یادداشت|

جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نشان داد که ایران، در عین پایبندی به اصول بازدارندگی و دفاع مشروع، در برابر تهدیدها قادر به اعمال اقتدار در عین رعایت منطق ثبات است.
عابد اکبری، کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی برای میزان به ابعاد جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران پرداخت.
متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
تحولات اخیر در غرب آسیا بهویژه رویارویی مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی را نمیتوان صرفا در چارچوب یک تقابل دوجانبه تحلیل کرد.
این رویداد را باید نشانهای از دگرگونیِ در حال وقوع در نظام امنیتی منطقهای و متعاقب آن، ساختار امنیت جمعی در پیرامون نزدیک آن یعنی در اروپا دانست.
آنچه طی ۱۲ روز به وقوع پیوست، تغییری کیفی در معادله بازدارندگی و مسئولیتپذیری بازیگران در منطقهای بهشدت شکننده بود.
رژیم صهیونیستی، با کنشهایی که آشکارا مرزهای حقوق بینالملل را نقض میکرد، در صدد آزمودن اراده جمهوری اسلامی ایران برآمد؛ تهران، با کنشی محاسبهشده، دقیق و متناسب، به این رفتار پاسخ داد.
اما آنچه اهمیت ژئوپلیتیکی دارد، نه صرف این کنش و واکنش، بلکه پیامدهای نظاممند ناشی از آن است؛ پیامدهایی که با سرعت در حال عبور از مرزهای جغرافیایی و ورود به قلمروهای ادراکی، روانی و نهادیِ امنیت منطقهای و جهانیاند.
اروپا، که همواره داعیهدار نقشآفرینی در قالب قدرت نرم، چندجانبهگرایی و ثباتسازی است، اکنون در معرض آزمونی دشوار قرار گرفته است. استمرار انفعال یا بیطرفی ظاهری در برابر بازیگری که بیمحابا در پی برهم زدن تعادل منطقهای است، نهفقط به تضعیف ظرفیتهای بازدارنده مشروع منجر میشود، بلکه بهتدریج، میزان اعتبار اروپا در نظم بینالمللی را نیز مورد سؤال قرار خواهد داد.
فراتر از آن، باید اذعان کرد که منطقه غرب آسیا در عصر حاضر، واجد نوعی «تسری ژئوپلیتیکی» است؛ به این معنا که هرگونه بحران در آن، نه در مرزهای سیاسی متوقف میماند و نه در حوزههای نظامی محصور میگردد. بیثباتی، اکنون بهمثابه یک متغیر سیال، از شرق مدیترانه تا مرزهای جنوبی اروپا در حرکت است.
پیام این تحولات برای اروپا روشن است، حتی اگر تلویحی بیان شود: اگر منشأ بیثباتی مهار نشود، خودِ ساختارهای ثباتساز اروپا نیز آسیبپذیر خواهند شد.
جمهوری اسلامی ایران، در عین پایبندی به اصول بازدارندگی و دفاع مشروع، بار دیگر نشان داد که در برابر تهدیدات فزاینده، قادر به اعمال اقتدار در عین رعایت منطق ثبات است. این عقلانیت استراتژیک، اگر با رفتار مسئولانه سایر بازیگران بینالمللی همراه نشود، لزوماً تضمینی برای تداوم مهار بحران نخواهد بود.
در نهایت، دوازده روز در تاریخ شاید کوتاه باشد، اما میتواند تأثیرات بلندمدتی در منطق امنیت منطقهای و نوع مداخلهگری قدرتهای جهانی برجای گذارد. اکنون زمان آن است که بازیگران بیرونی، بهویژه اروپا، بار دیگر در تعریف نقش خود در برابر یک بحرانساز مزمن تجدیدنظر کنند؛ پیش از آنکه بیثباتی به امری فراگیر بدل شود و امکان مدیریت از دست برود.
انتهای پیام/
source