تاریخ دیپلماسی بین‌الملل صحنه‌های نمایش تراژدی کم ندارد؛ نمایشی که بازیگران آن گاه با نقاب دوستی، خنجر خیانت را پنهان می‌کنند. برجام نیز یکی از همین صحنه‌های عبرت‌آموز بود؛ توافقی که از ابتدا نه بر اساس محاسباتی پایدار، که بر پایه اعتمادی کاذب شکل گرفت. امروز، با تهدید غرب به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه»، آخرین پرده این نمایش به صحنه می‌آید. اما این پایان ماجرا نیست، بلکه آغاز فصل جدیدی از بیداری است. 
برجام، همچون نهالی نوپا در خاک سیاست ایران کاشته شد، با این وعده که شاخه‌هایش سایه صلح و میوه‌هایش طعم رفاه را به ارمغان آورد. اما در گذر زمان، این نهال که با امید‌های بلند آبیاری شده بود، به درختی بدل شد که ریشه‌هایش در سراب اعتماد به غرب فرو رفت و میوه‌هایش، نه شیرین، بلکه تلخ و مسموم از کار درآمدند. در تابستان امسال، ملت ایران به نظاره این باغ نشسته‌اند که جز خار و خس، تجاوز و افزایش تعدی ثمری برایشان به بار نیاورده است؛ باغی که محصولش بمب‌های سنگرشکن و ترور‌های بی‌رحمانه بود. تلخی این میوه را کودکان، همسران و بهترین مردان این سرزمین به جان خریدند. مدعیان برجام با شعار «بگذارید این درخت میوه بدهد»، فضایی از امیدواری کاذب را ایجاد کردند، اما واقعیت خیلی زود خود را نشان داد. اولین میوه این توافق، خروج یکجانبه امریکا بود که ثابت کرد واشینگتن نه به تعهدات بین‌المللی پایبند است و نه به حقوق ایران احترام می‌گذارد. پس از آن، ناکارآمدی مکانیسم اینستکس برای دور زدن تحریم‌ها، عقب‌افتادگی برنامه هسته‌ای ایران، تشدید تحریم‌ها و حملات نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هسته‌ای کشور نشان داد که غرب نه تنها متعهد نبود، بلکه از هر فرصتی برای افزایش فشار استفاده کرد. 
اکنون، اروپا چونان حاکمی که شمشیر را بالای سر محکوم آویخته، با تهدید به فعال‌سازی «مکانیزم ماشه»، سایه شوم تحریم‌های سازمان ملل را دوباره بر ایران افکنده است. این تهدید، در حالی است که ایران، در میدان دیپلماسی ­به تعهداتش پایبند­ بود، اما غرب همانند بازرگانی که جنس بنجل می‌فروشد، از پیمان‌شکنی ابایی ندارد. مکانیزم ماشه، آخرین میوه تلخ این درخت، نشان می‌دهد که برجام به جای سپر خود به چماقی در دست دشمن بدل شده است. 
حالا در آستانه پایان عمر برجام، غرب با تهدید به فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» می‌خواهد آخرین ضربه را وارد کند. این مکانیسم در واقع ابزاری است که از ابتدا در دل برجام کار گذاشته شد تا در صورت نیاز، تمام تحریم‌های شورای امنیت یک‌جا بازگردد. این یعنی نه تنها غربی‌ها به تعهدات خود عمل نکردند، بلکه قصد دارند با یک تصمیم یکجانبه، ایران را تحت شدیدترین فشار‌ها قرار دهند. 
برجام به ما آموخت که اعتماد به غرب، خطایی راهبردی است. تاریخ نشان داده که غرب فقط به منافع خود می‌اندیشد و هر توافقی را در لحظه مناسب زیر پا خواهد گذاشت. درس بعدی این است که قدرت چانه‌زنی، در گرو اقتدار داخلی است. آنجا که اقتصاد مقاومتی و پیشرفت علمی وجود داشته باشد، دشمن جرئت تحریم و تهدید را نخواهد داشت. پند دیگر این است که دیپلماسی بدون پشتوانه مقاومت، محکوم به شکست است. برجام زمانی می‌توانست موفق باشد که ایران از موضع قدرت وارد مذاکره می‌شد که بحمدالله راهبرد امروز نظام، ورود با دست پر در میدان دیپلماسی و میدان نظامی است. امروز، ایران باید با تکیه بر چند اصل، مسیر جدیدی را در پیش بگیرد. اصل تقویت اقتصاد درون‌زا، به معنای کاهش وابستگی به نفت و توسعه صنایع دانش‌بنیان، اهرم فشار دشمن را بی‌اثر می‌کند. اصل بعدی افزایش قدرت بازدارندگی است. هرچه توان دفاعی و هسته‌ای ایران بیشتر باشد، دشمنان کمتر جرئت تهدید خواهند داشت. اصل دیگر دیپلماسی هوشمند است؛ مذاکره نه از موضع ضعف، که از موضع قدرت و با تعیین خطوط قرمز روشن می‌تواند اهداف راهبردی کشور را محقق سازد. 
برجام به یکی از بزرگ‌ترین ناکامی‌های سیاست خارجی ایران تبدیل شده، اما این پایان ماجرا نیست. آنچه باقی می‌ماند، تجربه‌ای گرانبها است که ثابت می‌کند راه سعادت ملت ایران، نه در اتکا به دشمنان، که در اعتماد به توان داخلی و مقاومت است. آخرین میوه برجام، شاید تلخ باشد، اما بذر‌های امیدی که امروز در خاک این سرزمین کاشته می‌شود، فردایی روشن را نوید می‌دهد.

source

توسط jahankhabari.ir