از همان ابتدای آغاز بمباران غزه، بسیاری معتقد بودند که حماس با عملیات طوفان الاقصی راهبرد اشتباهی را در پیش گرفته است. با افزایش تلفات زنان و کودکان، این دیدگاه تقویت شد و زمانی که غزه به طور کامل ویران شد، این باور بیش از پیش تثبیت گردید. حتی با شهادت فرماندهان برجسته حزبالله و سید مقاومت، برخی هرگز حاضر نشدند واژههایی مانند «پیروزی» یا «نصر» را در کنار مقاومت به کار ببرند. وقایع بعدی در سوریه نیز این دیدگاه را تکمیل کرد و به نوعی پرونده این نگرش را در نظر آنها بست.
اما حقیقت این است که این مقاومت یکی از پیروزمندترین مقاومتهای تاریخ بوده است. همانطور که در شعر آمده است: «غم چو بینی در کنارش کش چو عشق/ از سر ربوه نظر کن در دمشق». وقتی رنج و غم به سراغتان میآید، آن را مانند عشق در آغوش بگیرید، زیرا برای دیدن عظمت واقعی دمشق، باید از بالای تپه به آن نگاه کنید. این همان چیزی است که به آن «بصیرت» و دوراندیشی میگوییم. در گذشته، شهر دمشق به عنوان یکی از بزرگترین تمدنهای جهان شناخته میشد و وقتی کسی وارد آن میشد، به دلیل ساختار خاص شهر که در میان تپهها قرار داشت، تنها بخش کوچکی از آن را میدید. از همین رو، ضربالمثلی شکل گرفت که میگوید: از بالای تپه به دمشق نگاه کن تا حقیقت را ببینی! مولانا نیز در مثنوی از ما میخواهد که دردها و رنجها را بپذیریم، زیرا این همان عشق و محبت خداوند به بندگانش است. غم را مانند عشق در آغوش بگیرید و با بصیرت و آیندهنگری به آن بنگرید.
پیروزی به تعداد کشتهها یا ویرانهها نیست. پیروزی از آن کسی است که هرگز عقبنشینی نمیکند. به تانکهای اسرائیلی نگاه کنید که چگونه در ردیفی منظم سر خود را خم کرده و عقبنشینی کردند. به آن کابینه جنایتکار بنگرید که چگونه در تنگنا قرار گرفتهاند. به مردم غزه نگاه کنید که چگونه به سوی ویرانهها بازمیگردند! چرا به سوی ویرانهها میروید؟! مگر ویرانهها جای زندگی هستند؟! بله! ما بازمیگردیم تا گلهای پیروزی را بچینیم!
**سردبیر**