کشور عراق با برخورداری از مرز مشترک طولانی و همچنین اشتراکات و مشابهتهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی با سوریه، به نظر میرسد از تحولات سوریه تأثیرپذیری بالایی دارد. از این رو، در دوران جنگ نیابتی داعش، دو کشور به عنوان هسته اصلی و مرکز اجرای این جنگ کثیف و خطرناک امریکایی-صهیونیستی در نظر گرفته شده بودند.
البته در آن دوران حضور ائتلاف امریکایی-اروپایی هم به بهانه مبارزه با داعش در عراق و سوریه پیشبینی شده بود که وجود پایگاههای امریکایی در خاک عراق و سوریه، یادگار آن دوران سیاه به حساب میآید. جالب اینکه با وجود این پایگاه هنوز هستههای عملیاتی داعش نیز در این مناطق حضور داشته و فعال هستند.
به دنبال فروپاشی دولت بشار اسد با حمله مسلحین ائتلافی با جولانی که موجب اشغال بخشهای زیادی از خاک سوریه به دست رژیم صهیونیستی و همچنین انهدام و نابودی داراییهای راهبردی آن شد، صهیونیستها و امریکاییها فشار سنگینی را به دولت عراق برای انحلال حشدالشعبی و گروههای مقاومت مردمی عراق وارد کردند تا به تصور خود، همزمان با بستن جبهه سوریه علیه رژیم صهیونیستی، خیال خود را از دفاع مقاومت عراقی از مظلومان غزه و آرمان آزادی فلسطین در این کشور هم راحت کنند، چرا که آنان به درستی از نقش نیروهای مردمی در مقابله با داعش و شکست آن در سوریه و عراق آگاه بوده و عدم حضور این نیروها را در فروپاشی سریع دولت بشار اسد در حمله ائتلاف مسلحین با محوریت تحریرالشام و هدایت محمد جولانی بسیار موثر میدانستند.
از این رو، به بهانههای واهی و با استفاده از فضای هراس پدید آمده از تحولات سوریه که حمله همزمان ارتش رژیم صهیونیستی به اراضی این کشور در منطقه جولان به آن ابعاد روانی سنگینی هم میداد، با تهدید عراق، ضرورت انحلال گروههای مقاومت مردمی و حشدالشعبی را به عنوان شرط خودداری از حمله به عراق مطرح میکردند.
متأسفانه برخی از عناصر و چهرههای سیاسی ضعیف النفس یا احتمالاً مزدور هم در این بین به ضرورت چنین اتفاقی برای کنار نگه داشتن عراق از این بحران، با این خط امریکایی-صهیونی همراه شده و اجرای آن را به دولت عراق توصیه و سخن از ضرورت آن برای حفظ امنیت عراق و اجتناب از جنگ در این شرایط شکننده به میان میآوردند.
به طور همزمان، همین خط القایی و فشار متوجه مرجعیت در عراق نیز شده بود و وقیحانه فتوای انحلال گروههای مقاومت و حشدالشعبی را از آیتالله سیستانی هم مطالبه میکردند، چرا که یکی از عوامل و زمینههای شکلگیری حشدالشعبی در عراق و دوران جولان داعشیها، فتوای جهاد مرجعیت بود که انگیزه اصلی نیروهای مردمی برای پیوستن به حشدالشعبی به حساب میآمد.
بدیهی است در صورت موفقیت این خط فشار که از بیرون هدایت و در داخل حمایت میشد، زمینه انحلال حشدالشعبی فراهم میشد و این نیروی مردمی عراق سرنوشتی شبیه نیروهای دفاع وطنی سوریه پیدا میکرد، نیرویی که غیبت آن در میدان تحولات اخیر سوریه نه تنها مانعی بزرگ را از سر راه مسلحین برای اشغال دمشق و سرنگونی حکومت حذف میکرد، بلکه آسودگی خیال رژیم صهیونیستی برای جولان در سوریه در شرایط خلأ قدرت و نبود هستههای مقاومت مردمی را فراهم و به سرعت پیشروی صهیونیستها در سرزمین سوریه کمک کرده بود. اما این طرح خطرناک در عراق به سرانجام نرسید و نه تنها مشاور پیشنهاددهنده انحلال گروههای مقاومت به نخستوزیر مجبور به کنارهگیری شد بلکه حضرت آیتالله سیستانی نیز چنین فتوایی صادر نکردند و طراحان بیرونی و حامیان داخلی آن، تیرشان به سنگ خورد.
چنین پدیدهای نشاندهنده این واقعیت است که با وجود تشابه در برخی عوامل و زمینهها بین سوریه و عراق، اما تفاوتهایی نیز وجود دارد که مانع تکرار یک طرح یا الگو در این کشورها و تبدیل یک پدیده به سلسلهای از پدیدهها و شکلگیری روندی دلخواه امریکاییها یا صهیونیستها بشود.
از این رو سرمستی و توهم امریکایی-صهیونیستی برای عملیات زنجیرهوار علیه سایر کشورها و اضلاع مقاومت با الهامگیری از مدل پیاده شده در سوریه، در صحنه عمل و واقعیت حبابی بیش نبوده و کارایی و کاربردی جز دلخوشی کودکانه نخواهد داشت.
برعکس، جنایتهای صورت گرفته علیه مردم و کشور سوریه موجب شکلگیری کینه و خشمی مقدس علیه امریکا و رژیم صهیونیستی خواهد شد که، چون بومرنگی حرفهای به سمت خود جنایتکاران برگشت خواهد کرد و به مدلی برای عبرتآموزی خودشان تبدیل خواهد شد.
source