به گزارش  گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مهدی میرزایی ازندریانی» رزمنده لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) در دوران دفاع مقدس، است که در کتاب «زندگی در کمین» به بیان خاطرات خود از عملیات والفجر ۲ پرداخته است، این کتاب از مجموعه تولیدات مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدت‌های سپاه است که «حسن یعقوبی» آن را به رشته تحریر درآورده است. در آستانه سالروز عملیات والفجر ۲ بخش‌هایی از این کتاب را می‌خوانید:

نقش مهم حسین همدانی و علی شادمانی در عملیات والفجر ۲

قرار بود برای اجرای عملیات والفجر ۲ یگان‌مان را به منطقه حاج عمران برسانیم. چون تداوم عملیات در جبهه‌های جنوب امکان‌پذیر نبود، عملیات والفجر ۲ در شمال غرب اجرا شد.

هدف از این عملیات، تصرف ارتفاعات مشرف بر پیرانشهر و پادگان آموزشی جلدیان ارتش و روستا‌های اطراف بود؛ زیرا این مناطق در زیر دید و تیر ارتش بعث عراق قرار داشت و تردد برای اهالی منطقه و رزمندگان، همراه با خطر بود.

منطقه عملیاتی دو ارتفاع مهم داشت: یکی تمرچین و دیگری قمطره. پیرانشهر در پایین این ارتفاعات قرار داشت. مردم شهر همواره زیر گلوله‌باران واحد توپخانه‌ای دشمن بودند و روز‌های سختی را سپری می‌کردند. همچنین این منطقه به معبری برای نفوذ عناصر ضدانقلاب تبدیل‌شده بود که با ارتش بعث عراق همکاری می‌کردند و معمولاً با اجرای کمین در جاده‌های مواصلاتی، در پی ضربه زدن به رزمندگان اسلام بودند.

با موفقیت در عملیات والفجر ۲ و تصرف این دو ارتفاع مهم، هم شهر و هم پادگان و هم جاده‌های مواصلاتی، از خطر توپ‌خانه‌های دشمن، تا حد زیادی در امان می‌ماندند و مهم‌تر اینکه راه ارتباطی ضدانقلاب به داخل کشور، در این منطقه مسدود می‌شد.

این اولین بار بود که تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) قصد داشت در عملیاتی آفندی و مهم شرکت کند. برای همه ما مهم بود که توانایی‌های تیپ را به مسئولان و فرماندهان ارشد نظام نشان دهیم.

استقبال باشکوه از رزمندگان اسلام در نقده

حرکت از سرپل ذهاب به سمت اسلام‌آباد غرب آغاز شد. طول ستون به هفت کیلومتر می‌رسید. وقتی به پادگان سنندج ارتش رسیدیم، در یکی از پادگان‌های ارتش مستقر شدیم تا شب در آنجا استراحت کنیم. به دستور فرماندهی تیپ، کسی حق خروج از پادگان را نداشت؛ چون ممکن بود از سوی عناصر ضدانقلاب مورد سوءقصد قرار بگیرد.

روز بعد پس از نماز صبح و صرف صبحانه، دوباره ستون به راه افتاد. در نقده، استقبال باشکوه و کم‌نظیری از ما انجام شد که در شادابی و افزایش روحیه نیرو‌های تیپ تأثیرگذار بود. یک هفته در ورزشگاه نقده بودیم و مردم آن شهر بسیار به ما لطف و محبت کردند.

در چادر فرماندهی تیپ، جلسه‌ای با فرمانده گردان‌ها و واحد‌ها برگزار بود. چادر گروهان را به سمت چادر فرماندهی ترک کردم. همه فرمانده گردان‌ها و گروهان‌ها و برخی از مسئولان واحد‌ها آمده بودند.

حاج حسین همدانی کلیاتی را از منطقه عملیاتی برای ما شرح داد و قرار شد در منطقه عملیات، روی جزئیات طرح مانور، بیشتر صحبت شود. فرمانده تیپ روی حفاظت گفتار خیلی تأکید کرد و گفت که فعلاً اطلاعات زیادی به نیرو‌ها ندهید.

