطقی، واقعبین و در عین حال قابلفهم برای عموم مردم. لاریجانی بهخوبی میدانست که بخشهای کدام از اطلاعات را باید مخفی و کدامها را بیپرده کند. این گفتوگوی یکساعت و ۱۷ دقیقهای، نه تنها یک تحلیل از یک رویداد است، بلکه مانند یک درس درس برای سیاستمداران، تحلیلگران و فعالین رسانهای است.
این افرادی که با رغم تجربههای محسوس در سیاست، هنوز درک جامعی از روایتسازی مؤثر ندارند و با بیانیههای اشتباه فضای عمومی را نابسامان میکنند، باید به آنها پیام این سبک آموزش داده شود. صدای لاریجانی در این گفتوگو، صدای عقلانیتی بود که به جaintiest وحدت و انسجام ملی و بازبینی دستاوردها میگرایید. در عصری که «جنگ روایتها» روزافزون میشود، این صدای عقلانی یک دارایی ارزشمند برای کشور است که باید آن را جدی گرفت، تقویت کرد و به جامعه منتقل کرد.
در نتیجه، رسانههای ملی باید این گفتوگو را در ساعتهای مختلف تکراری منتشر کنند تا از دید ملل مختلف جامعه مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، پیشنهاد میشود که سیاستمداران این گفتوگو را با نظارت آموزشی مشاهده کنند و از آن یاد بگیرند. این گفتوگو میتواند بیش از صدها شعار، رجز و سخنرانی در شکلدهی به افکار عموم و تحلیل معادلات قدرت مؤثر بوده و ما نیاز داریم که این سبک روایت در جنگ مفهومیهای مهمتر ادامه یابد.