داستان ترور قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارد، از زمانی که قابیل، هابیل را به قتل رساند. از آن پس، قابیلیان که نتوانستند در برابر عظمت و شرافت هابیلیان مقاومت کنند، به شیوههای ناجوانمردانه دست به ترور زدند و خون بیگناهان را ریختند. در تاریخ انقلاب اسلامی ایران نیز، خط ترور پدیدهای جدید نیست و عمر آن به اندازه عمر انقلاب اسلامی است. از همان روزهای نخست، تروریستها تلاش کردند با حذف فیزیکی یاران امام خمینی، او را در مدیریت انقلاب تنها بگذارند.
نکته قابل توجه این است که دشمنان این ملت هرگاه نتوانستهاند به صورت مستقیم با جمهوری اسلامی و مردم ایران مقابله کنند، از کثیفترین و ناجوانمردانهترین روشها استفاده کردهاند که شاید مهمترین آنها ترور باشد. در ابتدای انقلاب، زمانی که نتوانستند در عرصه فکری با نظام اسلامی رقابت کنند، به سراغ ترور رفتند و آیتالله شهید مرتضی مطهری، ایدئولوگ بزرگ انقلاب، را به شهادت رساندند. در ادامه این روند، شخصیتهای برجستهای مانند دکتر مفتح، دکتر بهشتی و برخی از ائمه جمعه یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
در کنار ترور شخصیتهای برجسته انقلاب، ترورهای کور نیز با هدف ایجاد رعب و وحشت در جامعه انجام میشد. مردم ایران تابستان سال ۱۳۶۰ را فراموش نکردهاند، زمانی که گروهک منافقین پس از شکست در عرصه سیاسی و ناتوانی در جلب حمایت مردم، به اسلحه متوسل شدند و بیش از ۱۷ هزار شهروند بیگناه را به شهادت رساندند. این اقدامات وحشیانه تنها از گروهکی واداده و به بنبست رسیده قابل انتظار بود.
قضات و بزرگان دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نیز همواره در معرض ترور گروههای تروریستی بودهاند، چراکه دستگاه قضایی ایران بسیاری از جنایتکاران این گروهها را به سزای اعمالشان رسانده است. در این مسیر، خون ۷۷ قاضی و ۳۰۰ عضو دستگاه قضایی کشور به ناحق ریخته شده است. از جمله این شهدا میتوان به آیتالله بهشتی، شهید علی قدوسی، شهید موسی نوری قلعهنو و شهید اسدالله لاجوردی اشاره کرد. اخیراً نیز نام دو شهید بزرگوار، حجتالاسلام علی رازینی و محمد مقیسه، به این فهرست اضافه شده است.
بدون شک، همانطور که در گذشته گروهک منافقین به عنوان ابزار دست بیگانگان عمل میکردند، امروز نیز در خدمت استکبار جهانی، ترور دو قاضی انقلابی را رقم زدهاند. این اقدام نشان میدهد که دشمنان جمهوری اسلامی بار دیگر از رویارویی مستقیم با نظام و مردم ایران ناتوان شدهاند و به ترور روی آوردهاند. این موضوع باید هشدار جدی برای مسئولان امنیتی باشد، به ویژه پس از شکست رژیم صهیونیستی در غزه، که ممکن است برای جبران این شکست، تروریستهای خود را در منطقه فعال کند.
در کنار ترور فیزیکی، دشمنان تلاش میکنند با جنگ شناختی و تبلیغات رسانهای، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند و جنایتهای خود را توجیه کنند. در برابر این تلاشها، باید هوشیار بود و اجازه نداد که قاتلان به جای شهیدان قرار گیرند. ترور این دو قاضی شجاع و وارسته نه آغاز این خط ترور است و نه پایان آن. در این میان، وجدان عمومی جامعه باید مراقب باشد تا در دام تبلیغات رسانهای نیفتد و اجازه ندهد که قاتلان به عنوان فاتحان میدان معرفی شوند.