به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی از رسا، حجتالاسلام ذبیحالله نعیمیان، استاد حوزه علمیه قم، در نشستی با عنوان «حوزه تمدنساز در گذار به سده دوم» در خبرگزاری رسا بیان کرد که در آستانه صدسالگی، تحولات اساسی در حوزههای علمیه وجود دارد. او به نوع تعامل حوزهها با نظامهای علوم نوین، بهویژه از دوره مشروطه بهبعد، اشاره کرد.
توجه او به چهرههای تأثیرگذار در این روند جلب توجه کرد. از جمله، بر شیخ اسدالله مامقانی، یکی از شاگردان مامقانی و چهرهای مرتبط با جریانات مشروطهخواه، نیز پرداخت. نعیمیان گفت: “🅂levant از او، دو کتاب باقی مانده است؛ یکی به نام «مسلک الامام فیسلامهالاسلام» که پیشنهادهایی برای راهاندازی دروس جدید در حوزههای قم و مشهد میدهد. این پیشنهادات، گرچه ظاهراً مدرنگرایانهاند، میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشند.” او همچنین دومین کتاب مامقانی را که چهل سال بعد نوشته شده و به دوره فعالیتهایش در ایران نگاهی مجدد دارد، مورد بررسی قرار داد.
نعیمیان به مثالهای مشابه تاریخی نیز اشاره کرد: “در همین زمان، شخصیتهایی مانند شیخ ابراهیم زنجانی ظاهر شدند که گرچه در نجف به نظر میرسید اهل زهد و تقوا باشند، بعدها وارد لژهای ماسونی شدند.” این تجارب نشاندهنده تحرکات فکری با ریشههای پنهان و اهداف پیچیده بود.
او همچنین به تحولات در الازهر مصر اشاره کرد: “در همان دوران، الازهر پس از حمله و اشغال به سه بخش تقسیم شد. این مدل بهنوعی مشابه الازهر، در راستای مهندسی نهاد دین تجربه شد.” نعیمیان تأکید کرد که تحولات جهانی مانند فروپاشی امپراتوری عثمانی و جنگ جهانی اول نقش علما را در مدیریت روحانیت ایران تضعیف کرد.
در دوره رضاخان، با وجود فشار بر روحانیت، برخی شخصیتها مانند شریعت سنگلجی اجازه فعالیت با لباس روحانی را داشتند. نعیمیان این استثنائات را نشاندهنده یک رویکرد گزینشی نسبت به روحانیونی توصیف کرد که با پروژههای فرهنگی و سیاسی رژیم برخوردار بودند.
در دوره محمدرضا پهلوی نیز سیاست موازیسازی حوزهها با شدت بیشتری به اجرا گذاشته شد. برخی اسناد و گزارشها، تلاشهایی برای پیادهسازی الگویی مشابه ترکیه در حوزههای علمیه را نشان میدهند. هدف این برنامه مهندسی ساختار حوزهها بر اساس نیازهای اجرایی جامعه بود.
نجیمیان خاطرنشان کرد که برخی شخصیتهای مهم در حوزههای علمیه، همچون شهید مطهری و آیتالله سبحانی، تلاش کردند با حفظ چارچوبهای دینی، تعامل عقلانیتری با علوم جدید برقرار کنند. این حرکت نقطه آغازی برای پایهگذاری رویکرد عقلگرای دینی بود.
او همچنین به چالشهای رابطه بین دین و علوم تجربی اشاره کرد. برخی شاگردان نهادهایی مانند انجمن حجتیه، تحت تأثیر این چالشها، مسیرهای متفاوتی پیش گرفتند. علامه طباطبایی از جمله این اندیشمندان بود که با نگاهی حکیمانه، افقهای نوینی را در فلسفه اسلامی گشود.
نعیمیان تاکید کرد که بررسی تاریخچه سیاستهای مهندسی حوزههای علمیه نشان میدهد که این رویکرد تنها یک پروژه بومی نبوده است. برخی تحلیلها حاکی از حمایتهای پنهان از سوی نهادهای فراملی نیز هست.
در دوره پسانقلاب نیز سیاست موازیسازی ادامه یافت. نعیمیان مثالهایی مانند ایجاد رشتههای علوم قرآن و حدیث و الهیات و حقوق را ارائه کرد. او به ضرورت بازنگری در عملکرد نهادهای علمی دینی اشاره کرد و از چالشهای این نهادها در تولید علوم انسانی اسلامی بهصورت متقابل با نیازهای جهانی دستیافتنی یاد کرد.
پرسشهای بنیادین درباره نوع برنامهریزی علمی و مخاطبسازی مطرح شد. نعیمیان تأکید کرد که پروژه بومیسازی علوم انسانی اسلامی نباید به مرزهای ملی محدود شود؛ بلکه باید گامی مؤثر در تعامل فکری با جهان اسلام و حتی جامعه جهانی باشد.