نقد فیلم «شمال از جنوب غربی» و بررسی رویکردهای نادرست در سینمای جنگ

گروه فرهنگی: سینمای جنگ همواره یکی از ژانرهای چالش‌برانگیز در تاریخ سینما بوده است. این ژانر نه تنها باید بتواند فضای پرتنش و پرحادثه نبردها را به تصویر بکشد، بلکه باید قادر باشد تا شخصیت‌ها، انگیزه‌ها و جهان درونی رزمندگان را نیز به درستی بازتاب دهد. فیلم «شمال از جنوب غربی» با ادعای پرداختن به جنگ و مبارزه، تلاش می‌کند تا با بهره‌گیری از صحنه‌های اکشن پرزرق‌وبرق و شخصیت‌های متعدد، مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. اما این فیلم در نهایت به دام کلیشه‌ها می‌افتد و با شخصیت‌های بی‌بُعد و اکشن‌های تکراری، نه تنها نتوانسته به عمق موضوع دست یابد، بلکه مخاطب را با سؤالات بی‌پاسخ و احساس کلافگی مواجه می‌کند. در این مقاله، به نقد فیلم «شمال از جنوب غربی» و بررسی کاستی‌های آن در بازنمایی جنگ و شخصیت‌ها می‌پردازیم.  

به گزارش بولتن نیوز، فیلم «شمال از جنوب غربی»، گرته‌بردار است، اما همین کار را هم بلد نیست به قاعده و مطابق نمونه‌های معمول انجام دهد. سودای فیلم «هالیوودی» ساختن دارد اما توانش را نه. پس با تعدد و ازدیاد کاراکترها، فیلم را شلوغ و با پناه بردن به هیاهوی اکشن، شلوغ‌بازی می‌کند. فیلم تا نیمه ظاهراً درباره جنگ با دشمن فرضی است! گویا چیزهای بسیاری هست که ما نمی‌دانیم. اصلاً معلوم نیست کی به کی است، چه گروهی علیه چه دسته‌ای هستند و ما باید با کدام‌شان همدلی و همراهی کنیم. ظاهراً همه عوامل در پیمانی شوم علیه مخاطب دست به دست هم داده‌اند تا با فضایی مغشوش و به غایت آشفته روبرو باشیم. حال آنکه ابهام و آشفتگی نه تنها تعلیق و التهاب نمی‌سازد، بلکه ضد خود را تولید می‌کند و به کلافگی و ملال می‌انجامد.  

«شمال از جنوب غربی»، با شخصیت‌هایش مثل سنگ‌های تیپاخوردهٔ رنجوری‌ برخورد می‌کند که وقت و بی‌وقت باید از شر یک یا چند نفرشان خلاص شد تا فیلم کمی خلوت‌تر شود، یا منفجر و لت‌وپارشان کرد تا مخاطب مرعوب اکشن گدازنده آن شود. شخصیت اما با لباس و گریم و ریش و سبیل ساخته نمی‌شود و از دیگری و دشمنش تمایز پیدا نمی‌کند. شخصیت ویژگی و بُعد می‌خواهد و در جریان فیلم به میانجی کنش‌هایش شکل می‌گیرد. در «شمال از جنوب غربی»، نحوه عمل و خشونت انقلابی‌ها‌ با چپ‌ها هیچ‌ فرقی ندارد. شباهت‌هایشان از تفاوت‌هایشان بیشتر و برجسته‌تر است. رجوع شود به صحنه‌ای که پسر جوان انقلابی، با سبعیت چاقو را در دست پیرمرد کافه‌چی‌ (که از قماش چپ‌هاست) فرو می‌کند.  

فیلم بین خشونت و رمانتی‌سیزم‌ در رفت‌و‌آمد است که البته دو سر یک طیف و دو روی یک سکه هستند. صحنه شهادت یحیی‌ را بیاد بیاورید. دایی،‌ جنازه‌اش را در آغوش گرفته و با حسرت می‌گوید دخترم را از من خواستگاری‌ کرده بود اما بله را از من نشنید. بعد فرمانده یک حلقه دست یحیی می‌کند. همزمان ما صدای کِل کشیدن زنانی را می‌شنویم که در صحنه غایب هستند. تصویر هم اسلوموشن می‌شود، به علاوه مقادیر قابل توجهی اشک و موسیقی غمناک؛ منطق فیلم‌هندی.  

در نهایت صفت بارز «شمال از جنوب غربی» این است که بر وفور اکشن بنا شده؛ با کلی تعقیب و گریز و زدوخوردهای وقت و بی‌وقت. در پرحوصله برگزار کردن صحنه‌های درگیری و تیر و ترقه‌هایی‌ که از دو طرف به سمت هم پرتاب می‌شود، می‌توان ذائقه و تمایل و تم اصلی فیلمساز را یافت. سینمای جنگ ما کِی قرار است از شر این وسوسه‌ها خلاص شود؟ اکشن، پوک است و نمی‌تواند جهان درونی رزمنده‌ها و بسیجی‌های ما را بسازد و نحوه عمل و بود و نمود آنها را کشف و معنا کند. با این حساب، «شمال از جنوب غربی» ربطی به جنگ ما و آدم‌های جنگ ما ندارد. خصوصاً نیمه دوم فیلم که بر مقدار معتنابهی بُکُش بُکُش به قصد تهییج مخاطب و ترشح آدرنالین استوار است. خدا قبول کند!  

فیلم «شمال از جنوب غربی» با وجود تلاش برای ارائه یک اثر پرحادثه و پرتنش، در نهایت به دام کلیشه‌ها و اکشن‌های تکراری افتاده است. شخصیت‌های بی‌بُعد و فضای مغشوش فیلم، نه تنها نتوانسته‌اند مخاطب را با خود همراه کنند، بلکه احساس کلافگی و ملال را به جای تعلیق و التهاب ایجاد کرده‌اند. سینمای جنگ نیازمند نگاهی عمیق‌تر به شخصیت‌ها و جهان درونی رزمندگان است، نه اکشن‌های پوک و صحنه‌های پرزرق‌وبرق. شاید زمان آن رسیده باشد که سینمای جنگ ایران از این وسوسه‌ها فاصله بگیرد و به سراغ روایت‌های اصیل و تأثیرگذار برود.

source

توسط jahankhabari.ir