«قومی بیابانگرد و خونخوار بودند، آمدند و کشتند و سوزاندند و ویران کردند». این چند کلمه شاید غالبترین توصیف از مغلولها و چنگیزخان در ادبیات و نزد ایرانیان است که به سختی توانستند از تبعات حمله ویرانگر آنان دوباره قد علم کنند. اما چنگیزخان چگونه توانست کاری را بکند که پیش از او هیچ کس دیگری نتوانست.
ایجاد پیوندهای برادری از طریق ادای سوگندهای خونی، طالع شخصی و درسهایی که از بیرحمی زمانه گرفته بود، همه و همه باعث شد تا چنگیزخان به کشورگشایی سوق داده شود و بتواند بزرگترین امپراتوری سرزمینی را در تاریخ بشریت تشکیل دهد.
چنگیزخان، بنیانگذار امپراتوری مغول در قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی، در دوران کودکی، پسر بیسواد خانسالار مقتول قبیله خود بود و هر چه داشت و نداشت را از او گرفته بودند.
بزرگتر که شد با شیوه بیرحمانهای که در رهبری اطرافیانش به خرج میداد توانست قبایل جلگهنشین را متحد کند و نظم و انضباط را به جنگجویان خود بیاموزد.
چنگیزخان مسیرهای تجاری اختصاصی ایجاد کرد، تساهل مذهبی را ترویج داد و زنان زیادی را به اختیار گرفت و از آنها صاحب فرزند شد و به عبارتی یک میراث ژنتیکی قابلتوجه از خود به جای گذاشت.
امروزه آثار حکمرانی او را هنوز هم میتوان مشاهده کرد ولی کمتر کسی به سطح عظمت یا بیرحمی او پی برده است.
شایستهسالاری
تموجین، نام نوزادی چنگیز خان، به معنای «آهن» یا «آهنگر» ترجمه میشود. او سبک رهبری سنتی را اصلاح کرد و شایستهسالاری را جایگزین ساختار رتبهبندی بر اساس اصالت خانوادگی کرد.
اگرچه که بسیاری از افراد ارتش او با ارعاب و تهدید به مرگ به صفوف او پیوستند، اما او توانست وفاداری این افراد را با وعده تقسیم غنائم جنگی جلب کند و سعی نکرد تمام این داراییها را برای خود نگه دارد؛ چه بسا او معتقد بود که ثروت بیش از حد میتواند به یک نقطه ضعف تبدیل شود.
هر چه باشد، حالا که محل زندگی و همه دار و ندار شما توسط چنگیزخان زیر و رو شده، خب حداقل این فرصت را دارید که در کنار او بجنگید یا اینکه باید کشته شدن را انتخاب میکردید.
مجموعه فرامین چنگیزخان تحت عنوان «یاسا» و اجرای احکام آن به عنوان یکی از شروط غیرقابل مذاکره برای پیوستن به امپراتوری خان بود.
سربازان باید به چنگیزخان وفادار میبودند، دامها را نمیدزدیدند، همسر مرد دیگری را نمیربودند و بهطور کلی، دزدی نمیکردند. در عوض، شما اجازه داشتید دشمنان امپراتوری چنگیزخان را غارت کنید، اما حق غارت مردم داخل امپراتوری را نداشتید.
به عبارتی همه باید به حاکم وفاداری و احترام نشان میدادند.
تاکتیک وفقپذیری و فائق آمدن بر دشمن
سربازان مغول مهارت کمانگیری سواره را از همان سنین پایین میآموختند. به آنها آموزش داده میشد که برای داشتن دقت حداکثری، میبایست هنگامی که سم اسب از زمین جدا می شود تیر را از کمان رها کنند.
از آنجائیکه مغولها در دشت زندگی میکردند، مواجهه چندانی با استحکامات شهری نداشتند و به همین دلیل وقتی که عزم تصرف یک شهر دوردیوارکشیده شده را داشتند، راهبردهای دیگری را اتخاذ کردند؛ مثلا وقتی که مغولها به چین رسیدند، سربازان چینی را اسیر و شکنجه کردند تا دانش ساخت ادوات لازم برای محاصره شهرها را به چنگ بیاورند.
