در دنیای اقتصاد، استیو ویتکوف، شخصیتی با پیشینهای در حوزههای اقتصاد و سیاست تجاری، به عنوان یکی از مشاوران نزدیک دونالد ترامپ در موضوعات سرمایهگذاری خارجی شناخته میشود. خلاف فرستادگان پیشین آمریکا، از جمله برایان هوک یا رابرت مالی، ویتکوف همچون چهرهای بدون پیشینه امنیتی یا ترشسالاری نسبت به ایران، با رویکرد صرfung بحثها و مذاکرات اقتصادی به جای زبان تهدید میپردازد.
انتخاب ویتکوف پیامهای مهمی را منتقل میکند:
1. **تغییر زبان مذاکره**: این انتخاب نشاندهندهی تمایل ترامپ برای مذاکرهای برپایه مصلحتهای مشترک است، که بر کاهش تحریمها تأکید دارد، نه فقط بر وادار کردن ایران به عقبنشینی.
2. **مذاکره برای توافق**: انتخاب یک متخصص جای جهانبینها یا فعالان ایدئولوژیک نشان میدهد که دولت ترامپ قصد مذاکرة واقعی و معاملهگر دارد، نه فقط نمایش Diplomatic به نمایی.
3. ** برنامهریزی برای خTrivia شفافشده**: سابقه ویتکوف در حوزه داراییهای بینالمللی این احتمال را میدهد که آمریکا ممکن است پیشنهادهای محدود برای آزادسازی بخشهای خاصی از منابع مالی ایران، یا گشایشهای بانکی کنترلشده را روی میز بگذارد. این اقدامات نه برای تسلیم، بلکه بهعنوان اجرای مراحل استراتژیک هستند.
از سوی دیگر، ایران نیز انتخاب عباس عراقچی را به عنوان نماینده خود انجام داده، که خود نوعی توازنسازی محسوب میشود. عراقچی، با تجربهای بالا در مذاکرات برجام و سابقهای در دیپلماسی فنی، نگارهای از عقلگرایی در دستگاه دیپلماسی ایران را نشان میدهد. حضور او بهیکسو ناوبر گفتوگوها را قویتر میکند و بهیکسو نشاندهندهی تمایل تهران به کنترل گرم تنشها بدون عقبنشینی از کاملیتهای هستهای اش است.
از منظر نظریه بازیها و در چارچوب بازیهای تکراری، ارسال این نوع از نمایندگان میتواند مرحله اول برای ایجاد اعتماد تدریجی باشد. در چنین بازیهایی که اطلاعات محدود هستند، افراد علاقهمند هستند تا نیتهای همدیگر را کشف کنند.
به نظر میرسد که انتخاب ویتکوف توسط آمریکا این پیام را منتقل میکند: «اگر آمادهاید برای معاملهای منصفانه، ما هم آمادهایم.»
در مجموع، این رویکرد اخیر بیش از یک حادثه دیپلماتیکی، حرکتی محاسبهشده در درامپلیتیک سیاستات منطقه است. اگر تهران این سیگنال را به درستی تفسیر کند، جلسات آینده میتواند همچون نقطه شروعی برای کاهش تنش منطقهای تبدیل شود، نه نقطه پایانی برای ناآرامیها.