آفتاب‌‌نیوز :

محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا نوشت: ملانصرالدین اسبی داشت که از دوران جوانی با او روزگار گدرانیده بود و پیری و ناتوانی از سرو رویش می‌ریخت. بر اثر حوادث، پای چپش لنگ و چشم راستش کور شده بود. با اینحال ملانصرالدین طمع کرده‌بود از فروش آن پولی ولو ناچیز به دست آورد.

تصمیم گرفت اسب را به بازار مال‌فروش‌ها (محل خریدوفروش چهارپایان) ببرد تا بلکه خریداری پیدا شود و چنددیناری عایدش گردد.

اول بازار، دلالی را دید و به او سفارش کرد اسب را برایش بفروشد. دلال نگاهی به اسب کرد و دلش برای ملانصرالدین سوخت. هرچه به اسب نگاه کرد جز نقص و ضعف در آن چیزی ندید.

با این‌حال شروع کرد به جار زدن که ایهاالناس اسبی دارم رهوار و پرکار و زیبا. رهگذران وقتی حال نزار اسب را می‌دیدند و تبلیعات چاخان دلال را می‌شنیدند پوزخندی می‌زدند و رد می‌شدند.

ملانصرالدین، اما حال دیگری داشت. مجذوب تبلیغ دلال و عاشق اسب شده بود. با خود گفت اگر این اسب اینهمه حسن و توان ندارد، چرا خودم نخرمش؟! مقداری پول به دلال داد و افسار اسب را گرفت و روانه خانه شد. دلال هم خرسند بود از معامله‌ای که کرده!

می‌گویند در مثل مناقشه نیست. این روز‌ها اسبی ناتوان و ازکارافتاده را زین کرده‌اند و می‌خواهند به ملت قالب کنند.

خب بزرگواران! اگر این اسب زین‌کرده به درد می‌خورد چرا زیر بار دولت سیزدهم لنگ می‌زد و داشت می‌مرد؟ 

اینکه تبلیعش را می‌کنید آقای سعیدجلیلی سوارش شد و با دروغ و تهمت بستن به حریف خواست ان را بتازاند، اما نشد که نشد.

ان‌ها که ویژگی‌های این اسب زین‌کرده را می‌دانستند اگر زبان می‌گشودند و واقعیت‌ها را می‌گفتند، رای آقای جلیلی به یک سوم عددی که اعلام شد، نمی‌رسید.

بدتر اینکه چندصباح دیگر وقتی معلوم شود این اسب تکیده ناتوان فکسنی حتی عرضه روی پای خود ایستادن را هم نداشت، مردم به دلالانی که این روز‌ها برایش تبلیغ می‌کنند، هرچه حرف منشوری بلد باشند خواهند گفت! هرچند که همین حالا هم میلیون‌ها نفر از رای به جلیلی پشیمانند.

جا دارد زین‌کنندگان اسب خیالی، برای حفظ آبروی خود، اسب شان را برگردانند.

source

توسط jahankhabari.ir