انجام عملیات جنگ روانی برای چنگیز خان همچون نُقل و نبات بود. ارتش تحت امر او اغلب از ترفندهای آزاردهنده استفاده می کرد تا دشمن را به کمین بکشاند؛ یا اینکه چوبهایی را به دم سواره نظام خود میبستند تا این ذهنیت را ایجاد کنند که شمار سواره نظام آنها زیادتر است.
یا اینکه در شب قبل از حمله، سربازان او بیشتر از تعداد مورد نیاز، گودالهای آتش روشن میکردند تا در مورد تعداد خودشان در ذهن دشمن دلهره ایجاد کنند.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
او به مخالفانش این فرصت را میداد که تسلیم شوند و قبل از اینکه همه موجودات زنده در شهرشان را نیست و نابود کند، به او بپیوندند.
چنگیزخان دشمنان خود را زنده زنده میجوشاند و شکنجه میکرد، میسپرد آنها را خفه کنند، یا در مورد اینالچوق (غایرخان) حاکم شهر اترار (فاراب) در زمان سلطنت خوارزمشاهیان، فرمان داد نقره مذاب در چشم و گوش او بریزند.
ایجاد رعب و وحشت یکی از تاکتیکهای مؤثر چنگیزخان بود که شکستها را در فتح او به حداقل میرساند، چرا که شهرها ترجیح میدادند تسلیم شوند تا اینکه مشمول عقوبتهای وحشتناک و بیرحمانه او شوند.
آزادی مذهبی
در زمان چنگیزخان مردم این امکان را داشتند که خدای خود را داشته باشند، اما اختیار کفشهای خود [داراییهای خود] را هم نداشتند.
در کتب تاریخ از چنگیزخان عمدتاً به عنوان یک فرد روانآزار و جنگ طلب یاد میشود، اما جلوههایی از دیدگاههای او در مورد تساهل مذهبی در قانون اساسی آمریکا نیز دیده میشود.
دیدگاه توماس جفرسون در مورد جدایی کلیسا و دولت خیلی شبیه ایده این جنگ سالار مغولی برای متحد کردن قبایل و فتوحات سرزمینی بدون توجه به باورهای دینی است که تا بتوان مردم را در مسیر جاه طلبیهای بزرگتر قرار داد.
مسیرهای تجاری امن
چتر حمایتی چنگیزخان که از آن به عنوان «دوران صلح مغولی / Pax Mongolica» نیز تعبیر میشود، سایر امور همچون تجارت و بازرگانی در داخل مرزهای امپراتوری را هم شامل میشد.
در حدی که برخی روایتهای تاریخی نقل میکنند که یک دوشیزه با در اختیار داشتن قطعهای طلا روی سر خود میتوانسته بدون ترس در سراسر قلمرو بگردد و بچرخد.
حقوق زنان
یکی از نتایج مستقیم امپراتوری چنگیزخان این است که حدود ۱۶ میلیون از مردان زنده جهان مستقیما از تیره او هستند. به عبارتی برای او خیلی عادی بود که زنان بسیاری را از سرزمینهای مغلوب به اختیار بگیرد.
البته قطعاً او خودش به شخصه با زنان مهربان نبود.
اما سیاستهای اجتماعی او از حقوق زنان حمایت کرد و تا به امروز بر نقش زن در جامعه مغولستان تأثیر گذاشته است.
اگرچه زنان در فرهنگ مغول هنوز تابع مردان بودند، اما نسبت به سایر تمدنهای آن زمان کمتر مطیع بودند. در واقع سرقویتی بیگی، همسر یکی از پسران چنگیز، مشاور مورد اعتمادی بود که نقش مهمی در حفظ امپراتوری او داشت.
source
سئو سایت