با خوشحالی چادر فرماندهی را ترک کردم. همین‌که وارد چادر گروهان شدم، دوستان نزدیکم از فرماندهان دسته‌ها، مرا سؤال‌پیچ کردند. من هم با پرهیز از بیان جزئیات جلسه، فقط گفتم: باید بریم به منطقه عمومی حاج عمران. بعد تأکید کردم نباید دراین‌باره حرفی بزنید.

از این مرحله به بعد، انتقال نیرو‌ها به‌صورت گردان به گردان به منطقه انجام می‌شد. توی کامیون‌ها، بچه‌ها سرود یا نوحه می‌خواندند و گاهی باهم شوخی می‌کردند. سرانجام به منطقه رسیدیم. فرماندهی تیپ ۳۲ انصار الحسین (ع) نزدیک منطقه عملیاتی که از پوشش و استتار مناسبی برخوردار بود، یک قرارگاه تاکتیکی احداث کرد و نیرو‌های ما نا شروع مرحله دوم، آنجا استقرار یافتند.

قولی که شهید همدانی از رزمندگان گرفت

مرحله اول عملیات، ۲۹ تیرماه ۱۳۶۲ آغازشده بود و رزمندگان پیروزی‌های بزرگی به دست آورده بودند. مرحله دوم عملیات، به خاطر صعب‌العبور بودن مسیر، با کمی تأخیر انجام شد.

سیزدهم مرداد، نیرو‌های گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل العباس (ع) با هلی‌کوپتر به منطقه هلی برد شدند. باید جایی وارد عمل می‌شدند که در مرحله اول عملیات والفجر ۲، تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) عمل کرده و پاتک‌های دشمن را دفع کرده بود.

با پایان مرحله اول، رزمندگان به تحکیم مواضعشان به‌خصوص در ارتفاعات مهم کله‌قندی و کدو و تپه شهدا و ارتفاعات کله اسبی پرداخته بودند. فرمانده تیپ، حاج حسین همدانی با حضور در جمع نیرو‌ها تأکید کرد که باید با تمام توان به دشمن حمله کنید. او ضمن شرح اهمیت منطقه و عملیات، قول گرفت که همراه سایر یگان‌ها، عملیاتی پیروزمندانه را پشت سر بگذاریم.

در یکی دو روزی که در قرارگاه تاکتیکی کنار رودخانه‌ی داخل جنگل بودیم، یک‌بار، دو هواپیمای جنگنده عراقی حوالی آنجا را بمباران کردند که خوشبختانه صدمه‌ای به نیرو‌های ما وارد نشد.

هدف عملیات بسیار مهم بود. اگر در این عملیات ارتفاعاتی، چون کدو، کله‌قندی، تپه شهدا، ارتفاعات ۲۰۱۹، ۲۵۱۹ و ۲۵۰۴ را می‌گرفتیم، کاملاً بر شهر‌های رواندوز و چومان مصطفی مسلط می‌شدیم.

 ۱۴ مرداد ۱۳۶۲ وارد عملیات شدیم. ما در محور وسط عمل می‌کردیم و گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل ملایر به فرماندهی حاج محسن زمانی در محور چپ داخل تنگه و گردان ۱۵۵ در جناح راست عمل می‌کرد.

گرفتار شدن در میدان مین و کمین دشمن

 عملیات را آن شب شروع کردیم؛ اما یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد. بلدچی که باید ما را از معابری بدون خطر عبور می‌داد تا به نزدیک‌ترین نقطه به دشمن برسیم؛ احتمالاً به دلیل نداشتن آشنایی دقیق با منطقه استقرار دشمن، ما را به مسیری اشتباه هدایت کرد. ناگهان تعدادی از نیرو‌های گردان در میدان مین گیر افتادند و عده‌ای دیگر در محاصره سنگر‌های کمین دشمن گرفتار شدند. در معرض دید دشمن قرار گرفتیم. تعداد زیادی از نیرو‌های گردان داخل میدان مین رفتند یا با تیربار سنگر‌های کمین دشمن مجروح یا شهید شدند.

