رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت روز مبعث رسول اکرم (ص) به موضوع استعمار و مراحل سهگانه آن اشاره کردند. ایشان تأکید کردند که اولین مرحله استعمار، غارت منابع طبیعی است. در این گزارش به اهمیت این مرحله از استعمار و تأثیر آن بر کشورها پرداخته میشود.
استعمار، به ویژه در دوران مدرن، یکی از ابزارهای اصلی قدرتهای بزرگ برای کنترل کشورها و ملتها بوده است. یکی از مراحل کلیدی این فرآیند، بهرهبرداری از منابع طبیعی کشورهاست که زمینهساز تسلط اقتصادی و سیاسی قدرتهای استعماری میشود. در این میان، ایالات متحده آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای برجسته در قرن بیستم و بیستویکم، نقش مهمی در استخراج و بهرهبرداری از منابع طبیعی کشورهای مختلف ایفا کرده است. تاریخ ایران نیز نمونهای آشکار از این نوع استعمار است، جایی که منابع غنی نفت و گاز این کشور بارها توسط قدرتهای خارجی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
آمریکا از زمان استعمار داخلی سرخپوستان تا نفوذ بینالمللی در قرن بیستم، همواره به دنبال دسترسی به منابع طبیعی بوده است. در قرن نوزدهم، این کشور با سیاستهایی مانند خرید لوییزیانا و گسترش مرزهای غربی، به منابع طبیعی گستردهای مانند طلا، نقره و زمینهای کشاورزی دست یافت. این اقدامات اغلب با سرکوب جوامع بومی همراه بود.
با آغاز قرن بیستم، سیاستهای استعماری آمریکا فراتر از مرزهای این کشور گسترش یافت. کشورهای آمریکای لاتین، به ویژه کشورهای نفتخیز مانند ونزوئلا و مکزیک، به اهداف اصلی این سیاستها تبدیل شدند. شرکتهای آمریکایی مانند استاندارد اویل در این کشورها حضور یافتند و به استخراج نفت و دیگر منابع طبیعی پرداختند. این فرآیند اغلب با حمایت دولت آمریکا از دیکتاتورهای محلی همراه بود که در ازای حفظ قدرت، اجازه بهرهبرداری از منابع کشور خود را به شرکتهای خارجی میدادند.
در خاورمیانه نیز، ایالات متحده از دهه ۱۹۴۰ به دنبال دسترسی به منابع نفتی این منطقه بود. عربستان سعودی یکی از نخستین کشورهایی بود که تحت نفوذ شرکتهای نفتی آمریکایی قرار گرفت. قرارداد آرامکو در سال ۱۹۳۳ به این شرکت اجازه داد تا بهرهبرداری گستردهای از نفت عربستان داشته باشد. این روند در دهههای بعدی با مداخله نظامی و سیاسی آمریکا در کشورهای نفتخیز منطقه ادامه یافت.
ایران نیز به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع طبیعی غنی، همواره مورد توجه قدرتهای استعماری بوده است. نخستین نمونه بارز این استعمار، قرارداد دارسی در سال ۱۹۰۱ بود که به ویلیام ناکس دارسی، سرمایهدار انگلیسی، حق انحصاری بهرهبرداری از نفت ایران را اعطا کرد. این قرارداد سهم ایران از درآمد نفتی را به حداقل رساند و نمادی از غارت منابع طبیعی ایران توسط قدرتهای خارجی بود.
در دوران رضا شاه، تلاشهایی برای کاهش نفوذ خارجی در اقتصاد ایران صورت گرفت، اما با اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم، این روند معکوس شد. پس از جنگ، محمد مصدق به عنوان نخستوزیر ایران تلاش کرد با ملی کردن صنعت نفت، کنترل منابع طبیعی کشور را از دست شرکتهای خارجی خارج کند. این اقدام در سال ۱۳۳۰ (۱۹۵۱) به تصویب رسید، اما با مخالفت شدید بریتانیا و آمریکا مواجه شد.
در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳)، کودتای ۲۸ مرداد با حمایت سازمان سیا و سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6) به سرنگونی دولت مصدق انجامید. پس از این کودتا، قراردادهای نفتی جدیدی میان ایران و یک کنسرسیوم بینالمللی امضا شد که سهم قابل توجهی از درآمد نفتی ایران را به شرکتهای آمریکایی، بریتانیایی و دیگر شرکتهای غربی اختصاص داد. این روند نشاندهنده ادامه استعمار منابع طبیعی ایران توسط قدرتهای خارجی بود.
در دوران پهلوی دوم، حضور آمریکا در صنعت نفت ایران افزایش یافت. قراردادهای نفتی منعقدشده در این دوره، اگرچه نسبت به گذشته شرایط بهتری برای ایران داشتند، اما همچنان سهم بزرگی از ثروت نفتی کشور را به خارج منتقل میکردند. حمایت ایالات متحده از حکومت پهلوی نیز به ادامه این روند کمک کرد.
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نقطه عطفی در تاریخ کشور بود که به ملیسازی دوباره منابع طبیعی انجامید. پس از انقلاب، دولت ایران کنترل کامل منابع نفتی کشور را به دست گرفت و شرکتهای خارجی از صنعت نفت ایران حذف شدند. با این حال، ایالات متحده با تحریمهای اقتصادی و سیاسی تلاش کرد ایران را به انزوا بکشاند و دسترسی این کشور به بازارهای جهانی انرژی را محدود کند.