بیاخلاقی، انسان را به کالبدی بیروح تبدیل میکند، حتی اگر نفس بکشد و راه برود. فرد بیاخلاق، حتی اگر دیندار باشد، به روح دین دست نمییابد و اعمالش به زندگی مومنانه ختم نمیشود. این موضوع تنها به رابطه انسان و اخلاق محدود نمیشود، بلکه در نسبت جامعه و اخلاق و حتی انقلاب و اخلاق نیز همین قاعده حاکم است. بر این اساس میتوان گفت که اگر انقلاب اخلاقی نبود، هرگز به نتیجه نمیرسید و در همان ابتدا متوقف میشد، چه رسد به اینکه بتواند نظامی با شناسنامه ۲۵۰۰ ساله را سرنگون کند.
اگر بداخلاقی بر جریان غالب میشد، قطعاً در برابر اراده و قدرت طاغوت شکست میخوردیم. اما انقلاب به دلیل حرکت در مدار اخلاق به پیروزی رسید. یاران نزدیک امام خمینی (ره) از اخلاقمدارترین افراد زمان خود بودند. انقلاب، همراه با امام، شخصیتی مانند شهید بهشتی را داشت که با صراحت و ایمان، هر انحرافی را اصلاح میکرد. او حتی از سخنان نابجا درباره افراد نابجا نیز پرهیز میداد، از خبرسازی و آمارسازی درباره شهدا جلوگیری میکرد و اجازه نمیداد حرمت دیگران بیحق شکسته شود. او اولین مدافع مخالفان خود بود.
داستانهای مربوط به ظرفیتهای او در عین نقد دشمنانش نیز زبانزد است. در کنار امام، شخصیتی مانند شهید مطهری حضور داشت که ناحق را با تندترین زبان نقد میکرد، حتی اگر با نیت حق بیان شده باشد. او نه تنها بر تحریفهای واقعه عاشورا فریاد میزد، بلکه بر تحریفهای زمان خود نیز اعتراض میکرد. امام و یارانش به اخلاق پایبند بودند و نسبت به حدود و ثغور جریانات، غیور و حساس بودند.
در حقیقت، اخلاق علت اصلی شکلگیری انقلاب بود و قطعاً علت ماندگاری و حفظ آن نیز باید از همان جنس باشد. امروز نیز ما به منطق شهید بهشتی و شهید مطهری نیاز داریم، نه افرادی که هر تهمت و دروغی را به مخالفان نسبت میدهند. نه کسانی که دفع حداکثری را جایگزین جذب حداکثری میکنند و سعی میکنند تا جایی که میتوانند افراد را از قطار انقلاب خارج کنند. نه کسانی که با روشهای نادرست، برای حذف رقیب، هر سخن ناصوابی را با نیت صواب بر زبان میآورند.
این رفتارها با انقلاب و روش امام خمینی (ره) و جانشینان شایستهاش که بر جذب حداکثری و دفع حداقلی تأکید داشتند، بیگانه است. منطق انقلاب، اخلاق، صداقت و صراحت بود. اما امروزه، متأسفانه برخی بدون توجه به اصول اولیه و ثانویه، به مرحله سوم رسیدهاند و با صراحت سخنانی میگویند که هزاران فرسنگ با منطق و مکتب انقلاب فاصله دارد.
من قصد ندارم برای بیان برخی گفتهها، کلمات را شمارش کنم که حروف را خسته کند. نمیخواهم ضمیری بسازم که مانند فلش، فرد یا سخنی را نشانهگیری کند. این محدود کردن حوزه نقد و دغدغهمندی است. میخواهم بگویم که با بدگویی به جایی نمیرسیم. با خوبگویی و ایمان میتوانیم راه را بر بدی ببندیم.
پس برای حفظ انقلاب عزیز و ایران بزرگ، باید اخلاقی، سنجیده و در چارچوب راهبرد جذب حداکثری رهبر فرزانه انقلاب عمل کنیم. دافعه باید به اندازه ضرورت و جذب به اندازه توان باشد. هیچکس نباید در بازگشت به مدار انقلاب با در بسته مواجه شود.