 از همه طرف نیرو‌ها در محاصره تیربار‌ها بودند. چند تن از فرماندهان هم شهید یا مجروح شده بودند. شهید ایرج چنگیزی؛ فرمانده گروهان ۱، شهید محمد حاجلوئی؛ قائم‌مقام گردان، محمد شهبازی فرمانده گروهان ۲، علی بیات؛ فرمانده یکی از دسته‌های گروهان ۳ که من معاونش بودم، مسعود شیرازی؛ آرپی‌جی زن شجاع گروهان و محمد ترکمان؛ از نیرو‌های اطلاعات به شهادت رسیدند.

در چنین اوضاعی، حفظ سازمان نیرو‌ها در آن تاریکی شب آن‌هم در منطقه کوهستانی بسیار دشوار بود. بااین‌حال، فرمانده گردان حاج رضا مستأجری با کمک فرماندهان گروهان توانست نیرو‌ها را به‌سوی سنگر‌های کمین برای انهدام آنها هدایت کند. این تدبیر نتیجه داد

نیرو‌ها مردانه جنگیدند. حتی نیرو‌هایی از گردان ۱۵۱ مسلم بن عقیل که بچه‌های شهرستان ملایر بودند، بیش از مأموریت خودشان پیشروی کردند؛ اما، چون بین گردان‌های تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) و سایر یگان‌های عملیاتی هماهنگی کامل ایجاد نشده بود نتوانستند در همان بخشی که پیشروی کرده بودند، استقرار یابند. به‌ناچار به عقب برگشتند. تعدادی شهید در منطقه جا ماند که شب بعد، برادرم رضا محمد همراه حسین‌علی مرادی و عباس جریان، آنها را به عقب منتقل کردند.

موفقیت عملیات با تدبیر شهیدان حسین همدانی و علی شادمانی

این پایان ماجرا نبود. با تدبیر و درایت فرمانده تیپ؛ حاج حسین همدانی و مسئول محور که در این عملیات سردار حاج علی شادمانی جانشین تیپ ۳۲ انصار الحسین (ع) استان همدان بود و نقش مؤثری در این عملیات داشت و همچنین حاج جعفر مظاهری که پیوسته با فرماندهان گردان‌ها در تماس بودند، نیرو‌ها به عقب هدایت شدند و با سازمان‌دهی مجدد، عملیات را ادامه دادند.

حاج حسین همدانی تأکید داشت چنانچه عملیات را ادامه ندهیم، عراقی‌ها با روشن شدن هوا نیروی بیشتری به منطقه عملیاتی می‌آورند و در این صورت امکان پاتک گسترده آنها و وجود دارد.

نیرو‌های تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) با جدیت بیشتر حمله کردند. ساعت ده صبح، گردان ۱۵۳ به فرماندهی محسن عینعلی توانست ارتفاع کله‌قندی را تصرف کند و به دنبال آن، گردان ۱۵۴ ارتفاع ۲۵۱۹ را به تصرف خود درآورد و نیرو‌های عراقی مجبور به عقب‌نشینی شدند.

موفقیت عملیات با تصرف ارتفاع کله‌قندی رقم خورد؛ چون سازمان دشمن به هم خورد و از آتش عراقی‌ها روی سایر نیرو‌ها کاسته شد و بقیه گردان‌ها راحت‌تر توانستند از این ارتفاعات سخت بالا بروند و آن را تصرف کنند.

من با نیروها، با تیربار و آرپی‌جی، به سمت سنگر‌های کمین عراقی‌ها هجوم بردیم. بعد از تثبیت مواضع، اوضاع تدارکات و مهمات رسانی بهتر شد و سرعت بیشتری گرفت.

 عراقی‌ها تلاش کردند مناطق ازدست‌رفته را پس بگیرند و در طول یک هفته، چند پاتک انجام دادند. آنها سه بار سعی کردند روی ارتفاعات کله اسبی و کدو، نیرو هلی‌برد کنند؛ ولی موفق نشدند. نیرو‌های لشکر ۳۳ المهدی (عج) شیراز، یک فروند هلی‌کوپتر آنها را سرنگون کردند.

پس از عملیات، یک هفته برای تثبیت خط، در موضع پدافندی به سر بردیم تا اینکه با ورود نیرو‌های تازه‌نفس تیپ، به‌تدریج ما را به مرخصی فرستادند.

 انتهای پیام/ 119

source

توسط jahankhabari.ir